eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
37هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
11.6هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 : "من باید خرجِ امام بشم نه اینکه امام خرجِ من بشه" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
AudioCutter_Amir Kermanshahi - Name (1).mp3
6.28M
🎗 شما از کدام جنس ست؟! دلتنگی ما از جنس شیشه ی ،ترک خورده که نه... از جنس شیشه ی خرد شده ی کف زمین هست که هیچ جوره نمیشه جمعش کرد😭😔🥺 و این...✨️🎧 یک نامه عاشقانه ی برای حبیبم هست📝 ✨️🌱 :( 🎧🕯🎧🕯 آه... فقط دلتنگها...💔 اونایی که ...🕊 و دارن جون میدن گوش کن...🕯🥺😭 🎧🕯🎧🕯 🎗این صوت رو برای تمام مخاطبین گوشی تون که جا موندن 🥺ارسال کنید.📮📥 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
✍️ رمان #سپر_سرخ #قسمت_پنجم ▫️گروهی از نیروهای داعشی تحت عنوان پلیس مذهبی در شهر و بازار می‌چرخیدن
✍️ رمان ▫️خودروی وانت باری مقابل درِ بیمارستان پارک بود و به نظرم اراّبه مرگم همان بود که مرا تا پای ماشین مثل اسیری کشید و به جای والی فلوجه خواب دیگری برایم دیده بود که همانجا روبنده را از صورتم کَند، چند لحظه بی‌پروا نگاهم کرد و دلش به حال اینهمه اشکم نمی‌سوخت که چشمانم را با کرباس سیاهی بست و داخل ماشین پرتم کرد. پشت سیاهی پارچه‌ای که چشمانم را کور کرده بود، از ترس در حال جان دادن بودم و او فقط یک جمله گفت: «مجازاتت ۲۰ ضربه شلاقه که والی فلوجه باید حکمش رو بده!» ▪️وصف خرابه‌های زندان زنان داعش را شنیده و می‌دانستم آن خانه برایم آخر دنیا خواهد بود که دیگر ناامید از این شیطان به خدا التماس می‌کردم معجزه‌ای کند. مچ دستانم در تنگنای زنجیری که با تمام قدرت پیچیده بود، آتش گرفته و تاریکی چشمانم داشت جانم را می‌گرفت که حس کردم از شهر دور شدیم. ▫️سکوت مسیر و سرعت ماشین به خیابان‌های شهری نمی‌آمد و مطمئن شدم از فلوجه خارج شدیم که جیغ کشیدم: «کجا داری میری؟» حالا دیگر به زندان زنان و والی فلوجه راضی شده بودم و با هق‌هق گریه ضجه می‌زدم: «منو برگردون فلوجه!مگه نگفتی باید والی حکم کنه، پس منو کجا میبری؟» ▪️چشمانم بسته بود و ندیدم به سمتم چرخیده که از فشار سیلی سنگینش، حس کردم دندان‌هایم شکست و جیغم در گلو خفه شد. سرم طوری از پشت به صندلی کوبیده شد که مهره‌های گردنم از درد به هم پیچید و او با نجاست لحنش حالم را به هم زد: «خفه شو! مگه عقلم کمه تو رو ببرم پیش والی؟» ▫️تنم سست و سنگین به صندلی ماشین چسبیده بود، حس می‌کردم در حال جان کندنم و او به همین حال خرابم مستانه می‌خندید و با زبان نحسش زجرم می‌داد. می‌دانستم رهایم نخواهد کرد و نمی‌دانستم می‌خواهد زنده آتشم بزند یا سرم را از تنم جدا کند که از وحشت نحوه مردنم همه بدنم می‌لرزید. ▪️چند روز بیشتر تا نیمه‌شعبان نمانده بود و دلم بی‌اراده در هوای صاحب‌الزمان (علیه‌السلام) پَرپَر می‌زد که لب‌های خشکم را به سختی تکان دادم تا صدایش بزنم، اما فرصت نشد. انگار مهلت دعا کردنم هم تمام شده و به قتلگاهم رسیده بودم که ماشین ایستاد و صدایی در گوشم پیچید: «کجا میری برادر؟» ▫️درِ ماشین باز نشده و حس می‌کردم صدای کسی از بیرون می‌آید و داعشی پاسخ داد: «این اطراف خونه دارم.» و این ایستگاه بازرسی، مزاحم غارت‌گری‌اش شده بود که با حالتی کلافه سوال کرد: «تفتیش قبلی رد شدم، خبری نبود!» او مکثی کرد و با لحنی گرفته پاسخ داد: «ارتش و ایرانی‌ها این چند روزه نزدیک‌تر شدن، برا همین ایستگاه‌های تفتیش‌مون بیشتر شده!» و حضور این دختر توجهش را جلب کرده بود که دوباره بازخواستش کرد: «این کیه؟» ▪️دلم می‌خواست خیال کنم معجزه امام‌زمان (علیه‌السلام) همین است و حداقل به اجبار همین تفتیش داعش هم که شده مرا به فلوجه برمی‌گرداند که صدایش را صاف کرد: «زن خودمه!» افسر داعشی طوری دروغش را به تمسخر گرفت که صدای نیشخندش را شنیدم: «اگه زنته، چرا دستاشو بستی؟» ▫️به هر ریسمانی چنگ می‌زد تا مرا به فلوجه برنگرداند و دوباره بهانه تراشید: «نماز نمی‌خونه! می‌خوام ببرم حدّش بزنم!» دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم که از چنگال این داعشی به دامن افسر تفتیش‌شان پناه بردم بلکه مرا به فلوجه برگرداند و مظلومانه ضجه زدم: «دروغ میگه! من زنش نیستم!من فقط یه لحظه روبنده‌ام رو نزدم که بازداشتم کرد!» و اجازه نداد ناله‌ام به آخر برسد که با عربده‌ای سرم خراب شد: «خودم زبونت رو می‌بُرم!» ▪️افسر تفتیش از همین چند کلمه آیه را خوانده بود که صدایش را از او بلندتر کرد: «کی به تو اجازه داده خودت حکم اجرا کنی؟» پشت این چشمان بسته از وحشت آنچه نمی‌دیدم، حالت تهوع گرفته بودم و او نمی‌خواست از من بگذرد که به سیم آخر زد: «این دختر غنیمت من از جهاده!» ▫️لب‌هایم از وحشت می‌لرزید و فریاد افسر تفتیش در صدای کشیدن گلنگدن پیچید: «کی به تو این غنیمت رو بخشیده؟ خلیفه یا والی فلوجه؟» نمی‌دانستم کدام‌یک اسلحه کشیده‌اند و آرزو می‌کردم به جای همدیگر من را بکشند تا این کابووس تمام شود که صدای زشت داعشی به لرزه افتاد: «اگه قبول نداری،برمی‌گردیم پیش والی!» ▪️از همین دست و پا زدن حقیرانه‌اش می‌توانستم بفهمم مقابل سرعت عمل و اسلحه حریفش به دام افتاده و امید دیدن دوباره فلوجه در دلم جان می‌گرفت که نهیب افسر تفتیش، همین شیشه نازک امیدم را هم شکست: «اگه برگردیم فلوجه، نصیب هیچکدوم‌مون نمیشه!» می‌دانستم به دل این حیوانات وحشی ذره‌ای رحم نمانده و چاره‌ای برایم نمانده بود که تیغ گریه گلویم را برید و به نفس‌نفس افتادم: «شما رو به خدا قسم میدم بذارید برگردم فلوجه!» ▫️اما همین چشمان بسته و صورت شکسته‌ام، دل افسر تفتیش را هم برده بود که از لحنش نجاست چکید: «من حاضرم این دختر رو ازت بخرم!»...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بـســم الـلـه الــرحــمــن الـــرحــیـم 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم... ...🌸 اللّهُم‌َّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪ‌َ_اَلْفَرَجْ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
کوچه هایمان را به نامشان کردیم ، که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می رسیم برادر شهیدم ...🌷 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
وقتی به می ایستاد واقعا تماشایی بود فقط دلم می‌خواست صــوت حـــزینش را ضـبط کنم نـیت خاصی داشـــت و همیــشه هم توصیه می‌کرد که نـــمازتان را اول وقت بخــــوانید. 📎به روایت همسر شهید ...🌷🕊 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
📝 با نام‌رفت‌؛ ولی‌گمنام‌برگشت 💫نامش‌را امانت‌دادبه‌حضرت‌مادر ❤️گمنامی‌تنهابرای‌شهرت‌پرستان‌ دردآوراست ✌️مادر مهربان.س. گمنام‌میخرد] _ ...🌷🕊 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
نتیجه آنچه دیروز در مجلس رخ داد این است: فردا روز؛ موفقیت دولت به نام است و ناکامی آن به نام ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 : حرف من رو از خود من بشنوید. ✍متاسفانه برخی انقلابیون بیانات صریح رهبر انقلاب رو هم مد نظر قرار نمیدن و فریب میخورن. 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
رهبری و انتخاب وزیر ارشاد 🔹 ویراست و توئیت 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🟢 فیلم کامل نطق تاریخی جناب دکتر امیرحسین ثابتی نماینده محترم ولایتمدار و انقلابی مجلس شورای اسلامی از تهران در صحن علنی در مخالفت با عباس عراقچی (گزینه پیشنهادی برای وزارت امور خارجه)
🔸 یکبارشهید لاجوردی من را صداکرد و به من گفت که: «فلانی! یک عده بخاطر بدهی در زندان هستند؛ به نظـر تـو با آنهـا چـه کنیم؟ دولـت باید یک سیستمی را طـراحی کند و بدهی‌هـای اینهــا را بدهد.» مبتکر این فکـر شهید لاجوردی بود که برای زندانیـان و بدهکـاران و مشـکل‌دارها پـول جمـع میـکرد. 🔹 یکبار هم به کـانون اصـلاح و تربیت رفتیم. وقتی نشستیم بچه‌ها روی سر او ریختند؛ دیدم که این مرد زندانبان آمده اینجا ولی اصلا بچه‌ها مثل اینکه بابای واقعی خودشان رادیده‌اند. اینها نمونه‌ای از جـاذبه‌هـای روحـی و اخـلاقی شهید لاجوردی بود. 🎙 راوی: محسن رفیق دوست 📚 مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
ما را ببخش _همت که فراموش کرده ایم هزینه سفرمان به کربلا را حساب کردی چه خوب گفته بودی رفتن خون میخواهد ولی نگفته بودی خون دادنش با ما زیارت رفتنش با شما روح شــهـدا شـــاد....🌸 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
nf00649330-1.mp3
9.63M
⚡️من جاموندم ولی نه مثه سه ساله ای که غمت رو خرید من جا موندم شبیه کسی که هرچی دوید ولی نرسید....💔😭 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔶آیت الله مجتهدی: 💠از غروب پنجشنبه تا ارواح مردگان چشم انتظار از سوی بستگانشان هستند. آنها را با صلوات و حمد و سوره شاد کنید.
1_13077101052.mp3
4.03M
اینو فقط بخاطر دل کسانی که از جاموندن میذارم😭💔 حرم حرم منم دلم میخواد بیام حرم ...😭
مداحی_آنلاین_روضه_حضرت_زینب_و_قتلگاه.mp3
4.49M
حضرت زینب(س) ایکاش یکی به جای دستای زینب چـشــم های زینب رو می بست ....😭💔 😭😭😭 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ... ▫️سلام بر تو ای یادگار بهانه خلقت، ای امید مادر، سلام بر تو و بر روزی که دولت زهرایی‌ات جهان را منور خواهد ساخت. 📚 مفاتیح الجنان. 💞 وقتت بخیر حضرت صاحب دلم به حق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌