eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.7هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
113 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
ام البنین صدا زد زینب جان چقدر شکسته و پیر شدی مادر چی بر سرت اومده زیبنم برام بگو از بچه های کوچیک همه را اورده ای ؟ رقیه را اورده ای زینب با گریه صدا زد رقیه تو خرابه شام جان داد ام البنین صدا زد یتیم های امام مجتبی را اوردی زیبنم یا نه؟ زینب ناله اش بلند شد و فرمود ام البنین نبودی کربلا تا ببینی چه بر سرم اوردن هم علی اکبر و هم قاسم و هم عون و هم جعفر ندارم
گفت زینب جان تو عباسم را ندیدی چطور رفت 😭 هیچ ندیدی زینب جان 😭 زینب صدا زد ام البنین عباس را کنار نهر علقمه شهید کردند ام البنین نبودی تو کربلا_ولی در علقمه بوی مادرم پیچیده بود ام البنین یک عمر تو برای بچه های فاطمه مادری کردی تو برای حسینش مادری کردی مادرم تو علقمه تلافی کرد این دقایق اخر_ سر عباس تو دامن مادر بود😭
وقشته الان بری کربلا دلت را ببر به کربلا ای دلسوختگان کربلا ای جا ماندگان کربلا حضرت زهرا س داره میگه پسرم شبیه چشم من _دوتا چشات شده من بمیرم که سرت مثل سر بابا شده
تمام شهدا یه جورایی خانم فاطمه زهرا س را دیدن حالاکه عباس که لحظه اخرش رسیده این دقایق اخر لحظه های خوش سقاست یا اخا سرم اینجا رو دامن زهراست یا اخا چرا مادر دیدگان تر دارد مثل تو کنار من دست بر کمر دارد
ماه منفصل شد عمود تا ابرو پایین امد بخدا اینجای روضه خیلی سخته 😭😭😭😭 یا صاحب الزمان
قربون سر متلاشی شده ات میگن وقتی تیر به چشمش خورد هم چین عمود اهنین زدن عمود یه کاری کرد _ ماه منفصل شد😭 یا امام زمان مارا ببخش اقا
امام حسین اومد یه نگاه کرد اخ داداشم چی به روزت اوردن بیچاره ام کردن ادم وقتی می اد بالا سر داداشش اول دست می کشه به سرش کوچکترین پستی بلندی معلوم می شه گرفتی چی می خوام بگم😭
حسین زهرا دست کشیدبه سر ابوالفضل دید دیگه سری نمونده دیگه این سر جای سالمی نداره تو این دقایق اخر یه عده دارن کف می زنن یه عده هلهله می کنن . ولی تو خیمه ها چه خبره😭 عمه سادات داره معجرای بچه ها رامحکم می بنده تو خیمه ها همه دارن گریه می کنن😭
وقتی بار اول میری کریلا تعجب میکنی میگی همه‌ی شهدا یک جا هستند فقط حرم قمر بنی هاشم فاصله داره ‌‌.. وقتی با علما میشینی صحبت میکنی بهت میگن دوسه تا دلیل داره ... دلیل اول میگن شاید خودش گفت داداش بزار من همین جا بمونم ،منو طرف خیمه ها نبر .. دلیل دوم احتمالا همینه، انقدر بدن پاره پاره بود، هر گوشه بدن رو‌ میگرفت جدا میشد .. دلیل سوم اینه سر دو راهی موند حسین دید یه طرف دارن به خیمه‌ها حمله میکنن .. دیگه فرصت نکرد عباسُ ببره .. تا رفت طرف زنها خواست برگرده دیدن بالای نیزه سر بریده قمر بنی هاشم .. صدا بزن حسین ..
ناگه ام البنین دید خانمی تو افتاب ایستاده نزدیکتر رفت دید رباب هست صدا زد رباب چرا تو افتاب ایستادی. تو بچه کوچیک داری باید شیر بدی اینجور تو افتاب نمون یهو صدای گریه همه بلند شد و رباب صدا زد ام البنین دیگر من اصغری ندارم که بخوام شیر بدم
رباب گفت خانم جان سر اصغر من و سر ابوالفضل تو _ عین هم بودن روی نیزه 😭😭 گرفتی یانه گرفتی چی میگم تارباب اینا گفت ام البنین گفت رباب چی میگه پسرمن علمداره پسر تو شیرخواره چطوری سراشون عین هم.... صدای گریه ی همه بلند شد رباب گفت خانوم جان اخه سر ابوالفضل منفصل شده بود و نمی شد رو نیزه قرار بگیره سر بچه ام طفلکم کوچیک بود اخه شش ماهه بود سر نیزه بزرگ بود فهمیدی چی شد ای وای و ای وای 😭😭😭 ای وای نامرد بد جور جلوی رباب نیزه را گرفته بود رباب نظاره گر سر بچه بود
میگن ام البنین هروقت تو‌ کوچه میرسید به رباب میگفت رباب بچه‌مو‌ حلال کن .. شنیدم قول داده آب بیاره .. سفره فاطمیه رو ام البنین جمع میکنه .. ای درد مندا الان وقتشه ها برای امام زمانت دعاکنید برا جوونا دعا کنید برای بیمارا دعا کنید اخه شب مادر ابوالفضله این آبها شبیه تو دریا ندیده‌اند مانند دستهای تو سقا ندیده‌اند سر نیزه ها به قد رشیدت نظر زدن حق داشتن چون خوش قد و بالا ندیده‌اند این تیر را که خورده به چشمت حلال کن این تیرها که چشم دل آرا ندیده‌اند برخیز تا خیمه مرا با خودت ببر طفلان من شکستن بابا ندیده‌اند اینو شنیدی که الان انکسر ظهری الان پشتم شکست .. گفت عباس ظاهرا تو بدنت پاره پاره است پشتم شکسته زودتر از من حرم برو‌ نامحرمان هنوز حرم‌ را ،ندیده‌اند