eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
37هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
11.6هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 اهتزاز پرچم امام حسین (ع) در نیویورک این روز حضور در خیابان‌های نیویورک را روز «امام حسین» یا «حسین دِی» می‌خوانند. 🖤🍃 @shahid_hadi124 🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤
باسلام . خدا قوت عزاداریهاتون مقبول درگاه حق تعالی. برای طفلی به نام( محراب) دعا کنیم و از شما می خوام تا براش حمد شفا بخونیم تشنج کرده و لمس شده .الهی بحق علی اصغرامام حسین وحضرت رقیه شفای کامل بگیرن واز یاران امام زمان بشود یاعلی 👆👆👆
🔹خيلي‌ها با وجود ابراهيم و عزاداري و گريه‌های او شور و حال خاصي پيدا مي‌كردن. ابراهيم هر جايي که بود اونجا رو كربلا مي‌كرد، گريه‌ها و ناله‌هاي ابراهيم شور عجيبي ايجاد مي‌كرد كه نمونه آن در اربعين سال 1361 در هيئت عاشقان حسين (ع)بود. بچه‌هاي هيئتي هرگز اون روز رو فراموش نمي‌كنن.  🔹 ابراهيم ذكر (س) رو مي‌گفت و شور و حال عجيبي به مجلس داده بود. بعد هم از حال رفت و غش كرد. آن روز حالتي در بچه‌ها پيدا شدكه ديگر نديديم و مطمئن هستيم به خاطر سوز دروني و نَفَس گرم ابراهيم، مجلس اينگونه متحول شده بود.  📕 🖤 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
پویانفر، میخونم هر سحر آروم.mp3
8.39M
⏯مداحی شنیدنی👌👌👌👌 «می خونم هر سحر آروم» 🎤با نوای محمدحسین 🖤🍃 @shahid_hadi124 🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤
🔻 👈این داستان⇦《 سناریو 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎مثل فنر از جا پریدم و کوله رو از روی زمین برداشتم ... می‌خواستم برم و از اونجا دور بشم ... یاد پدرم و نارنجی گفتن‌هاش افتاده بودم ... یه حسی می‌گفت ... با این اشک ریختن ... بدجور خودت رو تحقیر کردی ...😭😔 🔹حالم به حدی خراب بود که حس و حالی نداشتم ... روی جنس این تفکر فکر کنم ... خدائیه یا خطوات شیطان🤔 ... که نزاره حرفم رو بزنم ... 🔸هنوز قدم از قدم برنداشته ... صدای سعید از بالای بلندی ... بلند شد ... مهرااااان ... کوله رو بیار بالا ... همه چیزم اون توئه ...🎒 🔻راه افتادم ... دکتر با فاصله‌ی چند قدمی پشت سرم ... آتیش🔥 روشن کرده بودن و دورش نشسته بودن ... به خنده و شوخی ... سرم رو انداختم پایین ... با فاصله ایستادم و سعید رو صدا کردم ... 💠 اومد سمتم ... و کوله رو ازم گرفت ... تو چیزی از توش نمی‌خوای؟ ... ▫️اشتها نداشتم ... - مامان چند تا ساندویچ اضافه هم درست کرد ... رفتی تعارف کن ... علی‌الخصوص به فرهاد ... 💢نفهمیدم چند قدمی‌مون ایستاده ... خوب واسه خودت حال کردی‌ها ... رفتی پایین ... توی سکوت ... 🔰ادامه سناریوی سینا و دکتر با فرهاد بود ... ولی من دیگه حس حرف زدن نداشتم ... لبخند تلخی صورتم رو پر کرد ...😏 ااا ... زاویه، پشت درخت بودی ندیدمت ... 🎒سریع کوله رو از سعید گرفتم ... و یه ساندویچ از توش در آوردم ... و گرفتم سمتش ... - بسم الله ...🍃✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ نویسنده ـ ـ 👇👇👇
🔻 👈این داستان⇦《 تو نفهمیدی... 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎جا خورد ... نه قربانت ... خودت بخور ... 🔹این دفعه گرم‌تر جلو رفتم ... داداش اون طوری که تو افتادی توی آب و خیس خوردی ... عمرا چیزی توی کوله‌ات سالم مونده باشه ... به کوله‌ات هم که نمیاد ضد آب باشه ... نمک گیر نمیشی ...😊 🔸دادم دستش و دوباره برگشتم پایین ... کنار آب ... با فاصله از گل و لای اطرافش ... زیر سایه دراز کشیدم ... هر چند آفتاب🌝 هم ملایم بود ... 🔻خوابم نمی‌برد ... به شدت خسته بودم ... بی‌خوابی دیشب و تمام روز ... جمعه فوق سختی بود ... جمعه‌ای که بالاخره داشت تموم می‌شد ... 🍀صدای فرهاد از روی بلندی اومد ... و دستور برگشت صادر شد ... از خدا خواسته راه افتادم ... دلم می‌خواست هر چه زودتر برسیم خونه ... و تقریبا به این نتیجه رسیده بودم که... نباید استخاره می‌کردم ... چه نکته مثبتی در اومدن من بود؟ ... آزمون و امتحان؟ ... یا ... کل مسیر تقریبا به سکوت گذشت ... ▫️همون گروه پیشتاز رفت ... زودتر از بقیه به اتوبوس رسیدن ... سعید نشست کنار رفقای تازه‌اش ... دکتر اومد کنار من ... همه اکیپ شده بودن و من، تنها ...😔 💠برگشت هم همون مراسم رفت ... و من کل مسیر رو با چشم‌های بسته ... به پشتی تکیه داده بودم ... و با انگشت‌هام خیلی آروم ... یونسیه می‌گفتم ... که حس کردم دکتر از کنارم بلند شد ... و با فاصله کمی صدای فرهاد بلند شد ...🗣 🔹بچه ها ده دقیقه جلوتر می‌ایستیم ... یه راهی برید ... قدمی بزنید ... اگر می‌خواید برید سرویس ... ▫️چشم هام رو که باز کردم ... هوا، هوای نماز مغرب بود ...🍃✨ 🔸ساعت از ۹ گذشته بود که بالاخره رسیدیم مشهد ... همه بی هوا و قاطی ... بلند شدن و توی اون فاصله کم ... پشت سرهم راه افتادن پایین ... 💠خانم‌ها که پیاده شدن ... منم از جا بلند شدم ... دلم می‌خواست هرچه سریع‌تر از اونجا دور بشم ... نمی‌فهمیدم چرا باید اونجا می‌بودم ... و همین داشت دیوونه‌ام می‌کرد... و اینکه تمام مدت توی مغزم می‌گذشت ... 🔻این بار بد رقم از شیطان خوردی ... بدجور ... این بار خدا نبود ... الهام نبود ... و تو نفهمیدی ...😔😔 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ نویسنده ـ ـ
✔️... (علیه السلام) فرمودند: یا علیه السلام اگر زمانه مرا (از محضرت)به تاخیر انداخته و مقدرات الهی مرا از نصرت و یاریت باز داشته،به خدا قسم که صبح و شام برابت اشک میریزم و نوحه می کنم و اگر اشک چشم خشک شود،به جای آن خون گریه میکنم. 📚بحارالانوار ، ج ۹۸،ص ۲۶۹
سلام علیکم ماه محرم هست و می خواستیم بیشتر در مورد محرم صحبت کنیم ولی سوالاتی که شما اعضای کانال پرسیدید و هم چنین مشکلاتی که خیلی ها در زندگی مشترک دارند گفتم بهتر هست موضوعی را خدمتتون بگم 👇 خیلی از خانم‌ها مشکلاتی که با همسرشون دارند خودشون این مشکلات را وجود می آرند بیشتر خانم ها عادت دارن می رن سر گوشی آقایون و نگاه می کنند تا ببینن همسرشون با چه کسی دوست هست؟ به کی پیام داده چی گفته؟؟ و این خانم وقتی می بینه همسرش بهش خیانت کرده. هم زندگی را به خودش و هم به همسرش زهر می کنه خانم محترم خواهر بزرگوار دانستن اینکه همسرت به چه کسی پیام میده و چکار می کنه هیچ کمکی که بهت نمیکنه بلکه زنذگیت هم از هم می پاشه تازه اگر اتفاقی متوجه شدی همسرت داره اشتباهات و خطاهایی می کنه این تو هستی که باید با ترفند زنانگی همسرت را از خطا دور کنی این تو هستی که باید با محبت با عشق زندگیتو گرما ببخشی شاید بگین همیشه چرا باید خانمها چشم پوشی کنندو محبت پس آقایون چی؟؟ اصلا خداوند. زن را طوری خلق کرده که با محبتش می تونه یک قوم را زیرورو کنه_، همسر که فقط یک نفر هست. پس حتما این خصلت در زنها هست و می تونن در زندگیشون از محبت و عشق استفاده کنن. ازخطاهایی هم چشم پوشی کنند زندگیشون خیلی خوب خواهد شد حالا براتون می گم واقعا می شه با دقت بخونید 👇👇👇
👆👆👆👆 این واقعیت نه برای قدیم هست که بگین اونا زنهای قدیمی بودن نه هیچی پس با دقت بخونید 👌👌👌 اقوام و همسایه ها و..... می گن شوهر خانم فلانی...... زن گرفته و ما شوهرش را در فلان پارک یا یه خانم دیدیم و........ خلاصه. خبر اینکه شوهر این خانم یک زن دیگری گرفته ........ گوش به گوش همه می رسه و پچ پچ ها شروع می شه و میگن بریم به خانمش بگیم و زندگیشو از اینکه هست نجات بدیم می رن در خونه اون خانم را می زنن و خلاصه بعد از کمی صحبت بهش می گن همسرت با کس دیگری هست وزن گرفته اون خانوم به همه اینها فقط یه جمله می گه 👇👇جمله بسیار زیبایی هم میگه 👇👇👌👌 میگه اگر من همسر بدی برای شوهرم بودم اشکال نداره بذار بره زن بگیره همسایه ها. شماتتش می کنن که این چه حرفیه __ ولی اون خانم می گه حتما من اونقدر خوب نبودم که همسرم رفته دنبال زن دیگری همسایه ها هم دست از پا درازتر می رن خونه هاشون و تعجب از حرف این خانم این خانم هم وقتی غروب همسرش به خونه می آد اصلا انگار نه انگار اتفاقی افتاده و باز خانم محبتش را بی دریغ به پای همسرش می ریزه چندی بعد به شوهر این خانم جریان را می گن و به گوشش می رسانند که زنهای همسایه رفتن و چنین گفتن و همسرت چنین گفته شوهر این زن وقتی می فهمد همسرش چه حرفی زده. اینقدر شرمنده می شه از داشتن چنین زنی. _ از داشتن بانویی مثل این خانم. که به جای جار و جنجال فقط خدارا در نظر داشته همسر این خانم از کارش پشیمون می شه و اون خانم دیگری را هم حق و حقوقش را بهش میده و میگه زنم یک فزشته هست و هرگز نمی تونم دیگر بهش خیانت کنم خلاصه شوهر این خانم کلا تغییر می کنه و واقعا بر می گرده به خونه و زندگیش و اتفاقات جالب دیگری هم افتاد که مجال گفتن نیست 👇👇👇
👆👆👆 من که دارم الان باهاتون صحبت می کنم و خادم کانال هستم. _ وقتی دوستان این موضوع را به من گفتن خیلی مشتاق شدم تا اون خانم را ببینم خلاصه به طریق دوستان یک روز قرار شد برم خونه شون و دیدن این خانم وقتی رسیدیم منزل اون خانم محترم چنان استقبالی از ما کرد که من هرگز در عمرم چنین استقبالی ندیدم خونه شون یه حیاط کوچولو داشت ما تا کفشامون را در آوردیم و وارد خونه شدیم _ تعارف کرد که بشینید چند دقیقه ای به حیاط خونه رفت و سریع برگشت. این مدت کوتاه که رفته بود حیاط و روی کفش‌های مارا تمیز کرده بود و واکس زده بود ..... اینو وقتی از خونه شون خواستیم بیاییم بیرون دیدم چقدر کفشم تازه شده 😂 تازه فهمیدم که این با مهمانهایش چنین رفتار می کنه بسیار صورت نورانی داشت و محبت از تمام وجودش فوران می کرد اینقدر عشق به خدا و ائمه داشت که حتی اگر همسرش زن دیگری می گرفت اصلا براش مهم نبود ازش پرسیدم واقعا شما چنین چیزی گفتید و چرا چنین گفتید؟ گفت بله _ اون جمله را با تمام وجودم و اعتقادم گفتم و می خواستم اگر در حق همسرم کوتاهی کردم خدا منو ببخشه و می دانستم که اگر همسر خوبی باشم پیش حضرت زهرا سلام الله رو سفید می رم و من خطایی نکردم که ازش ناراحت باشیم و همسرم را هم اگر حق هم با من بوده باشه می بخشم اصلا من یک زن را در اونجا ندیدم. من یک فرشته را در اون خونه دیدم بهشون گفتم آخه چطور شوهرت با داشتن چنین زنی با دنبال زن دیگری باشه گفت گاهی شیطان شیطنت می کنه گاهی ماها خطا می کنیم و می ندازیم گردن شیطان وگاهی هم آزمایش خداوند هست و....... همسرم را بسیار دوست دارم من مات مونده بودم و به حرفهای لعل لبش فقط نگاه می کردم از بس این خانم خوب بود. اصلا هیچی از فرشته ها کم نداشت از زیبایی ساده و اخلاص خاصی برخوردار بود از مادرشون پرسیدم چطور شد بچه هاتون اینقدر خوب هستن گفت هرگز نه با چشم نه با فکر و نه با ذهن نه جسما و نه عملا به همسرم خیانت نکردم بعدا این مادر شد مادر شهید و اون زن هم شد خواهر شهید پاک زندگی کنید بقیه اش را بسپارید بخدا. خودش درست خواهد کرد موفق باشید 👆 👆 👆 👆 👆
YEKNET.IR - shoor 2 - shabe 3 moharram1399 - narimani.mp3
6.04M
🔳 احساسی 🌴صلی الله علیک 🌴یه سلام که میدم رو به حرم 🎤 👌فوق زیبا 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
YEKNET.IR - shoor - shabe 4 moharram1399 - banifatemeh.mp3
3.71M
🔳 احساسی 🌴یا حبیبی و معتمدی 🌴با دلم همیشه راه اومدی 🎤 👌فوق زیبا 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
Clip-Panahian-AzadariDarSahra-64k.mp3
1.3M
🎵 سفارش ویژه امام باقر(ع) برای عزاداری در روز عاشورا 🔻بیایید این سنت را احیا کنیم .. 🖤🍃 @shahid_hadi124 🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤
سلام پیام یکی از اعضای کانال 👆 از همه شما التماس دعا دارند
Shab04Moharram1399[02].mp3
5.69M
🎙حر برگشت... (روضه) 🔺بانوای زیبای 👌👌👌 🏴 شب چهارم ۹۹ 🖤🍃 @shahid_hadi124 🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤
10.mp3
5.48M
روضه شب پنجم 🔘 عموجونم توی گودال دیدم افتادی جون دادم... 🔈 سید مجید بنی فاطمه 🖤🍃 @shahid_hadi124 🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤
روضه شب پنجم.m4a
15.2M
با سلام 🌹 هرکس دوست داشت گوش کنه👆👆 یاعلی مدد 🖤🍃 @shahid_hadi124 🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤
🌷 🍃 🌿ما بہ عشقِ حسنش مےنازیم جان بہ راهِ قدَمش مےبازیم 🌿عاقبٺ مثل حَریمِ اَرباب از برایش حَرَمے مےسازیم 💚 💔🥀 ❤️ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
﷽ 🌺 اگر دوست‌ دارى كه ثواب شهيدان كربلا را داشته باشى، هرگاه به ياد آن حادثه افتادى بگو: كاش من‌ نيز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مى‌رسيدم [ علیه السلام ] 📚 وسائل الشيعه ج‏۱۴ ص۴۱۷ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام این کودک هم سال پیش در شیرخوارگان بود و امسال رو تخت بیمارستان و مادرش التماس دعا دارند ار همه شما اعضای محترم 👆 👆
شبتون بخیر 🙏 نماز شب یادتون نره💐 التماس دعا🤲🏻 🖤🍃 @shahid_hadi124 🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤
 🔷 دراستان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب روضه برگزار می‌کرد، به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به اینجا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، 🔷 یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید انجام دهم. 🔷بعضی از شب‌ها آنقدر خسته می‌شد که وقتی عذرخواهی می‌کردیم، می‌گفت: 👇👇👇 «برای امام حسین باید فقط سر داد.» . 🖤 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124