بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا فاطمة الزهرا
سلام الله علیها.....................
السلام علیک یا ابا عبدالله
و علی الارواح التی حلت....
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
علیه السلام
سلام بر سوز قلب و ناله های
مهدی فاطمه عجل الله.....
یا امام زمان ...... مولای من
مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم
عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم
چشم آلوده کجا. دیدن دلدار کجا
چشم دیدار رخ دوست ندارم چه کنم⁉️
وقتی صحبت از سوگنامه امام زمان عج
می شه آدم نمی دونه از کجا شروع کنه
چی بگه که حق آقا ادا بشه _ آقای من
مولای من. _ شب جمعه است و کجا
خیمه آت را برپا کرده ای _ کجا گریه
می کنی آقا __ کجا اشکهایت را.........
امشب تمام روضه ما می شود
اشکهای شما
با شما می خواهیم این شب جمعه
به روضه برویم
چه جایی بهتر از خیمه مولای ما
آقای ما.....
آمشب می خواهیم بریم در خونه
حضرت ابولفضل ع
امشب با امام زمونمون میریم
بین الحرمین و. یک طرف بارگاه
زیبای ابا عبدالله و یه طرف
حضرت سقا ع
حاضری بریم بین الحرمین یا نه
امسال تو روضه هات باید یه جور
دیگه بتونی بری یه سر به کریلا
آخه اربعین که دیگه نمی تونیم بریم
کربلا 😭😭
می دونم تا اسم اربعین اومد و
نام کربلا. دوباره این دلت را
غم گرفته
دوباره اشکات جاری شد
هنوز من روضه را شروع نکردم که
امشب می خوایم بریم تو بین الحرمین و
حرم زیبای سقای حسین ع
نوشته اند که یک مسیحی بود.
راننده کامیون بود
میگه ایام عاشورا و تاسوعا بود
و مدرسه هم تعطیل بود و با خودش
گفت تو این دو سه روز تعطیلات
زن و بچه ام را بردارم برم بندر عباس
هم تفریح کنم و هم بار بزنم برگردم
این آقای مسیحی میگه رفتم و دم اسکله
بار زدم و روز تاسوعا بود و حرکت کردم
با 25 تن بار
وقتی رسیدم کمربندی بندر عباس
میگه دیدم هیئت های عزاداری
زنجیر می زنن و سینه می زنن
پر جم های یا ابوالفضل ع بدست
گرفتن و علم بدوش و.............
میگه دختر بچه هفت ساله من همراه
ما بود. هی نگاه اینا می کرد و گفت بابا
گفتم جونم _ گفت بابا اینا چرا زنجیر
می زنن
گفتم دخترم ما مسیحی هستیم و
اینا مسلمونن و شیعه هستن
اینا یه امام و رهبر داشتن به نام حسین
این حسین یه برادر داشت به نام
ابوالفضل...... قمر بنی هاشم معروف
هست
دخترم اینا امام شون فردا روز که
عاشورا هست کشته می شه
و برادرش هم در رکابش کشته می شه
گفت بابا. فردا کشته می شن
اینا چرا امروز سینه می زنن
گفتم بابا جون این آقا در خونه خدا
ابرو داره
روز تاسوعا به عشق ابوالفضل عزاداری
می کنن
دخترم قانع نشد. و از شهر بیرون اومدیم
گفت بابا این ابوالفضل که می گی
چه شکلی بود و. چه طوری بود؟
منم گفتم بابا جون ما مسیحی
هستیم ولی تا اون جایی که من
می دونم خیلی از مسیحی ها
ه وقت گرفتار می شن می رن در
خونه همین آقا. در خونه ابوالفضل ع
دختر عزیزم
شیعه ها می گن ابوالفضل با غیرته
پناه بی پناهان هست میگن ابوالفضل
گره های بزرگ را باز می کنه و.......
این آقای مسیحی میگه یکم که گذشت
دخترم رفت تو جا خواب ماشین خوابید
و کمی که گذشت یه دفعه دیدم ماشین
با این طول و عرض و با 25 تن بار ترمز
نمی گیره
رنگ از صورتم پرید و خانمم فهمید
و گفت چی شذه خواست داد بزنه
گفتم یواش. بچه بیدار می شه
خانم ماشین ترمز نمی گیره....
همین را که گفتم یه دفعه دیدم
خانمم شروع کرد به گریه کردن
یه نگاه به صورت من کرد و یه نگاه
به صورت دختر 7 ساله ام کرد
که همه با هم به آغوش مرگ می رفتیم