کسی که پیامبر فرمود رضایت فاطمه رضایت منه و خشم فاطمه خشم منه
امشب چه خبره خونه علی
امشب بچه ها خوش حالند چون هنوز مادر دارند
الان همه حرف بچه های علی اینه هی میگند وای مادرم
یارالی ننه
ولی بین بچه های فاطمه امام حسن بیشتر از همه گریه میکنه
چون چیزهایی که امام حسن دیده رو هیچ کسی ندیده
هی میگه کاش قدم بلند تر بودم نمیگذاشتم بهت سیلی بزنند مادر
کاش بزرگ تر بود نمیگذاشتم بهت جسارت کنند
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره ای زد بر سر مادر به غرورم برخورد
شاید زبان حال امام حسن تو کوچه ها این بوده
هی میگفته
منو بزنید مادرمو نزنید
یه نفر بخواد به مادرت نگاه چپ کنه چکار میکنی؟
سریع میری باهاش دعوا میکنی
ان شاء الله هیچ وقت جلو چشمت مادرت زمین نخوره
ان شاء الله هیچ وقت جلو چشمت مادرت سیلی نخوره
ان شاء الله هیچ وقت جلو چشمت مادرت دست به دیوار نگیره و راه بره
این روزا کار علی فقط شده التماس حضرت زهرا
هی میگه زهرا جان نرو
ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
بچه ها هی التماس میکنند که مادر نرو
هی میاند پیش باباشون علی که بابا به مادر بگو ما رو تنها نگذاره
مادر آرزوشه بچه هاشو تو لباس عروسی و دامادی ببینه
مادر آرزوشه قد کشیدن بچه هاشو ببینه
بچه کوچک داری یا نه؟
اگه بچه کوچک داری یه لحظه الان بهش نگاه کن
اون بچه همه امیدش به مادرشه
هر کاری داشته باشه به مادرش میگه
یه لحظه فکر کن پیش بچه هات نباشی
چه حالی میشی؟
اسما میگه دیدم نیمه های شب علی سر گذاشته به دیوار و داره بلند بلند گریه میکنه
میگه اومدم گفتم آقا رسم نیست تو عرب مرد اینقدر بلند بلند گریه کنه
فرمود اخه اسما اون چیزی که من دیدم رو تو ندیدی
همین جور که داشتم فاطمه رو غسل میدادم چشمم خورد به بازوی ورم کرده زهرا
بانوی خانه ام از خانه مرو
پرستوی مهاجرم مرو مرو
شب شهادته بگذار اینم بگم
از امام زمان معذرت میخوام
امام علی فرمود بچه ها برید با مادرتون خداحافظی کنید
بچه ها دویدند طرف پیکر مادر
یه مرتبه بندهای کفن باز شد و دو دست بیرون اومد و بچه ها رو تو بغل گرفت