💚مادرم در حرمت بین دعا گفت حسین
پدرم وقت زیارت بخدا گفت حسین
یک نفر در پس دیوار بقیع گفت حسن
دیگری درحرم کرب و بلا گفت حسین
تربتت گرد شفا و تو طبیب جانها
شاه هستی و ببین باز گدا گفت حسین
نوکری که به دلش داغ زیارت ماند و
ناامید از همه و از همه جا گفت حسین
نوکری که به غم عشق تو بیمار شد و
بین آن روضه به امید شفا گفت حسین💚
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃🌺
این حجاب چیه که به ما تحمیل شده!؟
✍️پاسخ را از حجت الاسلام #قرائتی بشنوید.
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
@shahid_hadi124
🌹☘🌹☘🌹☘🌹
سلام بر همه شهدایی که برای خواهرانشان برادری میکنند وحرفهای داشتن را گوش میدهند و چه زیبا پاسخ میدهند شب جمعه هست دوست داشتم پاسی از شب را بیدارباشم وبرای برادرانم که در محفل نورانی امام حسین هستند چند جمله ای از دلم بنویسم دلی که وصف کربلا را شنیده است ولی هنوز آن را ندیده است دلی عاشق که هرکس به سفر کرب وبلا رفت کربلایی شد ولی آخر شنیدن کی بود مانند دیدن حدود چند سالی میگذرد که در ایام محرم از خدا کربلا را خواسته ام ولی هنوز قسمت نشده است از برادر شهیدم شهید حججی التماس دعا دارم برای خواهری که مشتاق زیارت کربلا یاحسین
#ارسالی_اعضای_محترم_کانال
@shahid_hadi124
❤️لقمان حکیم
✨روزی ارباب لقمان به او دستور داد در زمینش،برای او کنجد بکارد.
ولی او جو کاشت.
وقت درو،ارباب گفت:چرا جو کاشتی؟؟
لقمان گفت:از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند.
اربابش گفت:مگر این ممکن است؟!
لقمان گفت:
✨تورا میبینم که خدای متعال را نافرمانی میکنی ودر حالی که از او امید بهشت داری!
لذا گفتم شاید این هم بشود.
آنگاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت.
دقت کنیم که در زندگی چه میکاریم
#هرچه_بکاریم_همان_رابرداشت_میکنیم
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🌹☘🌹☘🌹☘
☘🌹☘
🌹☘
☘
🍇 قسمت اول
#خاطرات_شهید_تورجی_زاده
🔮 یا زهرا س
کار کتاب سلام بر ابراهیم در ایام فاطمیه به پایان رسید. شهید ابراهیم هادی یکی از ارادتمندان واقعی حضرت صدیقه بود.ابراهيم ارادت قلبی به مادر رزمندگان داشت. برای همین همیشه آرزو میکرد مانند مادرش گمنام و بیمزار باشد. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. هنوز پیکرابراهیم در سرزمین غریب فکه باقی مانده.عجیب بود.کتاب سلام بر ابراهیم در شب شهادت حضرت زهرا س در سال 88 از چاپ خارج شد! همسفر شهدا خاطرات یکی دیگر از عاشقان حضرت بود.یکی از سادات و فرزندان ایشان. بررسی نهایی این مجموعه در صبح روز شهادت حضرت زهراس در سال 89 به پایان رسید.
آن روز اصفهان بودم. ظهر را به مجلس حضرت زهرا س رفتم. عصر همان روز به گلستان شهدا رفتم. در میان قبور شهدا قدم میزدم. اعتقاد قلبی داشته و دارم که این شهدا عاشقان و رهروان واقعی حضرت صدیقه بودند. اینان مانند مادر بیمزارشان مدافعان واقعی ولایت بودند. دلیرمردانی که روی پیراهنهاشان نوشته بودند:
ره دشت و ره صحرا بگیرید
تقاص سیلی زهرا بگیرید
برای نگارش کتاب بعدی چند پیشنهاد داشتم. اما از خدا خواستم مانند کارهای قبلی خودش راه را به من نشان دهد.در گلزار شهدای اصفهان قدم میزدم. تصاویر نورانی شهدا را نگاه میکردم.به مقابل کتابفروشي رسیدم. شلوغی اطراف مزار یک شهید توجهم را جلب کرد.افراد مختلفی از مرد و زن و پیر و جوان میآمدند. مشغول قرائت فاتحه میشدند و میرفتند. کمی ایستادم. کنار قبر که خلوت شد جلو رفتم. »یا زهرا س » اولین جمله ای بود که بالای سنگ مزار او حک شده بود. به چهره نورانی او خیره شدم. سیمایی بسیار جذاب و معنوی داشت. با یک نگاه میشد به نورانیت درونی او پی برد.دوباره به سنگ مزار او خیره شدم. فرمانده دلیر گردان یا زهراس از لشكر امام حسین شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
نمیدانم چرا، ولی جذب چهره نورانی و معنوی او شده بودم! دست خودم نبود.
دقایقی را به همین صورت نشستم. چند جوان آمدند و کنار مزار او نشستند. با هم صحبت میکردند. یکی از آنها گفت: این شهید تورجی مداح بود. سوز عجیبی هم داشت. کمتر مداحی را مثل او دیده بودم. سی دی مداحی او هم هست.بعد ادامه داد: او عاشق حضرت زهرا بوده. وقتی هم که شهید شد ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود!!با آنها صحبت کردم. بچه های مسجد اباالفضل محله نورباران بودند.یکی از آنها گفت: شما هر وقت بیایی، اینجا شلوغ است. خیلی از مردم در گرفتاریها و مشکالتشان به سراغ ایشان میآیند.مردم خدا را به آبروی این شهید قسم میدهند و برای او نذر میکنند. قرآن میخوانند. خیرات میدهند. بعد به طرز عجیبی مشکالتشان حل میشود! این مطلب را خیلی از جوانهای اصفهانی میدانند. شما کافی است یک شب جمعه بیایی اینجا، بسیاری از کسانی که با عنایت این شهید مشکل آنها حل شده حضور دارند.بعد گفت: دوست عزیز اینها خیلی نزد خدا مقام دارند. نشنیدی حضرت امام فرمودند: تربت پاک شهیدان تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.
رفتم به فروشگاه. سی دی مداحی شهید تورجی را گرفتم. دوباره به کنار مزار شهيد آمدم. با اینکه بارها به سر مزار شهدا رفته بودم اما این بار فرق می کرد. اصلانمیتوانستم از آنجا جدا شوم. یک نیروی عجیبی مرا به آنجا میکشاند.دقایقی بعد شخصي آمد كه با خانواده شهيد ارتباط داشت. بی مقدمه از خاطرات شهید تورجی سؤال کردم. ایشان هم ماجراهای عجیبی تعریف کرد. پرسیدم: آیا خاطرات او چاپ شده؟ پاسخش منفی بود. دوباره پرسیدم: آدرس منزل اين شهيد را داريد؟!
٭٭٭
ساعتی بعد منزل شهید تورجی بودم. مادر و تنها برادرش حضور داشتند. من هم نشسته بودم مشغول ضبط خاطرات! تا غروب روز شهادت حضرت زهرا س بیشتر خاطرات خانواده او را جمع آوری کردم. وقتی از منزل شهید خارج میشدم خوشحال بودم. خدارا شاکر بودم. به خاطر این لطفی که در حق من نمود.اینکه یکی دیگر از عاشقان و رهروان حضرت زهرا س را به من معرفی كرده است. و من نمیدانم چگونه شکر نعمتهای بی پایان حضرت حق را به جا آورم.
ادامه دارد.......
📚 کتاب یازهرا
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🌹
☘🌹
🌹☘🌹
☘🌹☘🌹☘🌹
هدایت شده از شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
«زندگینامه شهید احمد علی نیری»
شهیدی که دری از عالم ملکوت به رویش باز شد
@shahid_hadi124
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمتدوم
راوی مادر شهید🌹
💠آن روز ها تهران خیلی کوچک تر از حالا بود..مردم زندگی ساده ولی باصفایی داشتند، به کم قانع بودند، اما خیر و برکت از سر و روی زندگیشان میبارید.
صبح زود مردها بسم الله می گفتند و راهی کار می شدند و خانم ها توی خونه مشغول پخت و پز و شست و شو...
من و حاج محمود در روستای آینه ورزان دماوند به دنیا آمدیم.دست تقدیر ما را به تهران آورد و در اطراف بازار مولوی ساکن کرد.
حاجی مغازه چای فروشی در چهار راه سیروس داشت..
خداوند باب رحمتش را به روی ما باز کرد.زندگی خوب و هشت فرزند به ما عطا کرد
آن سالها، در ایام تابستان ، به همراه بچه ها به دماوند می رفتیم و سه ماه در روستا می ماندیم.
بچه ها از خانه و محیط بازار دور می شدند و حسابی از آب و هوای روستا لذت می بردند.
آنجا باغ سیب داشتیم و بیشتر فامیل هم آنجا بودند.
تابستان سال ۱۳۴۵بود که بار دیگر راهی روستا شدیم.آن موقع باردار بودم.در آخرین روزهای تیر ماه بود که با کمک قابلهی روستا آخرین فرزندم به دنیا آمد؛ پسری بسیار زیبا که آخرین فرزند خانواده ما شد.
دوست داشتم نامش را وحید بگذارم اما حاجی اصرار داشت اسمش را احمدعلی بگذاریم.
احمدعلی از روز اول با بقیه بچه هایم فرق می کرد، خیلی پسر آرامی بود اصلا اذیت و حرص و جوش نداشت.
من خیلی دوستش داشتم.مظلوم بود و کاری به کسی نداشت، از بچگی دنبال کار خودش بود.
داخل خانه هشت فرزند دیگر حکم راهنما را برای احمد داشتند، علاوه بر اینها حاج محمود هم در تربیت فرزند کوتاهی نمی کرد همیشه بچه ها را با خودش به مسجد می برد.
حاج محمود از آن دسته کاسب های باتقوا بود که پای منبر شیخ محمد حسین زاهد و آیت الله حق شناس تربیت شده بود.از آنها که هر سه وعده نمازش را درمسجد اقامه می کردند..
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمتسوم
راوی: خواهر شهید
احمد در خانه ما واقعا نمونه بود.همه او را دوست داشتند.
همه خانواده اهل نماز و تقوا بودند.لذا احمد هم از همین دوران به مسائل عبادی و معنوی به خصوص نماز توجه ویژه داشت
او مانند همه نوجوان ها با بچه ها بازی می کرد، درس می خواند، در کارهای خانه کمک می کرد..
اما هرچه بزرگ تر می شد به رفتار و اخلاقی که اسلام تأیید کرده و احمد از بزرگتر ها می شنید با دقت عمل می کرد.
مثلا ، وقتی به مدرسه می رفت تا می توانست به همکلاسی هایی که از لحاظ مالی مشکل داشتند کمک می کرد.
یادم هست وقتی در خانه غذای خیلی خوب و مفصلی درست می کردیم و همه آماده خوردن می شدیم احمد جلو نمی آمد!!
می گفت: توی این محل خیلی از مردم اصلا نمی توانند چنین غذایی تهیه کنند.مردم حتی برای تهیهی غذای معمولی دچار مشکل هستند، حالا ما...
برای همین اگر سر سفره هم می آمد با اکراه غذا می خورد.
برای بچه ای در قد و قواره او این حرف ها خیلی زود بود.اصلا بیشتر بچه ها درسن دبستان به این مسائل فکر نمی کنند.
اما احمد واقعا از بینش صحیحی که در مسجد و پای منبر ها پیدا کرده بود این حرف ها را میزد.
برای همین می گویم اولین جرقه های کمال در همین ایام در وجود او زده شد.
رفته رفته هر چه بزرگتر می شد رشد و کمال و معنویت او بالا رفت تا جایی که دیگر ما نتوانستیم به گرد پای او برسیم!
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🍃🌸🍃
💝روز خود را با سلام به مادر شهیدان #حضرت_فاطمه_الزهرا (س) آغاز کنیم...
♥️ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا
♥️السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ
♥️السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن
🌷➖〰➖〰➖〰➖🌷
ان شاءالله با دعای خیر مادرانه حضرت زهرا(س)بتونیم به خدا برسیم...
@shahid_hadi124
🌹➖〰➖🍃🌸🍃➖〰➖🌹
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
☆ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ☆ ♡دعای عهد♡ 💠اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ،💠 وَ رَب
با سلام
روزتون بانگاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)شروع شود
ان شاء الله خواندن دعای عهد را هر روزفراموش نکنیم
التماس دعای فرج
#توجه
اعضای کانال، حتما میدونید که امروز تولد
#شهید_تورجی_زاده هست😍❤️
اتفاق خیلی قشنگی هست
پنج شنبه تولد شهید محسن حججی _از اصفهان
امروز تولد شهید تورجی زاده از اصفهان
ان شاء الله شهید بعدی شما باشید ...
شمایی که عاشق شهادت هستید.....
@shahid_hadi124
🌸☘🌸☘🌸☘🌸
من یه مدت چت بانامحرم داشتم وکلابه خودم میگفتم چه اشکال داره ماکه هم ونمیبینیم فقط یه چت ساده هست ولی خیلی وقت بود که شهیدابراهیم هادی رومیشناختم وخیلی به ایشون اعتقاددارم واسه همین وقتی که داشتم مطالب کانال شمارومیخوندم توی دلم نیت کردم که شهیدکمکم کنه که به خدانزدیک بشم ودقیقاهمون لحظه شمایه مطلب توکانال گذاشتیدواولین چیزهم این بودکه اگه چت بانامحرم داری واسه همیشه بزارکناروبلاک کن وچندتامطلب دیگه واقعااون لحظه تمام بدنم لرزیدوازخودم خجالت کشیدم ولی الان به لطف شهیدابراهیم دیگه چت بانامحرموگذاشتم کناراونم واسه همیشه وخیلی آرامش دارم ازشماهم به خاطرکانال خوبتون سپاسگزارم ان شاءالله اجرتون باشهدا🙏
#ارسالی_اعضای_محترم_کانال
@shahid_hadi124
سلام
به لطف خدا و همت شما این ختم قرآن هدیه به شهید تورجی زاده به پایان رسید
ان شاء الله تمام کسانی که شرکت کردند حاجت روا بشند
〰〰〰〰〰〰
❗️انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است❗️
⭕ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
➰ یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه میکنند و شانههایشان از شدت گریه تکان میخورد، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتادهاید؟
➰ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:" آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز، سریع میروند دنبال کارr خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمیکنند.
➰ انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!" و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم.
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124