ارتباط موفق_48.mp3
11.54M
#ارتباط_موفق ۴۸
💥دروغگویی و فریبکاری در هر ارتباطی، قطع کنندهی ریسمان آن ارتباط است!
ـ چه در ارتباطات اجتماعی (مثل دغلکاری در کسب و کار)
ـ و چه در ارتباطات خانوادگی و دوستی (مثل خیانت در تمام ابعاد)،
نه تنها قدرت جذب انسان را کاهش داده و دامنهی ارتباطات فرد را دائماً تنگتر میکند؛
بلکه راه جذب برکات خداوند را مسدود میکند.✘
#استاد_شجاعی 🎤
#دکتر_رفیعی
#حجهالاسلام_قرائتی
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 با چه امیدی؟
_این همه تبلیغات علیه ما وجود داره، ما به چه امیدی #کار_فرهنگی انجام بدهیم؟
و چطوری؟
پاسخ قرآن رو ببینید...
#ایران_قوی #حجاب
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
21.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_🌷_چـه کـــرده ای ؟
کـه پـس از تــو
بـه هــر کـجـا کـه تـو بـودی
غـمـی نـشـسـتـه بـه جـایــت...
😭💔💔
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
#شهید_سجاد_عباس_زاده
تاریخ تولد: 1365/5/2
محل تولد: خرم آباد
تاریخ شهادت: 1391/9/24
محل شهادت: رزمایش عمومی خرم آباد
وضعیت تأهل: متاهل
تعداد فرزندان: یک
تحصیلات: کاردانی حسابداری
✍شهیدی که نه پدرش را دید و نه پسرش را ...
پدرش در عملیات والفجر ۹ در سلیمانیه عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش حدود ۱۰ سال بعد برگشت
سجاد دو ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد و پدر شهیدش را هرگز ندید.
پسر خودش نیز دو ماه بعد از شهادتش به دنیا آمد و او هم پدرش را ندید 😭
سجاد در آذر ماه سال ۹۱ بر اثر انفجار در حین خنثی سازی گلوله های عمل نکرده به فیض شهادت نائل آمد
وقتی بالای سرش رسیدند درحالیکه یک دستش قطع شده بود و غرق به خون بود فقط ذکر یا حسین علیه سلام بر لب داشت...
مهربان بود،
با صفا بود،
خاکی و بی ادعا بود
و بیقرار شهادت
📝 فرازی از دستنوشته شهید:
«قافله سالار شهدا حسین علیه سلام است. پروردگارا مرا به این قافله برسان»
🌸شادی روح پاک همه شهیدان
و #شهید_سجاد_عباس_زاده_صلوات🌸
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫غدیر یعنی: من، نه زنم؛ نه مرد! آدمَــم!
ویژهی #عید_غدیر
#استاد_شجاعی
🌟مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ 🌟؛
یعنی؛
او تـــمامِ مـــن است !
تـــمام مـــحــمـد...♥️
تمامِ مرا، تا رسیدن به تمامتِ نور،
با تمام جان، دوست بدارید ❤️.
#فقط_به_عشق_علی
🗓20 روز تا عید بزرگ #غدیر
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
Part02_علی از زبان علی.mp3
7.82M
#حضرت_علی
#عید_غدیر
*خاطراتی از مکه
*راه رفتن درخت به اعجاز پیامبر (ص)
*ماجرای انذار عشیره ( یوم الدار)
*نزول آیه "وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ"
*اعلام جانشینی علی (ع) توسط پیامبر
*هجرت به مدینه
*توطئه قتل پیامبر در دارالندوه
*خوابیدن در بستر پیامبر ( لیله المبیت)
قسمت2⃣
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
هرموقعبهبهشتزهرامیرفت؛
آبےبرمیداشتوقبورشهدارومیشسٺ!
میگفٺ:
🌱باشهداقرارگذاشتمکه
منغبارروازرویقبرهایآنهابشورموآنھـٰا
همغبارگناهروازرویدلِمـنبشورند...🌱
#شهید_رسول_خلیلی...🌷🕊
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله __ قسمت پنجاه و سوم داستان #شهیدتورجی_زاده...🌷 _امام رضا علیه
🌷🇮🇷
🇮🇷🌷
بسم ربِّ زهـــرا سلام الله
__ قسمت پنجاه و چهارم داستان
#شهیدتورجی_زاده
__ روزهای آخر
راوی:
علی تورجی
از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد. نشاط عجیبی داشت. از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد. از همه حلالیت طلبید. شنیده بودم بیشتر شهدا در آخرین حضورشان تغییر می کنند. حالا به راستی این را شاهد بودم.
محمد خیلی تغییر کرده بود. از مشهد برای همه سوغات آورده بود. سوغاتی همه را تحویل داد. بعد پارچه سفیدی را از ساک بیرون آورد. گفت: این برای خودم است. مادر با تعجب گفت: این چیه!
محمد هم گفت: کفن!
همه می دانستیم که شهید غسل و کفن ندارد. من شک ندارم که می خواست ما را آماده کند.
قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود. همان روز رفتیم به گلستان شهدا. سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمی کرد.
دو تن دیگر از دوستانش درکنار رحمان آرمیده بودند. به مزار آنها خیره شد. گویی چیزهایی را می دید که ما از آنها بی خبر بودیم.
رفت سراغ مسئول گلستان شهدا. از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند! ایشان هم گفت:
من نمی توانم قبر را نگه دارم. شاید فردا یک شهید آوردند وگفتند می خواهیم اینجا دفن کنیم.
محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت وگفت: شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگه دار!!
ظهر بودکه از خانواده خداحافظی کرد. داخل حیاط ایستاده بود. می خواست چیزی به مادر بگوید اما نگفت!
یکی دوبار آمد حرفش را بزند ولی سکوت کرد. مرتب می رفت و می آمد. مادر پرسید: چیزی شده!؟ کمی مکث کرد. بعد گویی حرفش را عوض کرد و گفت: منتظر پدر هستم.
به هر حال محمد از همه ما خداحافظی کرد و رفت.
همان شب شوهر خواهرم را دیدم. پرسید: محمد چیزی به شما نگفت؟ گفتم:نه، چطور مگه!
گفت: امروز عصر آمد درب مغازه ما. حرفهایی زد که خیلی عجیب بود. حالت وصیت داشت.
به من گفت: جنازه من را که آوردند از حسینیه بین فاطمه علیها السلام تشییع کنید. قبل از دفن لباس سپاه را به من بپوشانید.
پیشابی بند یا زهراء سلام الله علیها به سر من ببندید. در گلستان شهدا در کنار سید رحمان مرا دفن کنید! پدر و مادرم مرا در قبر بگذارند! روی سنگ قبر من هم فقط بنویسید:
یا زهراء علیها السلام.
خیلی نگران بودم. یاد حرفهای محمد به مسئول گلستان شهدا افتادم: یک ماه اینجا را برای من نگه دار.
یعنی محمد می داند کی و چگونه شهید می شود!؟
محمد وصیت نامه اش را نوشته بود. آن را در جایی گذاشته و رفته بود. این حوادث اضطراب من را زیاد کرده بود. یعنی دیگر محمد را نمی بینم!
همه خاطرات کودکی، مدرسه، کار و ... در ذهنم مرور می شد.
چند روز بعد نامه ای فرستاد. نصیحتهای شخصی برای من بود. مقداری پول در حساب داشت.
گفته بود صدقه و ردّ مظالم بدهم! از افرادی هم پول طلبکار بود. گفت: اگر نیاوردند آنها را حلال می کنم.
در پایان همان مطالب شوهر خواهرم را تکرار کرد. کجا و چگونه مرا به خاک بسپارید و ...
#ادامه_دارد...
📚 کتاب یازهرا
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
21.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شور
قسم به موی علی
کربلایی #سجاد_محمدی
#غدیر
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#فقط_به_عشق_علی
پیشنهاد دانلود
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124