eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
37.1هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
11.1هزار ویدیو
110 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃💐🍃❤️ 🍃💐🍃❤️ 💐🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ «بسم تعالی» علي شاه _علی ماه❣ عَلي راه عَلي نَصْرُمِن الله❣ عَلي زِمزِمه ى هَر دِلِ آگاه عَلي عِينِ يَقينْ است❣ عَلي بَر هَمه ى خَلْقْ اميرالْمؤمِنينْ است عَلي كاشِفِ هَر غَم عَلي بَر هَمه مَرْحَم❣ عَلي ذِكْرِ لَبِ عيسى بن مَرْيَم عَلي هَستى خاتَم❣ عَلي بَرگِ بَراتِ هَمه ى خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّم❣ عَلي اصلِ وجودْ است عَلي روى سُجودْ است❣ عَلي مَعدَنِ جودْ است عَلي رازونيازْ است❣ عَلي سوزو گُدازْاست عَلي مَحْرَمِ راز است❣ عَلي مُهرِ قبولي نَماز است عَلي بَرْگ و بَراتْ است❣ عَلي حَجُّ زَكاتْ است عَلي تَجَلّي صفاتْ است❣ عَلي بابِ نِجاتْ است عَلي حَيّ و مَماتْ است❣ عَلي رَمْز عُبور و مُرور از روى صراط است عَلي ساقي كوثَر كه هَمان آب حيات است فَقَط حِيدَرِ كَرّار امير الْمؤمِنينْ است. پیشاپیش عید غدیر برشما مبارک باشد.... 💚 کانال و 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd ❤️ 🍃❤️ 💐🍃❤️ 🍃💐🍃❤️ ❤️🍃💐🍃❤️
⭕️ هیچ وقت باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید. حتما عکس رو باز کنید 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
دوست دارم تو اون کشوری که روحانی ازش تعریف میکنه زندگی کنم! ولی متاسفانه تو کشوری زندگی میکنم که روحانی توش رییس جمهوره #تغییربه_نفع_مردم 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
💝🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 اعضای پاک و با ایمان نماز اول وقت التماس دعای فرج 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹
🍃💐🍃🌹🍃💐🍃 ان شاء الله امشب هم داستان شهید قسمت هفدهم قسمت هجدهم قسمت نوزدهم در کانال قرار خواهد گرفت التماس دعا_ای شهید @shahid_hadi124
🍁🍃🍁🍃🍁 🍁🍃🍁 🍃🍁 بســـم رب شهــــدا و الصــدیقیــن 📚 🌺قسمت 7⃣1⃣ ✨عملیات محرم 📝راوی:عبدالرسول تاج الدین, سید احمد هدایتی 🍃بعد از پایان ماموریت کردستان, مدتی اصفهان بودیم.یکروز با علیرضا به عکاسی رفتیم و جدا جدا عکس گرفتیم. علیرضا از روی عکسش یک قطعه بزرگ سفارش داد.وقتی عکس را به خانه برد خیلی جدی به مادرش گفته بود که این عکس را برای گلزار شهدا و سر مزارم انداخته ام!!بعد ها همین طور هم شد! 🍃مدتی بعد راهی منطقه جنوب شدیم.شهرک دارخوئین محل استقرار بچه های اصفهان بود.تیپ امام حسین (ع) و فرمانده شجاع آن حاج حسین خرازی را حتی عراقی ها هم می شناختند. 🍃هنوز چند روزی از حضور ما نگذشته بود که در اوسط تیر ماه شصت و یک, به همراه بچه های محل به منطقه پاستگاه زید اعزام شدیم. 🍃در عملیات رمضان شرکت کردیم.علیرضا شجاعت خود رادر این عملیات به خوبی نشان داد. بعد از عملیات رمضان چند روزی مرخصی گرفتیم.مجددا از اصفهان به جبهه برگشتیم.پس از تقسیم مجدد نیروها ما را به گردان امیرالمومنین(ع) فرستادند. 🍃ما هر جا می رفتیم پنج نفری با هم بودیم.در اوایل آبان ماه برای عملیات محرم راهی منطقه شرهانی در شمال فکه شدیم. 🍃این عملیات جهت تامین امنیت استان خوزستان وجاده دهلران طراحی شده بود.با این حمله چاه های نفت عراق به خطر می افتاد. 🍃دهم آبان عملیات شروع شد.بچه ها با عبور از موانع وخاکریزها,خیلی سریع به اهداف از پیش تعیین شده رسیدند. 🍃اما عجیب بود.نیروهای دشمن موانع بسیاری از قبیل میادین وسیع مین,تله های انفجاری,انواع سیم های خاردار, جلوی راه بچه ها قرار داده بود. 🌷ادامه دارد.... 💚 کانال و 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🍁🍃🍁🍃🍁 🍁🍃🍁 🍃🍁 📚 🌺قسمت8⃣1⃣ ✨عملیات محرم 📝راوی:عبدالرسول تاج الدین, سیداحمد هدایتی 🍃در مسیر حرکت ما تعدادی از بچه ها در این موانع به شهادت رسیدند.طغیان رودخانه فصلی هم کار را پیچیده تر کرد.اما به هر حال بچه ها همان شب تا مرز پیش روی کردند. 🍃در مواقع درگیری,هدفگیری علیرضا از همه ما بهتر بود.برای همین وقتی تیر بار آوردند روی تپه مستقر کردند گفتیم: مسئولیت تیربار با علیرضا. 🍃روز بعد,هوا که روشن شد,عراق قصد پاتک و پس گرفتن منطقه شرهانی را داشت.اما بچه ها خیلی خوب مقاومت کردند.علیرضا با آتشباری خوب خودش مانع عبور یک ستون از نیروهای عراقی شد. 🍃بچه های پائین تپه هم با زدن تانک های دشمن جلوی پیش روی آنها را گرفتند.عراقی ها چند بار هم می خواستند سنگر ما را بزنند ولی نتوانستند. 🍃هنگام ظهر,بچه ها همان جا نماز اول وقت را خواندند. من هم برای تحویل گرفتن غذا با یکی از بچه ها رفتم پائین, صدای تیراندازی کم شده بود.غذا را گرفتیم و حرکت کردیم. 🍃برادر خسروی پرسید: اون تیر بارچی بالای تپه کیه؟ گفتم: علیرضا کریمی گفت: بارک الله خیلی کارش عالی بود. 🍃هنوز به بالای تپه نرسیده بودیم.یک دفعه صدای انفجار شدیدی آمد و گرد و غبار شدیدی در فضا پیچید. 🍃بی اختیار سر هایمان را پایی گرفتیم. وقتی گرد و غبار کم شد دویدم سمت نوک تپه, خیلی ترسیده بودم. دوستانم بالای تپه بودند.گلوله خمپاره دقیقا به داخل سنگر ما اصابت کرده بود! 🌷ادامه دارد.... 💚 کانال و 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🍁🍃🍁🍃🍁 🍁🍃🍁 🍃🍁 📚 🌺 قسمت 9⃣1⃣ ✨ مجروحیت 📝 راوی:عبدالرسول تاج الدین,رسول سالاری 🍃رسیدم بالای تپه.رفتم داخل سنگر. با تعجب دیدم که هر سه نفرشان غرق خون افتاده اند. 🍃ترسیده بودم. ترکش های خمپاره به سر و دست و پای علیرضا اصابت کرده بود. او بیهوش روی زمین افتاده بود. سریع منتقلشان کردیم پائین.با یک نفربر رفتیم عقب. 🍃چند روزی در بیمارستان اهواز بودیم.زخم های علیرضا پانسمان شد.اما برای بهبودی کامل,با بقیه رفقا راهی اصفهان شدیم. 🍃رسیدیم توی محل.محمد اقا,برادر علیرضا که خودش در عملیات قبلی مجروح شده بود را دیدم.سر کوچه بود. با تعجب جلو امد و با همان لهجه همیشگی گفت: علی جون,دادا چی شده!؟ 🍃علیرضا هم گفت هیچی,چند تا زخم سطحیه. 🍃محمد اقا با تعجب سر تا پای علی را برنداز کرد.با چشمانی گرد شده گفت: ببینم,تو سه روز پیش ساعت حدود یک و نیم عصر مجروح نشدی!؟ 🍃من که کامل در جریان مجروحیت بچه ها بودم گفتم:اره, چطور مگه. محمداقا گفت:ترکش تو سر و پا و دستت خورده,درسته؟ ! 🍃با تعجب بیشتر گفتم:اره!محمد اقا هیجان زده ادامه داد:بابامون همون موقع خواب بود.یکدفعه دیدم از خواب پرید.نفس نفس زنان بلند شد.اومد تو حیاط و مرتب صلوات می فرستاد و امن یجیب می خواند. 🍃رفتم جلو و گفتم:بابا چیزی شده!پیر مرد هم نگاهش رو انداخت تو چشمام و بعد از چند لحظه گفت: 🍃الان تو خواب دیدم علیرضا غرق خون تو سنگر افتاده, از سر تا پا و دستش هم داشت خون می رفت.اما فکر نمی کنم شهید شده باشه!! 🍃بعد از پایان دوران مجروحیت به همراه علیرضا راهی منطقه شدیم.این بار هم به گردان امیرالمومنین(ع)رفتیم. 🍃در این مدت که اصفهان بودیم, علیرضا یک لحظه بیکار نبود.مرتب پیگیر کارهای فرهنگی و بسیج مسجد بود. 🍃به خانواده شهدا سر می زد و.... روحیات علیرضا خیلی تغییرکرده بود. مرتب از آرزوی شهادت حرف می زد! 🌷ادامه دارد..... 💚 کانال و 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🌾❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌾 💐زیارت امین الله از زیارات مخصوص غدیرخم 🌼به نیابت از امام زمان(عج) 🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 🌼اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يااَمينَ اللهِ في اَرْضِهِ، وَحُجَّتَهُ عَلي عِبادِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، 🌸اَشْهَدُ اَنَّكَ جاهَدْتَ فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَعَمِلْتَ بِكِتابِهِ، وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، حَتّي دَعاكَ اللهُ اِلي جِوارِهِ، 🌼فَقَبَضَكَ اِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ، وَاَ لْزَمَ اَعْدائَكَ الْحُجَّةَ مَعَ مالَكَ مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلي جَميعِ خَلْقِهِ، اَللَّـهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسي 🌸مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ راضِيَةً بِقَضآئِكَ، مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَدُعآئِكَ، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِيآئِكَ، مَحْبُوبَةً في اَرْضِكَ وَسَمآئِكَ، 🌼صابِرَةً عَلي نُزُولِ بَلائِكَ، شاكِرَةً لِفَواضِلِ نَعْمآئِكَ، ذاكِرَةً لِسَوابِـغِ آلآئِكَ، مُشْتاقَةً اِلي فَرْحَةِ لِقآئِكَ، مُتَزَوِّدَةً التَّقْوي لِيَوْمِ جَزآئِكَ، 🌸مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِيآئِكَ، مُفارِقَةً لاَِخْلاقِ اَعْدائِكَ، مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيا بِحَمْدِكَ وَثَنآئِكَ، 🌼اَللَّـهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتينَ اِلَيْكَ والِهَةٌ، وَسُبُلَ الرّاغِبينَ اِلَيْكَ شارِعَةٌ، وَاَعْلامَ الْقاصِدينَ اِلَيْكَ واضِحَةٌ، 🌸وَاَفْئِدَةَ الْعارِفينَ مِنْكَ فازِعَةٌ، وَاَصْواتَ الدّاعينَ اِلَيْكَ صاعِدَةٌ، وَاَبْوابَ الاِْجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ، وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاكَ مُسْتَجابَةٌ، 🌼وَتَوْبَةَ مَنْ اَنابَ اِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ، وَعَبْرَةَ مَنْ بَكي مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ، وَالاِْغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ، 🌸وَالاِْعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ، وَعِداتِكَ لِعِبادِكَ مُنْجَزَةٌ، وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَكَ مُقالَةٌ، وَاَعْمالَ الْعامِلينَ لَدَيْكَ مَحْفُوظَةٌ، 🌼وَاَرْزاقَكَ اِلَي الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نازِلَةٌ، وَعَوآئِدَ الْمَزيدِ اِلَيْهِمْ واصِلَةٌ، وَذُنـُوبَ الْمُسْتَغْفِرينَ مَغْفُورَةٌ، 🌸وَحَوآئِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ، وَجَوآئِزَ السّآئِلينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ، وَ عَوآئِدَ الْمَزيدِ مُتَواتِرَةٌ، وَمَوآئِدَ الْمُسْتَطْعِمينَ مُعَدَّةٌ، 🌼وَمَناهِلَ الظِّمآءِ مُتْرَعَةٌ، اَللَّـهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعآئي، وَاقْبَلْ ثَنآئي، وَاجْمَعْ بَيْني وَبَيْنَ اَوْلِيآئي، 🌸بِحَقِّ مُحَمَّد وَعَلِيّ وَفاطِمَةَ، وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ، اِنَّكَ وَلِيُّ نَعْمآئي، وَمُنْتَهي مُنايَ، وَغايَةُ رَجائي في مُنْقَلَبي وَمَثْوايَ. 🔶و در كامل الزِّيارة بعد از اين زيارت اين فقرات نيز مسطور است 🌼اَنْتَ اِلهي وَسَيِّدي وَمَوْلايَ، اِغْفِرْ لاَِوْلِيآئِنا، وَكُفَّ عَنّا اَعْدآئَنا، وَاشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا، وَاَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْيا، 🌸وَاَدْحِضْ كَلِمَةَ الْباطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلي، اِنَّكَ عَلي كُلِّشَيءْ قَديرٌ. ********************************* السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهرا سلام الله علیها... التماس دعای فرج ********************************* لینک گروه ختم صلوات منتظران در ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1908801547Ca057e1cc29 🌾❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌾
غدیر رو تبلیغ نکردند که عاشورا به وجود اومد... بالا رفتن دست علی (ع) رو تبلیغ نکردند که سر حسین(ع) بر بالای نیزه‌ها رفت... #تبلیغ_غدیر_واجب_است هرشب تا عید غدیر از نجف تا کربلا خواهیم رفت @shahid_hadi124
1_24071335.mp3
9.57M
🌺🌷🌺🌷🌺 فلک تو آسمون دست افشونه ........................................ # مداح محمود کریمی @shahid_hadi125
4_5983390335298962495.mp3
12.18M
🌷♦️🌷♦️🌷 صدای: اقا یک سلامم را _اگر پاسخ بگویی می روم لذتش را با تمام شهر قسمت می کنم اقام. اقام.... تا اخر گوش کنید @shahid_hadi124
سلام در این شبهای عزیز خیلی التماس دعا داریم اگر مطالب کانال براتون مفید بود خادمین کانال را هم لطفا دعا کنید. التماس دعای شهادت 🌹یا علی‌مدد🌹
با سلام پست نماز شب ان شاء الله لبخند نصیبتان در نگاه مهربان باشید التماس دعای فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح خودرابا سلام به 14معصوم (ع)شروع کنیم.... ❤🌹❤🌹 بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌹ِ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌹َ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 💚 کانال و 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd ❤🌹❤🌹❤
با سلام روزتون بانگاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)شروع شود ان شاء الله خواندن دعای عهد را هر روزفراموش نکنیم التماس دعای فرج
🍃🌸❤️🍃 💫روزمون رو با صلوات خاصه حضرت فاطمــه زهرا(س) آغاز میکنیـــم 🍃 حتما سعی کنید هر روز این صلوات ‌را بخوانید 🍃🌸❤️🍃 @shahid_hadi124
با سلام ان شاء الله به نیابت از و.... ابراهیم هادی تورجی زاده محسن حججی هدیه به زهرا(س) امروز صفحه 189و. 190 را تلاوت می کنیم @shahid_hadi124
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ دل من مال خودم نیسٺ #ڪفیلے دارد #عشق در مڪتب ما ‌شرح طویلے دارد ڪوچ ڪرده #خبرے داده ڪہ بر مے گردد. او ڪہ در گوشہ این دهڪده #ایلے دارد #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــ🌹 @shahid_hadi124
صبــح اسٺ و السلام برشاه بےڪفن روزم حسينے اسٺ از يُمن اين سلام صلے علیڪَ يا مقطوعُ بالسُّيوف صلے علے الحسين هرلحظہ صبح و شام @shahid_hadi124
یارب به حق غدیر و مولای غدیر با دست علی و مرتضی دستم گیر تا همره قدسیان فرستم صلوات فریاد زنم ز فرط شادی تکبیر عید سعید غدیر خم مبارک باد @shahid_hadi124
سلام بزرگواران _امروز همین اول صبح یک داستان واقعی و جذاب _ یکی از معجزات را برای شما در کانال قرار خواهم داد لطفا تا آخر مطلب را بخونید اگر هر جا درمانده شدید . را صدا بزنید ان شاء الله به فریادتون خواهد رسید
❤️🍃💐🍃❤️ 🍃💐🍃❤️ 💐🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ «بسم تعالی» ........ به نجف برای زیارت علی (علیه السلام) می روم شیخ طریحی در کتاب منتخب می گوید: همسایه ام در کوفه روزهای جمعه به جایی می رفت که نمی دانستم کجاست. روزی پرسیدم: روزهای جمعه به کجا می روی؟ گفت: به نجف برای زیارت علی (علیه السلام) می روم. از او خواستم این هفته مرا با خود ببرد. او قبول کرد و قول داد هفته بعد مرا با خود ببرد. روز جمعه در خانه ام هر چه به انتظار نشستم، خبری نشد. بر خاستم و در خانه اش رفتم. همسرش در را باز کرد. به او گفتم: قرار بود آقا مرا هم خبر کند، تا با هم به نجف برویم. او جواب داد: شاید فراموش کرده است. باخود گفتم: می روم شاید در بین راه به هم بر خوردیم. وقتی که به نزدیکی چاهی که قبل از مسجد حنانه وجود دارد - معروف است که علی (علیه السلام) شبها با این چاه درد دل می کرد - رسیدم. همسایه ام را دیدم که به داخل چاه سطل انداخته و می خواهد غسل کند. پشت او به طرف من بود. وقتی دقت کردم، زخمی به اندازه یک وجب روی شانه راستش دیدم در این او صورتش را به سوی من برگرداند. تا مرا دید، فهمید که زخم شانه اش را دیده ام از این رو آثار ناراحتی در چهره اش پیدا شد. نزدیک رفتم و سلام کردم و گفتم قرار بود مرا هم خبر کنی؟ گفت: یادم رفت. گفتم این زخم روی شانه ات چیست؟ گفت: چه کار داری؟ من خیلی اصرار کردم و گفتم دوست دارم بدانم، گفت به شرطی می گویم که تا زنده ام به کسی نگویی. من قبول کردم. گفت: ما ده نفر بودیم و هر شب سر راه مردم را می گرفتیم و دزدی می کردیم. یک شب منزل یکی از دوستان مهمان بودیم. آن قدر به من مشروب دادند که وقتی بعد از میهمانی به خانه برگشتم، مست در میان خانه افتادم. یک وقت دیدم همسرم شمشیرم را به دستم داد و گفت: فردا شب رفقای تو به خانه ما می آیند و در خانه چیزی نداریم، برخیز و چیزی تهیه کن. شب از نیمه گذشته بود که از خانه بیرون آمدم. وقتی به دروازه کوفه رسیدم، گاه رعد و برقی و در پی آن باران جستن می کرد در اثر روشنایی رعد و برق، لحظه ای متوجه دو سیاهی شدم که به من نزدیک می شدند. با خود گفتم خوب شد، نا امید برنمی گردم. با رعد و برق دیگری که در آسمان زده شد، متوجه شدم آن دو زن هستند. خوشحال تر شدم، زیرا کارم آسان تر شده بود. آن دو آنقدر به من نزدیک شدند، که با رعد و برق سوم چهره آنها را به خوبی می دیدم یکی پیر و دیگری دختر جوان و زیبایی بود. شیطان وسوسه ام کرد، جلو رفتم و هر چه طلا و خلخال، نقره و لباس داشتند از آنها گرفتم. خواستم دست خیانت به طرف دختر دراز کنم، پیرزن به التماس افتاد و خودش را روی قدمهایم انداخت و گفت: ای مرد هر چه طلا، لباس و زیور آلات داشتیم با خود بردی. همه برای خودت، دست بر روی این دختر دراز نکن. زیرا این دختر مادر ندارد و فردا شب عروسی اش است، من خاله این دختر هستم. امشب خیلی اصرار کرد و گفت: خاله جان! من فردا شب به خانه شوهر می روم و بعید میدانم، به این زودی اجازه دهد قبر علی بن ابیطالب (علیه السلام) را زیارت کنم. امشب می خواهم او را برای زیارت به نجف ببرم. هر چه پیرزن بیچاره التماس کرد در من اثر نبخشید و گفت وقتی دیدم خیلی پافشاری می کند، شمشیرم را در آوردم. او ترسید و کنار رفت، آن گاه دختر را مجبور کردم تا تسلیم بشود. در این هنگام صورتش را به طرف حرم امیر مومنان برگردانید و صدا زد: یا علی!خلاصم کن! لحظه ای نگذشت که صدای سم اسب به گوشم رسید و سواره ای کنارم ایستاد. او به من تندی کرد و گفت: ای بی حیا! دست از این دختر بردار. گفتم: تو اگر می توانی اول خودت را از دست من نجات بده، بعد شفاعت این دختر را بکن. او بی درنگ با شمشیرش به من حمله کرد و من تنها زمانی متوجه شدم که مثل فواره خون از شانه ام بیرون می زد. بی حال روی زمین افتادم، ولی می شنیدم که آقا به پیرزن و دخترش می گفت: طلاها، لباسها و خلخال هایتان را بردارید و از همین جا برگردید، علی (علیه السلام) زیارت شما را قبول کرد. پیرزن در ادامه حرف او گفت: ای آقا تو که جوانمردی کردی و ما را از دست این ظالم نجات دادی، محبت دیگری بکن، چند قدمی دیگر تا کنار قبر علی (علیه السلام) همراه ما باش تا حسرت آرزوی زیارت آقا به دل دخترم نماند. آقا گفت: شما می خواهید بروید نجف که خاک را زیارت کنید یا علی را؟ جواب داد: آقا جان! چون امیر مومنان در آنجا خاک هستند می رویم تا تربت پاکش را زیارت کنیم. آن بزرگوار فرمود: من امیر مومنانم، تا این جمله را شنیدم، به یک باره متوجه شدم که دیگر کسی در آنجا نیست. واین زخم تا زنده ام بامن هست.. 📚کرامات معصومین:ابوالحسن حسینی 💚 کانال و 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd