🌺#رفیق_شهید
شهید بہ قلبتـ نگاه میڪند
اگر جایـے برایش گذاشته
باشےمـےآید،مـےماند
[°تا شهیدٺــ ڪند°]🌺
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
وصیت نامه#شهید_مدافع_حرم#مهندس_هادی_جعفری:
بخشی از وصیت نامه شهید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
خطاب به خانواده عزیزم:
شادوخوشحال باشیدکه فرزندکوچکتان توانست دراین راه قدم بگذاردوازشماخواستارم که درنبودمن گریه وزاری مکنیدوسرهای خودرابالابگیریدکه فرزندتان درجایی ازدنیارفت که مولای عالمتان عزیززهرا(س)درآن خاک به شهادت رسیدکه شایدمولایم علی(ع)وفرزندش امام حسین(ع)وآقاابوالفضل درآن دنیاشفاعت خواه من گنهکارشودتاخداوندمتعال نیزازگناهان من بگذرد.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
کانال شهیدمهندس هادی جعفری
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
#اولینسالروزآسمانیشدنترسید...🌷
زمان : جمعه ۲۲ تیر
مکان : شهرک ولیعصر عج میدان شهید رجایی خیابان سجادی جنوبی خیابان شهید عمرانی #حسینیه_سیدالشهدا علیه السلام
#منتشرکنیدhttps://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
#شهیدهادی_جعفری 🌸
🌺گفتگوی اختصاصی باهمسر_شهید_هادی_جعفری
✅قسمت دهم
🔷حماسه بانو: سفر اول به عراق شهریور 93 بود. بعد از ان 6 ماه پیشتون بودن؟ تهران بودید دیگه؟
🔶همسر شهید: بله. این 6 ماه اخر پیش هم بودیم. البته گاهی ماموریت داخلی میرفتن. ولی چون من هم دانشجوی دانشگاه علوم تحقیقات تهران بودم، بیشتر پیش هم بودیم ولی هردومون درس میخوندیم. یادمه یه ماه برا امتحانات قرار گذاشته بودیم من توی هال، اونم تو اتاق بمونه، درس بخونیم. یادم میاد یه دفعه که داشتیم درس میخوندیم، یه دفعه از اون طرف صدام کرد فاطمه فاطمه.... من بدو رفتم گفتم چه خبر شده ؟چی شده؟ هادی کتاب رو از دستم گرفت، انداخت اون طرف. گفت :" ولش کن درس رو . بیا هر دوتامون انصراف بدیم. خسته شدیم. بیا زندگیمون رو بکنیم..." با خنده گفتم:" مسخره، من ترسیدم. گفتم اتفاقی افتاده" گفت نه بیا بریم انصراف بدیم...! یعنی انگار از اینکه از هم دور بودیم، اون تو اتاق خواب و من تو پذیرایی و اینجوری داشتیم زندگی میکردیم، اعصابش خرد شده بود. یعنی دوست داشت من کنارش باشم. اون اوایل هم که خونه تهران گرفته بودیم ولی خالی بود و هادی تنها زندگی میکرد، بهم پیام داد، پیامش رو هنوز دارم. بهم گفته بود:" الان دارم عکس های تو رو تو لپ تاپم میبینم و بعد خونه رو نگاه میکنم.. میگم کی میشه فاطمه ی من بیاد داخل این خونه!
🔷حماسه بانو: گاهی آدمها، فرصت کنار هم بودن رو بخاطر چیزایی از دست میدن که اصلا ارزشش رو نداره! اقا هادی از رهبری هم حرفی میزدن؟
🔶همسر شهید: همیشه میگفتن که رهبرمون تنهاست ما وظیفمونه بهشون کمک کنیم...خیلی ارادت داشتن به رهبر! از طرف محل کارش هم 2 بار بردنش نماز پشت سر اقا ؛ اولین باری که رفت و اومد با ذوق برا همه تعریف میکرد. وقتی بهم زنگ زد. چنان با ذوق بهم گفت خانم اگه بدونی کجا بودم . گفتم کجا؟ گفت رفته بودم نماز پشت سر اقا. دومین صف بودم پشت سرشون، نماز میخوندم ؛ میگفت دلم میخواست بپرم بغلشون کنم اما مخافظاشون اجازه نمیدادن, خیلی ذوق داشتن برا همه تعریف میکردن!
#ادامه_دارد
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
#آقامونه🌹🍃
°غــــــــــیر رویتـــ🌕ـــــــ
❤️
°هر چــــہ بیــــنمـــ°
💛
°نـــور چشممــ°
❤️
°ڪم شود°
#مولاناhttps://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
#فداییسیدعلـی✋😌
🌺گفتگوی اختصاصی #همسر_شهید_هادی_جعفری
✅قسمت یازدهم
🔷حماسه بانو: با شما درمورد این مسائل صحبت میکردن؟ اصلا در حال و هوای شهدا و شهید شدن بودن؟
🔶 همسر شهید: اره اوایل ازدواجمون همیشه میگفتن من زیاد عمر نمیکنم. بعد هم که رفتن تو قرارگاه خاتم و اون محیط رو دیدن گفتن من شهید میشم.اقا هادی همیشه میگفتن رییس اباد شهید نداره من شهید رییس اباد میشم. من میگفتم این چه حرفیه؟ شهادت لیاقت میخواد. هر کسی که نمیتونه شهید بشه . این اواخر خیلی فیلم شهدای مدافع حرم رو دانلود میکرد مثلا کلیپ شهید باغبانی و شهید بیضایی. این فیلم ها رو نشونمون میداد و ما گریه میکردیم. کلیپ شهید باغبانی و خانمش رو که نشونم میداد میگفت خانم ببین مثل این خانم صبور باشیدا، یاد بگیر!
🍂بنر یکی از شهدای مدافع حرم رو در سطح شهر زده بودن. میگفتن ببین خانم یه روزم عکس منو میزنن ..بار اولی که داشت میرفت چیزی نگفت. وقتی که برگشت دوستاش به شوخی و مسخره میگفتن اقا هادی لیاقتت رو ثابت نکردی؟ بار آخری که میخواست بره گفت اگ من ایندفعه لیاقتم رو ثابت نکردم بهتون! وقتی میخواست بره پسر عموم به شوخی میگفتن بیا ازت عکس بگیرم که اگ شهید شدی عکس پوسترت بشه! بعد از شهادتشون هم دوستشون یه عکس تو همون منطقه ازش گرفته بودن با لباس نظامی و سربند "یاحسین" یا "یا فاطمه الزهرا" . که به دوستشون گفته بودن بگیر که این عکس شهادته . جالب اینجاست که ما اون عکس رو ندیده بودیم. روزی که خبر شهادتشون رو دادن، داشتیم برا بنر دنبال عکس میگشتیم، دوستشون اون عکس رو آوردن نشونمون دادن گفتن این عکس رو من ازشون گرفتم که واقعا هم شد عکس پوسترش.
🔷حماسه بانو: با اون همه استرسی که در سفر اول داشتید،چطور راضی شدین که دوباره بره؟
🔶همسر شهید: وقتی که سری اول برگشته بودن همش میگفتن من دو سه بار دیگه میرم . من میگفتم حرف الکی نزن. من دیگه نمیذارم بری. حق نداری بری. من دیگه خسته شدم. بعد برگشت بهم گفت خانم! امام حسین تنهاست و نیاز به کمک داره! مثل زنهای کوفی نباش!!
اینو که گفت، دیگه من هیچوقت نگفتم که نرو!
ضمن اینکه اگه من جلوشون رو میگرفتم، اینجا هادی زنده میموند؟ تقدیر و مرگ و زندگی دست خداست. اگ من جلوش رو میگرفتم و اینجا با تصادف از دنیا میرفت،من هیچوقت نمیتونستم تحمل کنم. ولی شهادت فرق داره. شهدا زنده اند..
#ادامه_دارد
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🍃🌺یابن الحسن(عج)🌺🍃
شاعر شده ام تا که در این آبادی
از نام عزیزت بنمایم یادی
یادم نرود هر غزلم عشق تو است
این قافیه ها را که تو یادم دادی
🍃🌺اللهم عجل لولیک الفرج به حق خانم حضرت زینب سلام الله علیها🌺🍃
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
#لبخنـدت
آتش بہ جانـم مےزند ...
آری ... با تمـام #مردانگی ات
میخندی بہ آمال و آرزوهای دنیایےام!
و میگویے : #دنیا محل مانـدن نیست
بگذریـم .....https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🌺 گفتگوی اختصاصی #همسر_شهید_هادی_جعفری
✅قسمت دوازدهم
🔷حماسه بانو: سفر اخرشون اسفند 93 بود؟
🔶همسر شهید: بله19 اسفند پروازشون بود. چند روز قبلش گفت وسایل ت رو جمع کن بریم آمل . چون میخوام برم ماموریت، این چند روز آخر کنار خانواده ها باشیم. اون چند روز که آمل بودیم همه ش تو خودش بود. حتی پیش پسر عمه ی من که یکی از دوستای صمیمیشون بود، حالش گرفته بود. پسر عمه م گفت هادی چته؟ گفت به دلم افتاده این سری برم دیگه نمیام . گفت خب نرو. چرا میخوای بری؟ گفت نمیتونم نرم! تکلیفی هست به گردنم بایدبرای امام حسین واهل بیتش برم. ... پسر عموش هم بهش گفته بود به خانم و مادرت فکر کردی داری میری؟ گفته بود: خدا درست میکنه!!! میگفت میخوام لیاقتم رو بهت ثابت کنم! چون من همش میگفتم شهادت لیاقت میخواد!
🍂ساعت 5 صبح شنبه حرکت کردیم به سمت تهران. ما منتظر بودیم ک زنگ بزنن هادی بره. منم شنبه و یکشنبه دانشگاه کلاس داشتم، بخاطر سفر اقا هادی نرفتم. دوست داشتم کنارش باشم و حالم اصلا خوب نبود. شنبه منتظر شدیم خبری نشد. یکشنبه صبح هادی گفت فکر کنم 90% ماموریتم لغو شد. گفتم خب خدا را شکر!
🍂صبح دوشنبه هادی بهم زنگ زد گفت ماموریتم جور شده. باید بری آمل. انگار که دنیا رو سرم خراب شد. چون دوست نداشتم بره. اما چیزی نگفتم خداحافظی کردیم! دیگه اون موقع ظهر شده بود و من ناهار درست نکرده بودم. یکم ماهی داشتیم درست کردم. وقتی اقا هادی رسید خونه گفت وای ماهی درست کردی؟ با اشتها میخورد با اینکه زیاد دوست نداشت...با خودم گفتم هادی ایندفعه که اومد براش یه چیز خوب درست میکنم!
🍂کارهاش رو کرد ، رو مبل نشسته بود. خیلی تو فکر بود. حتی شب قبلش منو برد خرید عید انجام دادم. هر کاری کردم که اونم خرید کنه گفت نه من که هنوز تکلیفم مشخص نیست. فعلا که ماموریتم. ان شاءالله رفتم و اومدم میخرم ؛ آدمی نبود که اگه لباس داره، باز جدید بخره ؛ وقتی مانتو شلوار عیدم رو پوشیدم، گفت تیپ امسالت کلا مشکی شده دیگه! دقیقا حرفش همون شد. من اون سال کاملا مشکی پوش شده بودم!!!
#ادامه_دارد
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهداhttps://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
کاش میشد
تا خدا پرواز کرد
پای دل از بند دنیا باز کرد
کاش میشد از تعلق شد رها
بال زد همچون کبوتر در هوا
جانبازی در سوریه
شهادت: ۹۳/۴/۱۴ سامرا
🌷شهـید خلبان کمال شیرخانی🌷
#سالروز_شهادت
هدیه به روح شهداء و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات
🍃🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃
#یـــازیــنب...
#کانال مهندس شهید هادی جعفری🌷
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🍃🌼یڪے آرام مے آید...
💓نگاهش خیس عرفان است
💓قدم هایش پر از معناست
💓دلش از جنس
🌧 باران است...
🍃🌼ڪسے فانوس بردستش
✨بسان نور میآید...
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
💖امید قلب ما روزے ز راه دور میآید.😍
اللهم عجل لولیک الفرج
اشک هـا صف شدہ اند ، مادر
من بميرم که تو يعقوب شدی ، مادر
اکبرهـا همه اصغر شدہ اند ، مادر
وقت ديدار رسيدہ ، ای مادر
#دیدار_بعد_از_۳۶سال_انتظار
🌷شهـیدمحمد مهـرورز🌷
#معراج_الشهداء
هدیه به روح شهداء و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات
🍃🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃
#کانال مهندس شهید هادی جعفری🌷
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
خواب دیدم که پشت پنجره ها
روبروی بقیع گریانم
پابه پای کبوتران حرم
در پی آن مزار پنهانم
گریه در گریه با خودم گفتم
جان افلاک پشت پنجره هاست
آی مردم ! تمام هستی ما
در همین خاک پشت پنجره هاست
🏴 شهادت رییس مذهب شیعیان جهان حضرت امام جعفر صادق ع تسلیت باد 🏴
#کانال مهندس شهید هادی جعفری🌷
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🌸 •
•
🍃🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺🍃
سلام مولاي من !
سلام بر بلنداي رشادتت
سلام بر زينب...
سلام...........
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ
ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار
ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🍃🌺اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌺🍃
#لبیک_یـــازیـــــــــنب...
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🌸•
🌸•🌸
•🌸•🌸•🌸•🌸•🌸•
ما را مگــو حٖكـــايت شادي ، كه تا به حَـــشــر
ماييم و سينه اي كه در آن ماجراي توست.https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🌺گفتگوی #همسر_شهید_هادی_جعفری
✅قسمت سیزدهم
🔷حماسه بانو: از روز حرکتشون برامون بگین. از اخرین دیدارتون..
🔶همسر شهید: ما آملی ها رسممون اینه که هر سال عید برا تحویل سال مادرمه میکنیم. یعنی تو یه سینی قران و اب و ماهی و سبزه و صدقه و. ... میزاریم. بعد از دم در خونه که وارد میشیم، اب میپاشیم، سبزه میکاریم که خیر و برکت داشته باشه ؛ هادی اون روز خیلی اصرار کرد که وسایل مادرمه بذارم خونه باشه که هر کدوم اول اومدیم، حتما مادرمه کنیم بعد داخل بریم.
من این وسایل رو اماده کردم گذاشتم کنار.
🍂منو رسوند ترمینال...کنار اتوبوس برخلاف همیشه که سعی میکردم اشکمو پنهان کنم اون روز فقط اشک میریختم هادی دوس نداشت گریه کردن منو ببینه خیلی کلافه شده بود میگفت منکه لیاقت شهادت ندارم اما تو منو ببخش من تو دلم گفتم منکه میدونم تو لایق ترینی! وقتی من رفتم بالا از شیشه اتوبوس که نگاهش کردم چشماش قرمز و خیس بود انگار که داره گریه میکنه.
🍂من اصلا نمیتونستم خودم رو کنترل کنم بعد زنگ زد گفت که من دارم میرم قول میدم که هر وقت تونستم بهت زنگ بزنم. من از تهران تا آمل هر وقت یادم میفتاد اشک میریختم و همش با خودم کلنجار میرفتم که خب عیب نداره شهید میشه بعد میگفتم وای نه خدا نکنه. یا میگفتم وای 14 روز نمیبینمش چی میشه و خودمو قانع میکردم و دوباره شروع میشد.
🍂 انگار خدا داشت منو قانع میکرد! من رسیدم آمل هادی هم مدام بهم زنگ میزد اخر شب هم بهم زنگ زد گفت من داخل هواپیما هستم صبح هم وقتی مستقر شدن دوباره زنگ زد همش میگفت خانم جام امن هست نگران نباش هر روز به هم زنگ میزدیم ؛ موقع تحویل سال حرکت کرده بودن به سمت حرم زنگ زد گفت خانم دارم میرم حرم برا تحویل سال اونجا اگر بیدار بودی زنگ میزنم که وقتی سال تحویل شد زنگ زد عید رو تبریک گفتیم و من اونشب اصلا نمیتونستم حرف بزنم چون کنارم نبود بغض کرده بودم و گوشی رو دادم به مادرم با خانواده من هم صحبت کردن، به مادرشون هم که زنگ زدن به مادرشون گفته بودن که ده دقیقه مونده به تحویل سال عرب ها ریختن تو حرم و چنان لبیک یا حسین ( ع) میگفتن که حرم رو به لرزه در میاورد ؛ و وقتی هادی شهید شد همه میگفتن تو چطور لبیک گفتی که اینطور امام حسین تو رو پیش خودش برد!
🍂 3 فروردین تولدش بود. همیشه عادت داشتیم تولد و سالگرد ازدواج و عقد و. ..همه رو به محض اینکه شب قبلش ساعت 12 میشد تبریک میگفتیم. اون شب هم ساعت دوازده که شد، زنگ زدم تولدشون تبریک گفتم. گفتن عه مگه ساعت 12 شد؟ گفتم اره حواسم به تفاوت ساعت ایران و عراق نبود. اونشب صحبت کردیم و خندیدیم! بهش گفتم فردا میخوایم بریم شلمچه.گفتن خب مراقب خودتون باشید و خداحافظی کردیم. بعد همکاراشون میگفتن اون شب هادی تا 4_5 صبح نذاشته بخوابن.. اذیت میکردن و میخندیدن..
ما هم بعد نماز صبح حرکت کردیم سمت شلمچه...
#ادامه_دارد
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
همسرش می گفت #چِشاش خیلی خوشگل بود...
امابا این چشمها تو زندگی یه نگاه #حرام نکرده بود...
می گفت من بهش می گفت: ابراهیم!
این چشای #خوشگل برا من نمیمونه....حالا ببین!
وقتی جنازشو آوردن دیدم چشماش نیست...
انگار خدا اون چشای خوشگل و"پاک" رو فقط
می خواست واسه خودش #انحصاری…!
🌷سردارشهید محمدابراهیم همت🌷
🌷کانال مهندس شهید هادی جعفری🌷
https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128