🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_هوری🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_سید_علی_هاشمی 🌷🕊 فصل چهارم ..( قسمت چهارم)🌹🍃 🌷
#کتاب_هوری🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_سید_علی_هاشمی 🌷🕊
فصل چهارم ..( قسمت پنجم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
#صبورانه
از مهم ترین ویژگی های یک فرمانده بحث صبر و تحمل و دقت نظر در کارهای نیروهای زیر مجموعه است یک فرمانده لایق، سخت آماده می کند و این از ویژیگ علی هاشمی بود یادم هست که آن روزها برادران ارتش امکانات خوبی داشتند، اما در سپاه این طور نبود مجبور بودیم خیلی جاها با امکانات کم کاریهای بیشتر و بزرگ تری انجام دهیم. یک روز یکی از نیروهای جدید آمد پیش حاج علی و گفت: من می خوام در شناسایی پشت منطقه دشمن رو ببینم دوربین می خوام که ندارم برجک می خوام اون رو هم نداریم. حاجی فردستادش تا از ارتشی ها یک دوربین قرض بگیره اون بنده خدا هم رفت برای دو روز دوربین یک گروهبان رو قرض گرفت بعد از مدتی دیدم همان گروهبان آمد پیش حاجی و شکایت کرد می گفت: نیروی شما قرار بوده دو روزه دوربین رو پس بده اما الان دو ماه است که پس نداد حاجی صداش کرد و گفت: چرا دوربین آقا رو نمی دی؟ اون بنده خدا هم گفت: شما از ما کار می خوایی، ما هم که وسیله نداریم، مجبور می شیم امانت رو پس ندیم حاجی وساطت کرد و موضوع تمام شد بعد حاجی هر طور بود دوربین تلسکوپی تهیه کرد و تحویل آن جوان داد جوان دوربین را گرفت و گفت: خب دست شما درد نکنه حالا یک برجک هم نیاز داریم می خوام عراقی ها رو ببینم یه لودر هم بده تا برجک خاکی بزنیم حاجی با آن صبر و تحمل و اعتمادی که به نیروهایش داشت لبخندی زد و به بچه ها گفت یک لودر بدهند. فردا صبح هوا کمی روشن شده بود که دیدیم همین طور اطراف سنگر فرماندهی خمپاره به زمین می خورد تا روز قبل این قدر آتش دشمن زیاد نبود با حاجی از سنگر بیرون آمدیم آنچه می دیدیم باور کردنی نبود یک برجک خاکی با ارتفاع نزدیک به هشت متر کنار سنگر فرماندهی بالا رفته بود در چهره حاجی هم عصبانیت دیده می شد و هم خنده آن جوان را صدا کرد و طوری که ناراحت نشود گفت: اینو کی زده؟ زود خرابش کن جاش اینجا نیست بغل سنگر فرماندهی و به این بلندی. جوان اخم هایش رفت توی هم با ناراحتی به راننده لودر گفت: خرابش کند بعد هم دوربینش را پس داد و گفت: من دیگه کار نمیک نم باید گزارش هام دقیق باشه. من به خاطر اینکه کارم درست و دقیق باشه برجک خواستم. من منتظر برخورد با جوان بودم اگر من جای حاجی بودم شاید خیلی تند برخورد می کردم اما حاجی با مهربانی دست جوان را گرفت و بردش داخل سنگر یک چایی براش ریخت و جلوش گذاشت گفت: زحمت کشیدی اما اگر می خوای برجک دیده بانی بزنی بهتره بری دویست متر اون طرف تر. می گم سه تا لودر دیگه هم بیان و سریع برات بزنن. با این برخورد صبورانه آن جوان خیالش راحت شد و چهره اش از هم باز شد چایی را سر کشید و دوربینش را برداشت و از سنگر بیرون رفت.
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~---