eitaa logo
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
123 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
7 فایل
اینجامحفل آسمانی شهیدیست که در سالروز تولدخودوهمزمان با ایام فاطمیه در۳فروردین۱۳۹۴درعراق به شهادت رسید. 👇🌹👇 #جهت_تبادل.. @ahmadmakiyan14 #یازهرا‌...🌹 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊 🍃🌹 @shahid_hadi_jafari65🌹🍃 #لبیک_یاحسین...🌴
مشاهده در ایتا
دانلود
از دنیا که بگذریم... از همان... دلبستگی هایمان... همان خودِ خودمان..! از همه‌ی اینها که گذشتیم... تازه می شویم لایق ... لایق شهادت ... #یازهرا...🌹🍃 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
﷽ #رمان_بدون_تو_هرگز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَد
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 ترک تحصیل 》 🖇بالاخره اون روز از راه رسید ... موقع خوردن صبحانه، همون طور که سرش پاین بود ... با همون اخم و لحن تند همیشگی گفت☹️ ... 🔸هانیه ... دیگه لازم نکرده از امروز بری مدرسه ...تا این جمله رو گفت، لقمه پرید توی گلوم ...😮 😱وحشتناک ترین حرفی بود که می‌تونستم اون موقع روز بشنوم ... بعد از کلی سرفه، در حالی که هنوز نفسم جا نیومده بود ... به زحمت خودم رو کنترل کردم و گفتم ... ولی من هنوز دبیرستان ...خوابوند توی گوشم ... برق از سرم پرید ... ✨😳 🔸هنوز توی شوک بودم که اینم بهش اضافه شد ...- همین که من میگم ... دهنت رو می‌بندی میگی چشم... درسم درسم ... 📚❌ تا همین جاشم زیادی درس خوندی...😳 🔻از جاش بلند شد ... با داد و بیداد اینها رو می‌گفت و می‌رفت ... اشک توی چشم‌هام😢 حلقه زده بود ... اما اشتباه می کرد، من آدم ضعیفی نبودم که به این راحتی عقب نشینی کنم ...💪 🔹از خونه که رفت بیرون ... منم وسایلم رو جمع کردم و راه افتادم برم مدرسه ... مادرم دنبالم دوید توی خیابون ... هانیه جان، مادر تو رو قرآن نرو ... پدرت بفهمه بدجور عصبانی میشه ... برای هر دومون شر میشه مادر ... بیا بریم خونه ... اما من گوشم بدهکار نبود ... من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ... به هیچ قیمتی...😐 ادامه دارد ... ...🌹🍃 🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
#یا_صاحب_الزمان_عج 🌼ما چله نشین شب یلدای ظهوریم ما منتظر نوبت برپایی نوریم ما محو جمال پسر فاطمہ هستیم شب زنده نگهدار ، بہ یلدای ظهوریم #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #یازهرا...🌹🍃 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
یلدا ؛ دوست داشتنِ توست همانقدر طولانی و همانقدر تمام نشدنی . . . #یلدا_با_شهدا 🍉 #یازهرا...🌹🍃 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ
شهید سیدعلی حسینی •┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 آتش 》 🖇چند روز به همین منوال می‌رفتم مدرسه … پدرم هر روز زنگ می‌زد خونه تا مطمئن بشه من خونه‌ام … می‌رفتم و سریع برمیگشتم … مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن☎️ نیومدن من، یه بهانه می‌آورد … تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت … 🔻با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می‌زد … بهم زل زده بود … همون وسط خیابون حمله کرد سمتم …موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو …😡😱 🔷اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم🚶🚶… حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه … به زحمت می‌تونستم روی صندلی‌های چوبی مدرسه بشینم … هر دفعه که پدرم می‌فهمید بدتر از دفعه قبل کتک می‌خوردم … چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم⛓⛓ … اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود … بالاخره پدرم رفت و پرونده‌ام رو گرفت… وسط حیاط آتیشش زد🔥 … هر چقدر التماس کردم … نمرات و تلاش های تمام اون سالهام جلوی چشم‌هام می‌سوخت👀🔥💥 … 🔸هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت … اون آتش داشت جگرم رو می‌سوزوند … تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم … خیلی داغون بودم …😔 بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن👰 من شروع شد … اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود … و بعدش باز یه کتک مفصل … علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می‌اومد … ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم … ترجیح می‌دادم بمیرم اما ازدواج نکنم…❌ تا اینکه مادر علی زنگ زد …☎️   ادامه دارد ... ...🌹🍃 🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
#ظهورڪن نگارمن،بيا ڪہ ازسرشعف فداےقامتٺ ڪنم دوچشم #اشڪبار را 😭 تمام لحظہ هاے من فداے يڪ #نگاه تو بياو پاڪ ڪن ز #دل حدیث انتظار را #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج #یازهرا...🌹🍃 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
⚘﷽⚘ اینطوربایدازدنیادل‌کند... شـھید شدن دل مےخواهد دلے آنقدر قوے که بتواند بریده شود ازهمه تعلقات دلے که آرام له شود زیر پایت به وقت بریدن و رفتن و شـھدا "دلدارِ بـے دل‌" بودند....😭 شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات #یازهرا...🌹🍃 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ ا
شهید سیدعلی حسینی و دخترشان زینب •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 نقشه بزرگ 》 🖇 به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم. التماس می‌کردم. ✨🍃خدایا! تو رو به عزیزترین‌هات قسم. من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده. هر خواستگاری که زنگ می‌زد، مادرم قبول می‌کرد. زن صاف و ساده‌ای بود. علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه. تا اینکه مادر علی زنگ زد☎️ و قرار خواستگاری رو گذاشت. زن صاف و ساده‌ای بود. علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه. شب که مادر به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد. _طلبه است. چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ترجیح میدم آتیشش🔥 بزنم اما به این جماعت ندم. عین همیشه داد می زد🗣 و اینها رو می گفت. مادرم هم بهانه های مختلف می‌آورد. آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره. اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون. ولی به همین راحتی‌ها نبود.😳 من یه ایده فوق العاده داشتم. نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم. به خودم گفتم. خودشه هانیه. این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی. از دستش نده.✨ 🔹علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود. نجابت چهره‌اش همون روز اول چشمم👁 رو گرفت. کمی دلم براش می‌سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه.😉 یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم. وقتی از اتاق اومدیم بیرون، مادرش با اشتیاق خاصی گفت: _به به. چه عجب! هر چند انتظار شیرینی بود اما دهنمون رو هم می‌تونیم شیرین کنیم یا...🍰 🔸مادرم پرید وسط حرفش: _حاج خانم، چه عجله‌ایه. اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن. شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد. _ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم. اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته.➕ این رو که گفتم برق⚡️ همه رو گرفت. برق شادی خانواده داماد رو. برق تعجب پدر و مادر من رو❗️ پدرم با چشم های گرد😳، متعجب و عصبانی زل زده بودتوی چشم های من. و من در حالی که خنده‌ی پیروزمندانه‌ای روی لبهام بود بهش نگاه می‌کردم. می‌دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده.😖 ادامه دارد ... ...🌹🍃 🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🌺#سلام_امام_زمانم🌺 مینویسم ز #تو که داروندارم شده ای بی قرارت شدم و صبر و قرارم شده ای من که بی تاب #توأم ای همه تاب و تبم تو همه دلخوشی لیل و نهارم شده ای☺️ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌸🍃 #یازهرا...🌹🍃 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
گاهے تمام خواهش هاے دنیا خلاصہ میشود در دو کلمہ: ای شهید من، مرا دریاب... #یازهرا...🌹🍃 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
#سلام_امام_زمانم🌹 #اللهم_عجل_لوليك_الفرج أیّها الناس بخواهیم که آقا برسد بگذاریم دگر درد به پایان برسد همگی در پس هر سجده به‌ خالق گوییم که به ما رحم کند #یوسف_زهرا برسد 😔 #یازهرا...🌹🍃 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
#دوست_شهید ڪه داشته باشی نیازی به عشق‌های بیخودی نداری... میدونی یڪی حواسش بهت هست... یڪی ڪه اومده تا وصلت ڪنه به #خدا.. #شهید_شهیدت_میکند.. #یازهرا...🌹🍃 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128