شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 تشرّف آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام) #قسمت_چهارم به حاجیان گفتم:
💠 تشرّف آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام)
#قسمت_پنجم
در حال بشاشت و شادمانی بودم که دیدم آن آقا به طرف من آمد، من هم از جا برخاستم و با خوشحالی به طرف او رفتم و به او سلام کردم. در پاسخ فرمود: «علیکم السلام و رحمةالله و برکاته»
به هم که رسیدیم روبوسی کرده، من صورت او را بوسیدم. شمایل او در اوج زیبایی و جذّابیّت بود، و چشم و ابرو و صورت بسیار زیبا و نورانی داشتند. پس از سلام و روبوسی به زبان عربی فرمودند: «ضیّعتم الطریق؛ راه را گم کردهاید؟»
گفتم: بله.
فرمودند: من آمدهام که راه را به شما نشان دهم.
عرض کردم: خیلی ممنون.
بعد فرمودند: از این راه مستقیم بروید و از میان آن دو کوه بگذرید، به دو کوه دیگر میرسید، از میان آنها هم بگذرید، جادّه برای شما نمایان میشود بعد طرف چپ را بگیرید تا به جریه برسید.
آقا پس از نشان دادن راه فرمودند: «النذور الّذی نذرتم لیس بصحیح؛ نذرهایی که کردهاید، صحیح نیست.»
عرض کردم: چرا، آقای من؟
فرمودند: «نذر شما مرجوح است، اگر همه دارایی خود را در راه خدا انفاق کنید چگونه به عراق میروید؟ در حالی که شما چهل روز در عراق میباشید و به زیارت امام حسین(علیه السلام) و امیرمؤمنان(علیه السلام) و سایر امامان(علیهم السلام) مشرّف میشوید، اگر آن چه را همراه دارید، در راه خدا انفاق کنید، در مسیر، بدون خرجی میمانید و مجبور به تکدّی و گدایی میشوید و تکدّی هم حرام است.
آنچه را از مال و دارایی به همراه دارید، الان قیمت کرده و بنویسید و وقتی به وطن خودتان رسیدید به اندازه آن در راه خدا انفاق کنید، اکنون عمل به نذرتان مرجوح است.»
سپس فرمود: «رفقایت را صدا کن و فوراً سوار شوید، الان که به راه بیفتید اوّل مغرب در جریه هستید.»
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
enc_16896704969966781287694.mp3
4.31M
ریشه آب و خاکمون حسینه
نوشته پلاکمون حسینه
میون این همه تفاوت امروز
نقطه اشتراکمون حسینه
التماس دعا🤲🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جُز روضِہیِ تودَردِ مرا ڪِی دَوا بُوَد!؟
دَرمان ڪُنَندِهتَر، زِهَمِہ نُسخِہها حُسِین!
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🔴 چقدر پول تخمه و چیپس بدم؟
چرا نمیزنی؟
پ.ن: درحالی که ما ایرانیا مشغول خرید پفک و تخمه هستیم، صهیونیستها مشغول خرید پوشک و کنسرو هستند.😅
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ ۱۸ مرداد سالروز شهادت مردی که حجت را بر همه تمام کرد، #شهید_محسن_حججی
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷لحظه پیروزی دختر ایرانی، ناهید کیانی مقابل کیمیا علیزاده
🔹ناهید کیانی انتقام توکیو را در ۱۱ ثانیه پایانی گرفت و به مرحله بعد صعود کرد.
شیر مادر و نون پدر حلالت❤️
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
امروز لبخند بزن
بگذار
آرزوهایت رنگ واقعی بگیرد
بگذار
گلهای زندگی برایت بشکفد
عصرت بخیر 😉☕️🍰
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #جراحی_با_طعم_عشق #قسمت_شصت_و_چهارم برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید.
📖 #بدون_تو_هرگز
#برو_دایسون
#قسمت_شصت_و_پنجم
یکی از بچه ها موقع خوردن نهار رسما من رو خطاب قرار داد.
- واقعا نمی فهمم چرا اینقدر برای دکتر دایسون ناز می کنی، اون یه مرد جذاب و نابغه است و با وجود این سنی که داره تونسته رئیس تیم جراحی بشه.
همین طور از دکتر دایسون تعریف می کرد و من فقط نگاه می کردم. واقعا نمی دونستم چی باید بگم یا دیگه به چی فکر کنم. برنامه فشرده و سنگین بیمارستان فشار دو برابر عمل های جراحی، تحمل رفتار دکتر دایسون که واقعا نمی تونست سختی و فشار زندگی رو روی من درک کنه، حالا هم که…
چند لحظه بهش نگاه کردم، با دیدن نگاه خسته من ساکت شد. از جا بلند شدم و بدون اینکه چیزی بگم از سالن رفتم بیرون. خسته تر از اون بودم که حتی بخوام چیزی بگم.
سرمای سختی خورده بودم با بیمارستان تماس گرفتم و خواستم برنامه ام رو عوض کنن.
تب بالا، سر درد و سرگیجه، حالم خیلی خراب بود. توی تخت دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ زد. چشم هام می سوخت و به سختی باز شد پرده اشک جلوی چشمم نگذاشت اسم رو درست ببینم. فکر کردم شاید از بیمارستانه اما دایسون بود. تا گوشی رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن.
- چه اتفاقی افتاده؟ گفتن حالتون اصلا خوب نیست.
گریه ام گرفت حس کردم دیگه واقعا الان میمیرم، با اون حال حالا باید... حالم خراب تر از این بود که قدرتی برای کنترل خودم داشته باشم.
- حتی اگر در حال مرگ هم باشم. اصلا به شما مربوط نیست.
و تلفن رو قطع کردم، به زحمت صدام در می اومد صورتم گر گرفته بود و چشمم از شدت سوزش، خیس از اشک شده بود.
ادامه دارد...
---------------------------
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 شوخیای که اشک مدافع حرم را درآورد!
به مناسبت ۱۸مرداد، سالروز شهادت #شهید_محسن_حججی
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun🌹🕊