eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
268 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
خب دوستان نیت کنید، التماس دعا دارم خیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی داغه هوا ، طواف تو این گرما سخته ولی می چسبه بیا بریم خواستم ببرمت نیم طبقه کولر داره بابام گفت:.... سفر الی الله @seyyed_kazem_roohbakhsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 پرسش و پاسخ در رابطه با کتاب 🍃 7⃣ آیا انسان میتواند در جریان تجربه ای نزدیک به مرگ، حوادث و اتفاقات آینده را مشاهده نماید؟ بله این ماجرا چیز عجیبی نیست. بنده ده ها شهید را می شناسم که قبل از شهادت تاریخ و ساعت دقیق شهادت خود یا اطرافیان را بیان میکردند با اینکه تجربه نزدیک به مرگ نداشتند. بنده دوستی داشته و دارم که بسیاری از اتفاقات آینده را در خواب میبیند. او به توصیه شهید نیری عمل کرد. شهید نیری در نامه ای که در کتاب عارفانه چاپ شده میگوید اگر چند روز گناه نکنید شگفتیها را در خواب میبینید و اگر به چهل روز برسد در بیداری خواهید دید. که البته برای چهل روز روایت معتبر داریم. در تجربه های نزدیک به مرگ که در کشور ما رخ داده افراد تجربه کننده بسیاری از اتفاقات آینده را مشاهده کرده اند. کتاب آنسوی مرگ و بازگشت به چند مورد آن پرداخته است. ادامه دارد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ماجرای حضور سرزده‌ی حاج قاسم سلیمانی در مراسم خواستگاری فرزند شهید مدافع حرم پ.ن: این هم از همان دست اتفاقاتی هست در آینده اتفاق افتاده است. مثل ماجراهای و دیدن آینده... البته بدون مرگ بلکه در رویایی صادقه... حاج قاسم هوامونو داشته باش.... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
پیشنهاد میدیم پزشکیان برای مشاور بعدی، نجفی رو بیاره تلویزیون این مورد آپشن های خوبی داره عصبانی شه تفنگ درمیاره🏃‍♂🏃 نشون به اون نشون که عصبانی شد و زنش رو با تفنگ کُشت.... پ.ن: من موندم چرا انقدر با ذوق اسلحه رو نگاه میکنه😅😁 مثل آدمایی که گناه میکنند پشیمون نیستن. یه خوب کردم خاصی توی صورتش هست☺️ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرزو می کنم که به آرزوهای قشنگتون برسید و زیبا زندگی کنید... شادی تو قلبتون باشه و آرامش تو زندگیتون 🎉روز و روزگارتون شاد🎉 عصرتون بخیر🍨🍧 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاره کردن عکس شهید امیرعبداللهیان و بیرون کردن دختران دانشجو در گردهمایی انتخاباتی پزشکیان.... ‼️ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
نمیدونم چرا انقدر تبلیغات توهین آمیز شده‌... قبلا حداقل اینجوری نبود.... ناراحت کنندس این مدل.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 ساعت نه و ده شب. وسط ساعت حکومت نظامی یهو سر و کله پدرم پیدا شد. صورت سرخ با چشم های پف کرده. از نگاهش خون می بارید. اومد تو تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست علی. بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش: - تو چه حقی داشتی بهش اجازه دادی بره مدرسه؟ به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ از نعره های پدرم، زینب به شدت ترسید، زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد‌ بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود. علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم. نازدونه علی بدجور ترسیده بود. علی عین همیشه آروم بود‌. با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد: هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟ قلبم توی دهنم می زد. زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم. از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه. آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام. تمام بدنم یخ کرده بود و می لرزید‌. علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم : دختر شما متاهله یا مجرد؟ و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید. - این سوال مسخره چیه؟ به جای این مزخرفات جواب من رو بده - می دونید قانونا و شرعا اجازه زن فقط دست شوهرشه؟ همین که این جمله از دهنش در اومد رنگ سرخ پدرم سیاه شد - و من با همین اجازه شرعی و قانونی مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه. کسب علم هم یکی از فریضه های اسلامه‌. از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید. چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد. [پدرم گفت] لابد بعدش هم می خوای بفرستیش دانشگاه؟ ادامه دارد... ---------------------------- ✍زندگی شهید به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
میگم کاش دوستان با زره می اومدن مناظره. من هر لحظه منتظر بودم یه بنده خدایی صندلی پرتاب کنه. میزگرد دیروز بدجور فکرمو حادثه ای کرده. کاش تخمه می خریدیم حداقل😅 اینجور هیجان بالاست. یاد مامانم افتادم موقع فوتبال که میشه میگه بزن بزن بدو بدو.
خنده دارترین قسمت مناظره وقتی بود که آقای قاضی زاده گفتن کاغذای برنامه اون دوره ی من دست اقای پزشکیان هست. واقعا کلی خندیدم. آقای پزشکیان هم اصلا جوابی نداد. یاد بچه هایی افتادم که انشاء نمی نویسند و دفتر یکی دیگه رو برمیدارن....😄
انصافا دم آقای زاکانی هم گرم....😉😉 به قول دوستان از همه چی اسکرین شات داره.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🍃 باز آینه و آب و سینیِ چای و نبات باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
دوستان هرکدام امکانش رو دارید وعده های محقق شده انتخاباتی شهید رئیسی رو منتشر کنید. کانال رسمی شهید این pdf رو جمع آوری و نشر داده است. روشنگری کنیم. یکی از وظایف ما جهاد تبیین است.
📌 📍 مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت، چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند. او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح داده بود. خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می کرد و مردم هم می خریدند. کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را زیادتر کرد. وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد ... به کمک او پرداخت. سپس کم کم وضع عوض شد. پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار رادیو گوش نداده ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود بیاد. باید خودت را برای این کسادی آماده کنی. پدر با خود فکر کرد هرچه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند پس حتماً آنچه می گوید صحیح است. بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمی ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی کرد. فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت! او سپس رو به فرزند خود کرد و گفت: پسرجان حق با توست. کسادی عمومی شروع شده است. آنتونی رابینز یک حرف بسیار خوب در این باره زده که جالبه بدونید: اندیشه های خود را شکل ببخشید در غیر اینصورت دیگران اندیشه های شما را شکل می دهند. خواسته های خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامه ریزی می کنند. @shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
آقای رئیسی، آقای زاکانی راست میگن ها ، نیستی از خودت دفاع کنی.... آخه اون موقع هم گفتی اگر با توهین کردن به من مشکلات کشور حل میشه توهین کنید... 😭😭😭 دلمون سوخت حاجی دلمون سوخت.... هرکس ز حسن دوست متاعی گرفته است بیچاره من که از غمش آتش گرفته ام آخی حاجی چهره ی مظلوم شما از نظرمون نمیره که نمیره‌‌..‌‌.
حالا ‌که مناظره تموم شد. بریم مشهد از باب الجواد بعد هم از اونجا بریم کربلا‌‌‌‌‌‌.‌‌... التماس دعا 🌹
enc_16587976974157701256893.mp3
5.14M
امشبو با دل شما بریم جلو بگو که دلت میخواد کجا بریم نکنه تو هم دلت مثل منه پس بیا پیش امام رضا بریم (ع)🚩