eitaa logo
کانال فرهنگی شهید محمد(جابر) خویشوند
160 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
7.5هزار ویدیو
68 فایل
کانال فرهنگی شهیدمحمدجابر خویشوند @shahid_jaberkhishvand جهت دریافت کتاب @Dellaram926 جهت نذر فرهنگی @dellaram2153
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای زارعی هم از اعتراض و درگیری پالایشگاه و تهدیدها و بگیر و ببندها می‌گفت و پدرم نکات امنیتی را سفارش می‌کرد. پس فقط من اخراج نشده بودم. جرات کردم و سرم را از زیر پتو بیرون آوردم و از ژست مریضی بیرون آمدم. آقا گفت: دخترم از خواب بیدار شده. براش گل گاوزبون و نبات بیارین. گفتم: نه بابا دیگه حالم خوب شده. رحیم گفت: چشماش که بوی خواب نمیده. چرا مدرسه نرفتی؟ با جرات گفتم: منم از مدرسه اخراج شدم. تا چند دقیقه همه هاج و واج مانده بودند اما هیچکس از من نپرسید چرا؟ انقلاب از مسجد و مدرسه و پالایشگاه فراتر رفته و در خانه‌ها هم رخنه کرده بود. رحیم گفت: همه‌ی چیزهایی که آدم باید یاد بگیره توی کتابای درسی و مدرسه نیست.⁉️ دکمه های لباسش را باز کرد و یک کتاب📔 کاهی رنگ و رو رفته با جلد چسب خورده که معلوم بود دست صدتا آدم چرخیده به من داد. روی کتاب نوشته بود: فاطمه فاطمه است. قبلاً هم کتاب‌هایی از استاد مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی خوانده بودم اما عنوان این کتاب برایم جالب بود. پرسیدم: مگر فاطمه می‌تواند فاطمه نباشد، اسم این کتاب چرا اینقدر عجیب است؟ گفت: نه، فاطمه فقط فاطمه است. اما این فاطمه با فاطمه ای که به ما شناسانده‌اند، متفاوت است. بدون گل‌گاوزبان از زیر پتو درآمدم و قبراق مشغول خواندن شدم. کلمات چنان در مغزم نفوذ می‌کردند که متوجه گذر زمان نمی شدم. با خواندن هر صفحه از کتاب بر حرارت بدنم افزوده می‌شد. گویی آتش به جانم می‌بارید. تک تک سلول‌های بدنم بیدار می‌شدند و این بیداری توام با درد و حرارت و نور و نار بود. از عصر همان روز هر وقت مریم و زینت به ملاقاتم می‌آمدند کتاب را ورق ورق📑 به آنها می‌دادم و آنها بین بچه‌ها توزیع می‌کردند. گاهی مریم چند برگ اضافه تر می‌گرفت که برای خواهرش عقیله هم ببرد. همه از هم سبقت می‌گرفتیم و نگران بودیم مبادا کسی چیز تازه ای فهمیده باشد و ما بی خبر مانده باشیم.‼ رحیم آن سال عمو نوروز شده بود. هر روز کتاب📚 تازه ای از زیر لباسش بیرون می‌آورد. نمی‌دانم این کتاب‌ها را از کجا می‌آورد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاطمه فاطمه است که تمام شد کتاب علی را و سپس حسین را و سپس محمد را و بعد هم قرآن را و سپس ایمان را و آنگاه تشیع علوی و تشیع صفوی را آورد. این کتاب ها اسلام شاهنشاهی رنگ و رو رفته‌ای را به ما می‌شناساند همه‌ی هویت و سرمایه‌ی دینی و ملی🇮🇷 ما را غارت کرده و در عوض سوغات‌های رنگ و لعابدار جایگزین آن می‌کردند. هر روز از حنجر‌ه‌ی یک عالم روحانی در همه مساجد به خصوص مسجد آقای جمعی که پایگاه اصلی مبلغان دینی بود، صدای فریاد اسلام خواهی و دینداری را با گوش جان می‌شنیدیم. دکتر شریعتی اسلام ارتجاعی را نقد می‌کرد و استاد مطهری خون تازه‌ای به رگ‌های اسلام واقعی می‌ریخت. نوروز آن سال هم مثل همه‌ی سال‌ها، خانه تکانی و قالی‌شویی کردیم. همه‌ی همسایه‌ها مشغول خانه تکانی بودند. روتشکی‌ها و ملافه‌ها را می‌شستیم و عوض می‌کردیم تا آماده‌ی پذیرایی از میهمان‌ها نوروزی شویم. آبادان بیشترین میهمان نوروزی را داشت. هرسال آبادانی‌ها میزبان میهمانانی از همه‌ی شهرها بخصوص تهران و شیراز بودند اما تعطیلات پانزده روزه‌ی عید ۱۳۵۷ در نظرم کمرنگ‌تر از همه‌ی سال‌های پیش بود. نمی‌دانستم بعد از تعطیلات و سیزده به در خانم سبحانی مرا در مدرسه می‌پذیرد یا نه‌‌.❗ مثل همیشه نگرانی‌ام را با پدرم در میان گذاشتم. او همیشه در سخت ترین شرایط ضمن اینکه امیدواری می‌داد، سختی‌های بیشتر را پیش‌بینی می‌کرد و می‌گفت: دخترم رنج و درد همزاد آدمی است. سختی‌ها آدم را بزرگ و عاقل می‌کند و آدم هرچه بزرگ‌تر می‌شود مشکلاتش هم با خودش بزرگ‌ می ‌شوند. باید بدانیم راه حل مشکلات در خود مشکلات است، فقط باید با تفکر و تلاش آن را پیدا کنی. آن وقت می‌توانی بر مشکلاتت غلبه کنی. مدرسه رفتنم برای آقا خیلی مهم بود. او برای قوت قلب دادن به من می‌گفت: درسته که چندروز مدرسه نرفتی اما این درس‌هایی و فرمول‌ها و مسئله‌هایی که تا به حال حل کرده‌ای باید به حل مشکلات زندگی و به انسان شدنت کمک کنه وگرنه اینکه فقط بلد باشی فرمول و مسئله‌ی کتاب رو حل کنی، هنر نیست. آقا فقط شش کلاس ابتدایی را خوانده بود اما درس زندگی را به خوبی می‌فهمید👌و این درس‌ها را همیشه در قالب شعر و هنر و ادبیات به زیبایی به ما آموزش می‌داد. پشتیبانی او، عصاره‌ی جرات و شجاعت💪 بود که در من ریخته می‌شد. او حتی راضی به پادرمیانی و عذرخواهی نشد. بعد از تعطیلات با وساطت چند معلم همرنگ و هم شکل خودمان، من با مریم فرهانیان، زینت چنگیزی، مریم بحری و... راهی مدرسه شدیم. بعد از عید سال ۱۳۵۷ برای رو کم کنی خانم سبحانی، با هماهنگی قریب به اکثر بچه‌ها، حتی بچه‌های کلاس‌های نظام قدیم، همه با روسری به مدرسه رفتیم. حتی بعضی‌ها که خیلی اهل مد و لباس بودند و شب تا صبح موهایشان زیر سشوار و اتو بود، موها را زیر کلاه و روسری گذاشته بودند و این پوشش یک نماد اعتراض دینی علیه رفتارهای ضد دینی خانم سبحانی بود. رفتار بچه‌ها تغییر کرده بود تا آنجا که معلم‌های مرد تعدادشان هم کم نبود تمایلی به آموزش در مدرسه دخترانه نداشتند. کلاس‌های دینی رونق بهتر و بیشتری پیدا کرده بود. وقت اذان بعضی از بچه‌ها برای نماز خواندن به کتابخانه📚 می‌آمدند. خانم سبحانی می‌گفت: امسال بچه‌ها را نکبت گرفته و سال تحصیلی پنجاه و هفت را سال نحس نامگذاری کرده بود. با انجام امتحانات نیم‌بند و به تلافی همه‌ی رفتارهایی که برای او نکبت‌بار بود، در کارنامه‌ی📄 تعداد زیادی از ما نمره‌ی اخلاق و رفتارمان سیزده شد❗که نماد نحسی خانم سبحانی بود. هر اقدام او ما را با هم یکدست‌تر و آشناتر می‌کرد و حالا گروه ما به گروه سیزده معروف شده بود. در گروه سیزده دانش آموزانی از همه‌ی رشته‌ها و کلاس‌ها حضور داشتند. بعد از گرفتن کارنامه آخر سال راهی خانه شدیم و به استقبال تابستان رفتیم. روزهای داغ و طولانی مرداد ماه، خورشید دست از سر تابستان بر نمی‌داشت و تا ساعت نه شب میهمان آبادانی‌ها بود و با ماه مبارک رمضان🌙مقارن شده بود.
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچه های نسل‌های بعد ما شما یادتون نمیاد ، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم🤢 ••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی ، خیال انگیز و پرشور ساخته است . این مجموعه دریچه ایست به سوی… دیری دیری ریییییینگ: داااااستانِ زندگی ی ی ی – تیتراژ سریال هانیکو ••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم ، رو در مینوشتن : آمدیم منزل ،تشریف نداشتید! ••••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر 😶 صدا میداد. •••••••••شما یادتون نمیاد•••••••••• شما یادتون نمیاد : چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید ؟ دیدم اجاق خاموشه ، کتری چایی روشه ، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم! البته اینکه شما یادتون نمیاد، تقصیر شما نیست؛ به خاطر اینکه ما زود پیر شدیم. https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش پلیس به ضرب و شتم یک خانم در تهران دفتر سخنگوی پلیس: 🔹کارکنان پلیس هیچ نقشی در حادثه خشونت علیه یک بانو، مقابل مدرسه ۱۳ آبان، نداشته‌اند. 🔹فرمانده انتظامی تهران بزرگ بلافاصله پس از اطلاع از رخ داد مذکور، تیمی از افسران حرفه‌ای خویش را مامور پیگیری چند و چون آن حادثه کرده است. 🔹تجسس‌های آن ماموران نشان داده است در آن رخ داد کارکنان پلیس هیچ نقشی، خواه مستقیم یا غیر مستقیم، نداشته‌اند
جزئیاتی از ماجرای برخورد با یک خانم در حاشیه مدرسه دخترانه تهرانسر 🔹بررسی‌های تکمیلی و هویتی نشان می‌دهد این زن ۵۴ ساله هیچ فرزندی در مدرسه دخترانه ۱۳ آبان تهرانسر ندارد و در طول چند ساعت حضورش مقابل مدرسه مکرراً اقدام به تشویق دانش‌آموزان و عابران به سردادن شعارهای ساختارشکنانه کرده است. 🔹البته شیوه نامناسب برخورد با این خانم مورد اعتراض و پیگیری مسئولان قرار گرفته و وزیر کشور و سازمان قضایی نیروهای مسلح برای برخورد با فرد خاطی دستورهایی داده‌اند اما تیتر اخبار و ویدئوهای منتشرشده از این ماجرا همچون برخورد با مادر یکی از دانش‌آموزان مسموم‌‌شده مدرسه ۱۳ آبان واقعیت ندارد/فارس #
📷 ‏ یادداشت های یک خبرنگار 🔹 به عنوان یک خبرنگار، تنها توصیه‌م اینه، تا جایی که مجبور نیستید، ‎خبر نخوانید @BisimchiMedia
من نمیفهمم چرا تو مدارس آمریکا دانش‌آموزان سالی‌چندبار به رگبار بسته می‌شن و کشته میشن، جاهای دیگه صدتا اتفاق بدتر میفته، هیچ جای دنیا ککشون هم نمیگزه ولی چرا تو ایران تا یکی آروغ بزنه سگ و گربه از سرتاسر جهان شروع میکنن به همدردی پدرا و مادرای این بچه‌ها ماها هستیم میگیم شما خفه شید | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
کانال فرهنگی شهید محمد(جابر) خویشوند
واکنش پلیس به ضرب و شتم یک خانم در تهران دفتر سخنگوی پلیس: 🔹کارکنان پلیس هیچ نقشی در حادثه خشونت ع
‏گویا این خانم دیروز جلوی مدرسه جزو اولیای دانش آموزان نبوده و لیدر متصل به جریان نفاق بوده. گام های منافقین برای آشوب آفرینی با اسم رمز مسمومیت دختران: ۱.مسمومیت ۲.پروپاگاندای رسانه‌ای با موضوع کار خودشونه ۳. مظلوم نمایی ۴.سو استفاده از تجمع و فرستادن لیدر ۵.پوشش رسانه ای " Sayed Alireza Aledavood"
و البته گزینه ۲ ناآگاهی جریان نفاق رو می‌رسونه چقدر احمقن که میخوان اینو به مردم القا کنن که جمهوری اسلامی ضد زن و ضد پیشرفت زنانه تو همین روستای خودمون اینقدر مدرسه هست که اسم بعضیاشون رو نمی‌دونیم مدرسه ابتدایی دخترانه مائده مدرسه ابتدایی پسرانه مدرسه راهنمایی (دخترانه) پیام قرآن دبیرستان (دخترانه)حضرت آمنه مدرسه راهنمایی پسران و.... یه مدرسه پایین روستا که به همت بنیاد برکت داره ساخته میشه