بار اولم بود که مجروح می شدم و زیاد بی تابی می کردم.
یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت: چیه؟ چه خبره ؟ تو که چیزیت نشده بابا! تو الان باید به بچه های دیگه هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه می کنی؟! تو فقط یک پایت قطع شده! ببین بغل دستی ات سر نداره هیچی هم نمیگه!!!
این را گفت بی اختیار برگشتم و چشمم افتاد به یه بنده خدایی که شهید شده بود!!!
بعد توی همان حال که درد مجال نفس کشیدن هم نمی داد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقه هایی هستن این امدادگرا !!!😀
پ ن: تو سوریه هم یه رفیق داشتم که اسمش #جواد بود، زمانی که یکی از همرزمان تیر خورد، جواد با شجاعت برای نجات او که از رزمندگان است، به جلو رفت؛ تیر به ران جواد_محمدی خورد و به شدت مجروح شد، بعد از گذشت چند ساعت جواد سوار بر موتور و چوب دستی که به عنوان عصا از آن استفاده می کرد، با پای خونین به جلو آمده بود تا کمک کند، به او گفتم با پای مجروح چرا جلو آمدی، گفت: این زخم چیزی نیست و اجازه دهید با موتور جلو بمانم؛ اتفاقی نمی افتد و لبخند زد.
#خاطره
تنها کانال رسمی
#شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
شــهیـدمدافعحرمجوادمحمدی
💔 آن موقعها وقتی حرفی بینمان پیش مےآمد و مقصر هم من بودم، جواد بهم زنگ مےزد... طوری باهام حرف مےز
فهمیده بود با #رفاقت میتواند روی خیلی ها اثر بگذارد.
احساس مسئولیتی که #جواد در مقابل بقیه داشت، خیلی عجیب بود
انگار همه این آدم های به ظاهر #غریبه، از نزدیکانش بودند.
”مثل یک #برادر برایشان #دل_میسوزاند...“
✍ برای همین هم بود که تا #شهید شد خیلی ها حس کردند #بی_برادر شده اند...🥀
#به_یاد_جواد 🕊🥀
تنها کانال رسمی
#شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
شــهیـدمدافعحرمجوادمحمدی
تازه بعد از شهادتش بود که ما خیلی از کارهایش را فهمـیدیم. از این طرف و آنطــــــرف میآمدند و می
وقتــی کاری را میسپردیم به #جواد،
دیگر خیالمان تخت بود. اینطور نـبود
که نگران باشیــم حالا چکار میخواهد
بکند.
سختترین کار را به عهــدهاش سپـرده
بودیــــم و میدانستیــــــم که انجامـش
میدهد.
#به_یاد_جواد 🕊🥀
تنها کانال رسمی
#شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
شــهیـدمدافعحرمجوادمحمدی
وقتــی کاری را میسپردیم به #جواد، دیگر خیالمان تخت بود. اینطور نـبود که نگران باشیــم حالا چکار م
#چشم_پاک 🌱
یکی دیگر از ویژگیهای #جواد، چشم
پاکیاش بود...
گاهــــــی میرفتیم جاهایی که مشـکل منکرانی داشتند جـوادحواسش هم به چشـــمهای خودش بود هم به حرمت
زن ها و دخترها...
جــــــواد میگفـت نگاه ما حـــرمت داره!
شـده بود که توی یک خــــــانه با چنیـن وضعیـــتی روبه رو می شد، همـه را که
جمــــــع و جور میکــرد، میرفــــــت یـک
گوشه مینشـــــست زارزار گریه میکرد.
میگفت: خداوکیــــلی نگاه کنید ما این
همه #شهید دادیم،این همه دربهدری کشیدیم که بیاییم ببینیــم جوانهایمان
این شکلی اند؟!!!
میگفت:من حاضرم چاقــو و تیربخورم
ولی این چیزها را نبینم.
#به_یاد_جواد 🕊🥀
تنها کانال رسمی
#شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii