#زيـاږݓݩــاݦـہشهــڌا
شهید؛!
شهید واژه ای ست چهار حرف ، اما پر حرف....
واژه ای که کنار هر اسمی نمی نشیند و جای نمیگیرد.
باید خدایی باشی که افتخار حضورش در کنار اسمت را داشته باشی
به شهادت که برسی ، نام تو را با شهید صدا می زنند و همین کلمه تماام عشق و خلوص و محبتت و ارادتت را به حضرت یار نمایان می کند✌️:-)
🕊💫 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم💫🕊
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...🌻
#شادے_روح_شهـــــــدا_صلوات🌾
#شهیدبابڪنورے 🌿
_💬🌱____
@shahid_Lakcheri
'شهید ࢪضو؎'
#خاطره𓋜📒
#ܒوراטּ_ܟِܠࡆܠ_ࡆܟܩܝ_ܝܚ̈̇ܤـ̤ــܒ̤⃝✿⃭
ایݩ ڪاٰرت هدیه براٰے تۅ📨
ۅےدرخاطره دیگرےبه دوره آموزشے
ۅتفریحےجمعیت هلال احمر
اشاره ڪرد ۅ گفت: 🎤
در این دۅره ما را به سقالسڪاٰربردند
ۅ مسابقه طناب کشے را با
یک طناب پلاستیڪے برگزار کردند ۅ
من، #بابڪ ۅ شهاب حقیقے
به همراه دۅنفر دیگر یڪ تیم
پنج نفره شدیم 👥👤👥
ڪه باید با سه تیم پنج نفره دیگر
مسابقه میدادیم
ۅدو برنده هامےبایست با هم فینال
بازے مےڪردند.👣
ۅے ادامه داد:
مرحله اول را بردیم ۅرفتیم فینال🏆
ۅ تیم دۅمےڪه به فینال رسیده بۅد
اعتراض ڪردند ڪه
تیم مقابل قۅےاست ۅاین باعث شد
ڪه دۅتا ازیارهاٰے قوے ما را💪🏻
با دۅیار ضعیف، لاغر و قدڪۅتاه از
تیم حذف شدها، تعۅیض ڪردند و
براٰےمسابقه شهاب جلو #بابڪ ۅسط
و من پشت آنها ایستادم 👨🦯
ڪه درحین مسابقه متۅجه شدیم آن دۅیار
ضعیفےڪه به ما داده بۅدند
طناب رارهاڪرده ۅرفته اندۅتقریبا ~
ما سه به پنج داشتیم مسابقه میدادیم.
شهاب ڪاٰملا زانۅ زده بود و 🧎♂️
ۅسط را #بابڪ گرفته بۅد و من هم ڪه
ڪاٰرے از دستم بر نمےآمد
خۅدم رابازانۅ به زمین انداختم ڪه بتۅانم
فشارےڪه از گرۅه روبرۅ می آید 🤼♂️
راڪنترل ڪنم ڪه #بابڪ فریاد زد:🗣
«یاعلےیاعلے از خودتۅن غیرت نشۅن بدید»
این حالت از فریادهاٰےخاص #بابڪ بۅد
ڪه همۅن لحظه هر سه با هم،
با قدرتے ڪه باۅرمان نمی شد تۅانستیم
آنهایےڪه هیڪل درشت ۅ 🧏♂️
قدرتے بودند را شڪست بدهیم.
عابدے بیان ڪرد: 🧩
بعد از مسابقه به برنده ها ڪاٰرت هدیه دادند
ڪه آن لحظه #بابڪ من را ڪنار ڪشید
و گفت :
«این ڪاٰرت هدیه من هم براٰے تۅ، 📨
تۅ بیشتر از ما زحمت ڪشیدے ۅ لباست هم
براٰے همین قضیه پاره شد و
دست ۅ پایت خۅنے شدن و....»
من هر چقدر مقاۅمت ڪردم 🪔
ڪه مهم با هم بۅدن ۅ لذت این مسابقه بۅد
قبۅل نڪرد و به زۅر ڪاٰرت هدیه
را به مݩ داد تا برۅم لباس بخرم.♡
#حلما🌸
ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ
@shahid_Lakcheri
💠 #رفیقونہ
یـهرفیقـیبـرایخـودتانتخـابڪن
ڪههـروقـتڪنـارشبـودینتـونـیگنـاهڪنی
خجـالتبڪشی!
وبـهحـرمـتپـاكبـودنڪارهـایرفیقـتدسـت
بـهگنـاهنـزنـی(:🖐🏿!'
••|🕊 ♥|••
#معرفیشھید
نامونامخانوادگی:
←سیداحمدپلارک
تاریختولد:
←۷اردیبهشت۱۳۴۴
تاریخشھادت:
←۲۲فروردین۱۳۶۶
سن:
←۲۲سال
محلتولد:
←تبریز
محلشھادٺ:
←شلمچه
محلدفن:
←بهشتزهراتهران
وضعیتتأهل:
←مجرد
@shahid_Lakcheri
'شهید ࢪضو؎'
••|🕊 ♥|•• #معرفیشھید نامونامخانوادگی: ←سیداحمدپلارک تاریختولد: ←۷اردیبهشت۱۳۴۴ تاریخشھادت: ←۲۲
#خاطره_شهید
‹👀📿›
یڪے از آشنایان خواب شهید سید احمد پلارڪرا میبیند. 🙂
او از شهید تقاضاے شفاعت مۍڪند. 💔
ڪہ شهید پلارڪ بہ او مےگوید: من نمۍتوانم شما را شفاعت ڪنم. تنها وقتۍ مۍتوانم شما را شفاعت ڪنم 😕
ڪہ شما نماز بخوانید و به آن توجه و عنایت داشتہ باشید.😌🦋
همچنین زبانهایتان را نگه دارید. در غیر اینصورت هیچ ڪارے از دست من برنمےآید.
#حلما🌸
@shahid_Lakcheri
#حڪمت
--🌸✨--
از بایزید بسطامے، عارف بزرگ، پرسیدند:این مقام ارزشمند را چگونه یافتے؟ 🧐
گفت:شبے مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. 💔
ڪوزه برداشتم و به جوۍ رفتم ڪه آب بیاورم. 🚶🏻♂
چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش ڪنم، خطاڪار خواهم بود.» 😕
آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر ڪرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم.🙂
او به نماز ایستاد و پس از به جاے آوردن فریضہ، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان ڪه این پسر را بزرگ و عزیز داشتۍ، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».😌🦋
پـیـام مـتـن:
اشاره بہ جلب رضایت مادر و تأثیر دعاے او در حق فرزند، و این ڪه جلب رضایت مادر، آدمے را بہ مقام هاےوالاے معنوے مۍ رساند.💕🌸
--🧡🍂--
#حلما
@shahid_Lakcheri
'شهید ࢪضو؎'
#خاطره𖧻📒
رفیقشہید :
بابکرابطه بانامحرمروبسیاربسیاررعایتمیکرد. همیشہحواسشبودکہخدایینکرده
دراینبابتگناهنکنه،
شهیدیکخداشناسبہتماممعنابود
منباهاشداخلآموزشاٺآشناشدم
چیزیکہمنوبہسمتشکشوند
خدادوستبودنشبود واینکہخیلےمردبودوچیزیداشتکہخیلیانداشتن مردونگیشواقعےبود
همیشہوقتےدورهمبودیموحرفازشهادتمیشد خیلےمیگفتدعامکنیدشهیدشم😔🤲🏻
همیشهتوحرفاشحرفازشهادتبود.
دوراولکہبرایاعزامآموزشمیدیدیم
قسمٺنشدبرهویادمهیهباراینقدرگریہکرد💔
برایاینکہنتونسٺاعزامبشہ .
همشمیگفٺمنلیاقٺنداشتمبرمچرانشد
خیلےناراحٺبود.😢
همیشہهوایدوستاشوتوجمعداشٺ
کہیوقٺکسےباهاششوخےبَـدنکنہ
تومشکلاٺخیلےمردونہکنارتوایمیستاد
واولینکسےبودکہبرایکمکآستینبالامیزد🍃
#ت̷و̷م̷ر̷ا̷̷ج̷ا̷ن̷̷و̷̷ج̷ه̷ا̷ن̷ے̤⃝ ✿⃭
▫️
▫️▫️
#حلما🌸
༺❥❥ #𝐃𝐚𝐝𝐚𝐬𝐡_𝐛𝐚𝐛𝐚𝐤𝐚𝐦
༺❥❥ @shahid_Lakcheri
#خاطره_داداشاحمد💕🦋
احمد خیلی دوست داشت ازدواج کند😁 و اعتقاد داشت که مادرش باید دختر مناسبی برایش انتخاب کند، چون به انتخاب مادرش اعتماد داشت.😌
دین، مذهب،حیا و غیرت به او اجازه نمی داد که برای ازدواج با دختری رابطه داشته باشد.😍
یک روز به او گفتم:
صبر داشته باش راه طولانی است ،
اما احمد جواب داد:
ازدواج برای جلب رضایت خدا و شادی دل امام زمان (عج الله) است.
احمد منتظر،سرباز و یار امام مهدی روحی فداک بود.
او می گفت: من می خواهم ذریه ی صالحی از من به جا بماند و خانواده و فامیل و همسایه ام به واسطه ی دیدن آن ها به یاد من بیفتند!❤️
[به روایت از دوست شهید]
@shahid_Lakcheri