شهید حسین معز غلامے³¹⁵
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #ڪتاب_عارفانه🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_5⃣6⃣ ═══✼🍃🌹🍃✼═══ (نامہ✉️) یکی از
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
#کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ)
#قسمت_6⃣6⃣
***
ای خدای ارحم الراحمین
به من رحم کن.
هنگامے که از میان شعله های آتش دوزخ فریادی برآید که احمدنیری کجاست❓
همان کسی که با آرزوهای دراز و امروز و فردا کردن وقت گذرانی کرده درکارهای زشت ، عمر خود را تلف کرد.
پس از این آواز ، ماموران دوزخ با عمود آهنین شتابان و هول انگیز به سوی من می آیند و مرا کشان کشان به سوی عذابی سخت برده و با سر در قعر دوزخ اندازند.
می گویند بچش❗️
که تو همانی که در دنیا آن چنان خودورا عزیز و گرامی می داشتی.
ومن را در جایی مسکین دهند که اسیر در آنجا برای همیشه اسیر است و آتش آن همواره
شعله ور.
نوشابه ی آنجا حجیم و جایگاه همیشگی ام دوزخ و حمیم باشد.
شعله های فروزان مرا از جای برکند ولی
قعر دوزخ باز مرا درکام خودکشد.
نهایت آرزویم آن باشد که بمیرم ولی از مرگ خبری نباشد.
پاهایم بر پیشانی بسته شده و روی من از ظلمت گناه سیه گشته ، به هرطرف که روم
فریادی می کشم.
به هرسو روی آورم صیحه زنم که؛
ای مالک ، وعده های عذاب درباره ی من محقق شده.
ای مالک ، از سنگینی زنجیرهای آهنین توان ما ازدست رفت ، ای مالک پوست های تن ما کباب شده ، ای مالک ما را بیرون بیاور که دیگر به کارهای زشت باز نخواهم گشت.
پاسخ بشنوم که هرگز❗️
اکنون هنگام امان یافتن نیست.
وازاین جایگاه ذلت ، روی تافتن نیست ، زبان درکشید و سخن نگویید.
اگر به فرض محال از اینجا بیرون روید ، باز به همان اعمال زشتی که از آن ها نهی شده بودید بازگشت خواهید گشت.
پس از این جواب به کلی ناامیدشوم و #تاسف شدید و #پشیمانی دردناک به من دست دهد.
به رو در آتش بیفتم
بالای سرِ ما آتش ، زیرپای ما آتش ، سمت راست ماآتش ،
سمت چپ ما آتش ، غرق در آتش
خوراک م اآتش ، نوشابه ی ما آتش ،
بسترما آتش ، جامه ی ما آتش ...آتش
#ادامه_دارد
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهیدهادی با کسب اجازه از
انتشارات ومولف برای تایپ.
#تذکر❌تایپ کتاب هادر فضای مجازی حتما بایدبا کسب اجازه از انتشارات ومولف باشد.
#یامهدی