eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
3.4هزار ویدیو
191 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ شهید محمود نریمانی همیشه می‌گفت : هر چی می‌خواید از شهدا بگیرید . ازشون بخواید براتون دعا ڪنن . من خودم خیلی چیزها از شهدا گرفتم . ╭━═❆━⊰✨🍁✨⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━✨🍁✨⊱━❆═━╯
کاری ڪُن ↶ که اگه خُدا دید خوشِش⇄بیاد نَه بَندِه‌خُدا...🌸 ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯
شلمچه . . . 🌺 یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا... و امان از آن روزی که؛ زمین می دهد... و آن زمین! خاکِ شلمچه باشد... ! به قول و قرار هایی که؛ پای بند نبودیم!: 🍃🕊 |°·. ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯
عـــشــــقِ مــقــــــــدس دل بــــــه کـــسی ببنــد که دل کندن یادِت بده؛ دل کــــنـدنِ از دنـیـا... ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯
یا حسین شهید یا ضامن آهو اللهم عجل لولیک الفرج اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک اللهم الرزقنا شفاعه الحسین اللهم الرزقنا کربلا
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
#رماݩ_هادےدلہا 💔 #قسمت_هجدهم وقتی چشمامو باز ڪردم بیمارستان🏥 بودم زینب: پاشو دختر لوس خجالت نمیڪشه
قسمت ✨راوےزینب✨ وقتی رسیدیم خونه خیلی حالم بد بوود😞 افتادم روی مبل صدای نامفهوم مامانو میشنیدم ولی نمیفهمیدم چی میگه بهار چادر و روسریمو باز کردوبلندم کرد :زینب پاشو این شربتو بخور یکم سرحال بشی _نمے.....تو...نم ب....ها...ر😰 _پاشوببینم😠 یکم خوردم با کمک مامانم و بهار رفتم تواتاقم و افتادم روی تخت به دقایقی نرسید خوابم برد😴 《وارد یه باغ سرسبز شدم🌳🌴🌸 کمی که رفتم جلوتر دیدم👀 یه گروه از آقایون با لباس 😍جلوی یه قسمت جمع شدن😧 یه آقای داشت میرفت اون سمت پرسیدم : برادر ببخشید اونطرف چه خبره؟ _ 🌹جمع شدن برای زیارت ❤️ _ببخشید برادر شما میشناسین؟ _*بله همینجاست چند ثانیه نشد دیدم رفتم بغلش _داااااااادااااش😭😭😍😍واقعا خودتیییی😢 داداش: زینب جانم گریه نکن عزیزم من همیشه همراهتم نا آرومی نکن 😊✨ الانم باید برم.✋ _داااااااااااااااااااداااااااششش 😭😭😭نروووووووووووو😭😭😭 جلو چشمام گم شد جیییغ زدم 😭😭 《.... مامان: ززززیییینببببب‌! پاشوو خواب بودی😢 _داداش کو؟😢😢😭😰😰😰😥 مامان بغلم کرد خواب: دیدی عزیزم😥😊 ... ... ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯
دوپارتم شب میزارم 😊
حرم دعاگوتون هستم رفقا❤️
حرم آقا🌹
🍃🌸🍃🌸 تویی که چشمت را پابرهنه میفرستی دنبال ناموس مردم… و دخترک ساده دل را به نام عشق، پای منقل هوس بازی ات دود میکنی…   فقط یادت باشد، چشم چرانی ابن ملجم او را قاتل علی(ع) کرد باور نداری.. از قطام بپرس… ✘ «غرر الحکم، ص ۳۹۴» امام علی – علیه السّلام – فرمود: فروبستن چشم ها (ازنامحرم)، بازدارنده خوبی از شهوت ها وخواهش های نفسانی است.
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
#رماݩ_هادےدلہا قسمت #نوزدهم ✨راوےزینب✨ وقتی رسیدیم خونه خیلی حالم بد بوود😞 افتادم روی مبل صدای ن
قسمت بعد از اون بطور معجزه آسایی آروم شدم.وقتی خواب رو برای بهار گفتم بهار گفت این مصداق همون است👇 《 نزد ما زنده اند و روزی میخورند..》 چه روزی بالاتر اززیارت سید وسالار شهیدان😊❤️ _بهار؟ بهار: جانم؟ _دلم میخواد بقیه شهدای صابرین رو بشناسم دلم میخواد شهدای بیشتری رو بشناسم بهار:عالیه😊👏 یه تیم تشکیل بده شروع کن البته بعداز ✨ تو وخانواده مهمان اختصاصی ماهستید _آه😔...اولین عید بعداز 🌹چجوری میشه؟... بهار: الله اکبر! بازم شروع کردی؟😒 این برای تو یه نفر _همچین میگی واجبه انگار جنوب نرفتم.!!!😐 بهار: رفتی ولی انگار باورشون نداری باور نداری زندس و پیشته چون نمیبینی نفی میکنی زنده بودنش رو لعنت کن شیطان رو نزار همین بشه نفوذ شیطان _هیچی ندارم بگم. میشه من یه نفر رو همراه خودم بیارم؟ بهار: کی؟ _عطیه بهار: عالیه😉 اتفاقا توبرناممونم هست. ازمعراج الشهدا خارج شدم شماره عطیه رو گرفتم..📲 _الو سلام عطیه خوبی ؟ چیکلر میکنی؟ عطیه: ممنون توخوبی؟ خونم. داشتم مسائل فیزیک حل میکردم _عه! من هنوز حل نکردم واایی😱😬 عطیه: خخخ زینب حالا چیکار داشتی زنگ زدی؟ _آهان عید کجا میخواید برید؟ عطیه: مامان میگن شمال ولی من دلم یه جای میخواد. اصلا هست همچین جایی؟ _پس چمدونتو ببند دعوتت کردن😇 جایی که قدم به قدمش جای پای 🌹 ومتبرک به گوشت و خون شهداست... عطیه: زینب اینجا کجاست؟ _مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس ۲۴ اسفند میریم تا دوم فروردین. خودمم میام اجازتو از مامانت میگیرم😊 میشنوی عطیه چی میگم؟ عطیه: زینب!من چیکار کردم به دادم رسیدن😰😢؟ _تو شدی بخشیده شدی😊 شهدا هم هوات رو دارن. من برم کاری نداری؟ عطیه: مراقب خودت باش یاعلی سوار مترو شدم برای بهشت زهرا وارد که شدم دیدم حاج خانم میردوستی و عروسشون سر مزار آقا سیدهستن. مزاحم خلوتشون نشدم. به سمت قطعه 💔 رفتم ناخودآگاه سر یه مزار شهید نشستم شروع کردم به حرف زدن 《توهم مثل من 😭😔 من باورتون دارم اما یه خواهرم دلم گاه و بیگاه حضور برادر شهیدمو میگیره😭😭💔💔 زود بود من ببینم😭 بشکنه دستی که ازم گرفت😔 حتی جنازشو بهم ندادن که نازش کنم😭 مثل بقیه خواهرای شهدا صورت نازشو ببوسم😔😭 سینه نازشو لمس کنم..😭》 مداحی گذاشتم باهاش گریه کردم😭 بازنگ گوشی یهو سرمو از مزار شهیدگمنام برداشتم هواتاریک بود مامان بود _الو مادر جان کجایی؟😨 _وای مامان😱بخدا متوجه گذر زمان نشدم بهشت زهرام قطعه سرداران بی پلاک💔 _گریه نکن مادر فدات بشه 😢همونجا بمون بابات میاد دنبالت.. یه ۴۵ دقیقه طول کشید تا بابا رسید تارسید منو بغل کرد دونفری گریه کردیم😭😭😭 بابا: پدرت بمیره که شدی😭😔 -نگووو بابا نگووو😭😭 من الان بجز شما کدوم مرد و دارم حسین رو شما بزدگ کرده بودی شما عطر حسینی😍😭❤️ بابا: پس بخند تا منو مادرت بیشتر از این دق نکردیم وقتی رسیدیم خونه رفتم تو اتاقم نگاهم به تابلو حسین افتاد "إن الله یحب الصابرین" رفتم دست و صورتم رو شستم ورفتم تو پذیرایی _آقا و خانم عطایی فرد بنده شمارو دعوت میکنم بریم پیتزا🍕بخوریم مهمون من😉😇 مامان بابام تعجب کردن😳 ولی همقدم شدن باهام گفتم تا بشم پایه خونه تا مامان و بابام بیشتر پیر نشن.. ... ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯
قسمت دوست شهید وآرامش بخش اصلی قلب بی قرار من همون قطعه سرداران بی پلاک بود که من اسم عزیز ام رو گذا‌شتم روش 🌹💔 روز بیست و چهارم اسفند خیلی زودتر از موعد فرا رسید تایم حرکتمون شش صبح بود. عطیه رو مامان و باباش آورده بودن. تا مارسیدیم مادرش اومد سمت ما سفارش عطیه اول به مامان کرد بعد به من. جلوی اتوبوس🚎وایستاده بودیم چند تا ازدخترا دور مامان جمع شده بودن چند تا ازآقایون دور بابا.منم کنار عطیه. بالاخره خلوت شد. آقای لشگری و علوی به سمتمون اومدن. هردو همرزم بودن وبوی حسین برای بابا میدادن.بابا بغلشون کرد بوشون کرد. آقای علوی تا عطیه رو دید انگار خوشحال شد. ودحالیکه سرش پایین بود گفت : خانم اسفندیاری حضورتون تو کاروان ما واقعا باعث سعادته. تاعطیه اومد جوابشو بده پریدم توحرفش گفتم:" آخه خانوم نماینده حضرت آقان واسه همین براتون سعادته؟😒 علوی سررخ شد . آخیش دلم خنک شد ☺️😁 تااین باشه اینجا خود شیرینی نکنه😒 آقای لشگری هم خندید اما شادی من زیاد دووم نیورد☹️ صدای توبیخ کننده مامان،بابا وبهار : زینب😠 بالاخره ما سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم منوعطیه پیش هم نشستیم. یه مسیری که خوابیدیم .وقتی بیدار شدم دیدم عطیه روی پای من خوابیده. آروم از تو کوله پشتیم رو درآوردم و شروع کردم به خوندن. یه نیم ساعتی بود که داشتم کتاب میخوندم که عطیه از خواب بیدار شد داشت چشماشو میمالید که چشمش به کتاب تو دستم افتاد : وایییی سلام بر ابراهیم😍😍 _خخخخ بیا بخون کتابو از دستم قاپید. ✨راوےعطیه✨ جلد کتاب رو نوازش کردم وشروع کردم به خوندن. برگ اول کتاب آشنایی بود. 《ابراهیم در اول اردیبهشت سال 36در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به جهان گشود.او چهارمین فرزند خانواده به شمار میرفت. با این حال پدرش مشهدی محمدحسین به او خاصی داشت. اونیز منزلت پدر خویش را به درستی شناخته بود.پدری که با شغل توانسته بودفررندانش را به بهترین نحو تربیت کند. ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخی یتیمی راچشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد. .. ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯
••🌺•• تقصیر ڪفش‌ها نیسـت! پاے رفتن را نداریـم، ڪه جامانـده ایم...😔💔 ...🕊 🌹 ✨ ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#السلام‌علیڪ‌یا‌اباعبدالله‌ع✋ نوشته‌اند تورا سرور و امیر آقا نوشته‌اند مـرا هم غلام‌زاده‌ی تو سلام مݩ‌ به‌تواے شاه سر جدا ارباب سلام مݩ به‌تو و دشټ ڪربلا ارباب #صلےالله_علیڪ_یاسیدالشهدا #صبحتون‌حسینی♥️ ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯
هدایت شده از .
❤️ جانم امام کاظم ❤️ زمین را از صفا زیور ببندید به اوج آسمان اختر ببندید به مژگان خاک این ره را زدایید بر آن بال ملائک را گشایید 🌺 ولادت الله علیه مبارک 🍃 ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯
🌹 براے داشتن یڪ زندگے باید نَفَسَت باشد... گاهے لذتے ڪه در رفتن است، در ماندن نیست!!🕊✨ 🍃 🌹 ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯