هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 لزوم انرژی هسته ای در کلام مقام معظم رهبری.
سعید جلیلی : یک نفر از من در خیابان سوال کرد که انرژی هسته ای به چه دردی میخورد؟!
:
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 "جمشیدشارمهد" سرکرده گروهک تروریستی تندر چگونه در دام ماموران وزارت اطلاعات افتاد؟!
در این کلیپ صفر تا صد اقدامات تروریستی شارمهد و نحوه دستگیریاش را ببینید.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
.
☘﴾﷽﴿☘
🎁 هدیه ای ویژه به والدین :
نمازی که والدین فوت شده چنان شاد میشوند که آرزو می کنند زنده شوند و زانوی فرزند خوبشان را ببوسند.
-هر کس این نماز را بخواند چنان چه پدر, مادر و عزیزان او زنده باشند مورد رحمت خداوند رحمان و رحیم قرار میگیرند.
-چنان چه والدین فوت کرده باشند مورد آمرزش خداوند کریم قرار می گیرند.
- خواندن آن موجب گشایش درهای رحمت الهی می شود.
- این نماز انسان را در افسرگی های بسیار شدیدی که بر اثر مصیبت های سنگین بوجود می آید آرامش می بخشد .
- بهتر است که این نماز در شب جمعه ترک نشود.
طریقه خواندن نماز هدیه به والدین :
💠 مانند نماز صبح دو رکعت است
💠 با نيت نماز هدیه به پدر و مادر
👈رکعت اول :
بعد از حمد، به جای خواندن سوره قل هوالله احد ، ۱۰ مرتبه میخوانیم : « ربَّنَا اغْفِرلی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنینَ یَومَ یَقُومُ الحِساب »
یعنی پروردگارا ، مرا و پدر و مادرم و همه مومنان را ببخشاى در روزى كه حساب برپا میشود.
👈رکعت دوم :
بعد از خواندن حمد ، به جای توحید ، ۱۰ مرتبه میخوانیم :
« رَبِّ اغْفِرلِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ»
یعنی : پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرایم درآید و بر مردان و زنان با ایمان ببخشاى .
👈پس از سلام نماز :
بدون تغییر حالت نماز ، ۱۰ مرتبه میگوییم : " رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغیراً "
پروردگارا: همچنان که پدر و مادر مرا به مهربانی از کودکی پرورش دادند. تو نیز در حق آنها مهربانی نموده و رحمت خود را شامل حالشان بفرما .
منبع: مفاتیح الجنان
نشرپیام صدقه جاریه است.
🚩 با ارسال مطالب کانال به دیگران مبلغ معارف اسلامی ودرثواب نشرآن سهیم باشید.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 تکراری و اما زیبا شنیدنی شهدا حاضر و ناظر به یاد شهدا مدافع حرم به خصوص سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی و برای تمام شهدا فاتحه و صلوات و نثار کنیم
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#منبرهای_دلنشین
سخنرانی #حجت_الاسلام_رفیعی
دستور خدا به احترام به پنج چیز...!
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
« رفیق روزهای تنهایی»
فرصتی پیش آمدرفتم در جمع دوستان وباز مانده گان محل کار محمد حسین بشیری،شهید مدافع حرم
با تبسمی خاص یک گوشه نشسته بودهمه به او وکارش میخکوب شده بودندو گفتند ،آقا ......تو بگو
خندید وسرش را پایین انداخت
یکی تیکه انداخت وگفت بگو ،نترس دیگه کتک نمی خوری
سرش را به زیر انداخت وچشمانش پر از اشک شد
خودش را با کاغذ وقلم مشغول کرد
ولی از عهده دوستانش برنیامد
نگاه می کرد واز لابلای خنده اش هزاران حرف ناگفتی داشت
تا آخرش تسلیم شد
وبا نگاه حسرت وار گفت:« من از شوخی کردن در جمع وشلوغ کاری خوشم نمی آمد،ولی برعکس در جمعی قرار گرفته بودم که همه شلوغ کار ،آنهم کاربجای می رسید که به بزن و خوردن، کارشان می کشید،وخنده کنان آخرش جدا می شدند وبه کارشان مشغول،
یک روز محمد حسین من را نشانه گرفت واز در شوخی وشلوغ کاری با من در آمد،زود از کوره در رفتم وبا او بگومگو کردم،خیلی جدی وازش ناراحت شدم، چند روزی با او به حالت قهر بودم ولی سلام وعلیک می کردم،
یکروز داشتم وضو می گرفتم جهت فریضه ظهرکه دیدم محمد حسین در کنارم حاضر شد وبا تبسم خاص خودش سلام وعلیک کرد وگفت:«... من راببخش،اشتباه از من بود،واز من بابت برخوردم تشکر کرد،وادامه داد که برخوردم تلنگری بود ه که به خودش آمد و اصلاح شده،من هم گفتم ،شما ببخشید که احترامت را نگرفتم ،وبا ادامه صحبت واتمام وضو،همدیگر را در آغوش گرفتیم وغرق در بوسه وطلب حلالیت،من در حین بوسیدن محمد حسین، یک حسی بهم دست داد که بوی عطر او ،به عمق جانم نفوذ کرد وبه خودم گفتم......این پسر را از دست نده،جنس این پسر فرق داره با بقیه . خنده کنان در میان کسانی که سر سفره نماز جماعت حاضر بودند به صفوف آنها پیوستیم»
از آن روز به بعد من شدم رفیق ویار غار محمد حسین،ووقت وبی وقت سراغم می آمد واز گوشه نشینی وکمتر در جمع بودن ،نجاتم داد ،تا جایی که شروع کردیم باهم تمرین تاکتیک واین دوستی با تمام دوستی ها فرق داشت واگر او به سراغم نمی آمد من می رفتم سر وقت او
گاهی مواقع می آمد ومی گفت.....بیا تمرین کنیم ومی گفت تو بزن تامن دفاع کنم،من می زدم واو دفاع می کرد ودر دفاعش آرام ضربه های خودش را می زد که عین نوازش بود برایم،این تمرین وشوخی کردن هالذتی داشت برایم که لحظه شماری می کردم تا فرصت بعدی،وقتی محمد حسین به ماموریت می رفت ،من زانوی غم بغل می گرفتم تا برگرددووقتی می آمد سعی می کردم اولین کسی باشم که او را ببینم،بعضی مواقع هم غافل گیر می شدم ومحمد حسین به سراغم می آمد،اگر چشمانم را می گرفت از بوی عطری که می زد واز گرمای دستانش حس می کردم که خودش هست، وغرق بوسه ام می کرد،
گاهی وقت ها که به اردومی رفتیم ،آنقدر به من در کنار محمد حسین خوش می گذشت که عده ای تیکه می انداختند ومی گفتند ،چقدر شما باهم رفیق شدید با یک بگومگو ی ساده،
زمان گذشت ویک روز خبر دار شدم محمد حسین راهی ماموریت دفاع از حرم می باشد
موقع خدا حافظی غرق در بوسه ام کرد وطلب حلالیت کرد، چشمانم غرق در اشک دوری از یارم بود،
خدایا نکنه،آخرین بار باشه
زبانم را گاز گرفتم ودعا کردم برای سلامتی آنها
ولی دل تودل نداشتم،اصلا برایم مشکل بود دوری او،
رفتند وگاهی خبری پشت خبر از سلامتی آنها می آمد
۲۲آبانماه در منزل مشغول استراحت بودم که زنگ تلفن به صدا درآمدویک دوستی با بغض گلوگیر گفت:«خبر داری،
چی خبر باید داشته باشم
می گویند محمد حسین ،زخمی شده
تمام وجودم سست شد وبیحال شدم
گفتم راست بگو
گفت یه چیز هایی می گویند ولی من هم درست نمی دانم
تلفن را قطع کرد
آن شب طولانی تا صبح شد صدها سال طول کشید اول صبح راهی محل کار شدم
با دیدن اولین همکاران فهمیدم که همه شب سختی را پشت سر گذاشته اند وهمه لباس سیاه برتن در محل کار حاضر شدند زانوی غم بغل گرفته ،دارند کسب خبر می کنند
گرچه خبر اصلی همان بودکه من بی رفیق شدم ولی
دقایقی بعد خبر اصلی آمد
که:«محمد حسین بشیری به جمع شهدای مدافع حرم پیوسته»
من بی یار ودوست شدم
یک گوشه ای نشستم وسرم را به زیرانداختم تا می توانستم اشک ریختم
یک آن خودم رابه آن روزها رساندم که وقتی یک گوشه می نشستم محمد حسین می آمدواز تنهایی درم می آورد
ولی امروز همه گوشه نشین بودند وکسی آنها را از گوشه نشینی وخلوت، بدون محمد حسین در نمی آورد وتنها سکوت واشک وآه وناله بود که در جمع دوستان وهمکاران حکم فرما بود
راوی:رفیق روزهای تنهایی، مدافع شهید حرم محمد حسین بشیری
تدوین:جمشید طالبی
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
2.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 اندر حکایات عوامل شبکههای ماهوارهای ایرانستیز؛ وقتی زندانی مواد مخدر، میشود کارشناس اپوزیسیون!
حقایقی از شبکههای ماهوارهای به روایت دو تحلیلگری که خود سابقه حضور در این شبکهها را داشتهاند.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🔺شکار شغال توسط سازمان اطلاعات سپاه* چه خیال می کنند کفتار ها چه در داخل چه در خارج تحت نظرند اینها 👆🏿برخی از فحاشیهای وحید خزایی به اهل بیت(ع)، آتشزدن قرآن کریم و توهین به رهبر انقلاب و بنیانگذار انقلاب اسلامی است
🔹تصاویر بالا نشان میدهد وحید خزایی در فرودگاه ترکیه نیز تحت رصد سازمان اطلاعات سپاه بوده است.
🔹با عرض پوزش از مخاطبین برای انتشار تصاویر شغال
✅ رادار انقلاب
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
«روایت عاشورایی»
ماه صفر بود ماهم در دفاع از حرم در کشور سوریه در ماموریت مستشاری بسر می بردیم
بعد از کارهای روزانه واستراحت یک روزبه محمد حسین بشیری فرمانده گروهمان گفتم:«محمد حسین ،حالا که وقت داریم وبیکاریم بیا ما راببر در منطقه پارسال که بچه های همدان بودند وسه نفر از آنها شهید شدن را ببینیم»
محمد حسین فکری کرد وگفت موقعه اش که شد باهم می رویم
یک روز بعد از ظهر بچه های گروه را صدا کرد وگفت ما می خواهیم برویم منطقه نبرد بچه های همدان را در عملیات محرم پارسال(۱۳۹۴) ومحل شهادت آنها را ببینیم ،هر کس دوست دارد بیاید
طولی نکشید که سوار بر خودرو وراهی منطقه شقیدله شدیم
ماه صفر در حال وهواهی اسیران اهل بیت بودیم که چگونه از عراق تا شام با غل وزنجیر آورده شده بودندواصلا بودن ما در آنجا همه اش روضه غربت واسیری ورنج وسختی بود که بر اهل بیت وارد شده بود
لذا طولی نکشید که وارد منطقه شدیم
محمد حسین گفت :«من امروز اولین راوی گروه هستم ومثل راویان در کاروان های راهیان نور که در ایران به مناطق جنگی می روند برای شما روایتگری می کنم واولین راویت گر مناطق دفاع از حرم می شوم»
به محض رسیدن به شقیدله محمد حسین چهره اش ولحن بیانش طور دیگری شد وشروع کرد
اول در خصوص شهیدان مدافع حرم مجید صانعی ومجتبی کرمی صحبت کرد واز رزم آنها ونحوه شهادت آنها گفت ومنطقه عملیاتی را برایمان روایت کرد،محمد حسین ضمن روایتگری ،آموزش عملی تخریب را هم گوشزد می کرد.محمد حسین از محسن فانوسی دیگر شهید مدافع حرم همدان که دوستش بود خیلی یادکرد وگفت پارسال بعداز شهادت محسن که اتفاقا تخریب چی هم بود اسلحه اش را برداشتم،همچنان که این اسلحه رادر دستم می بینید مال دوست شهیدم الوانی است
تارسیدیم به محل شهادت ودفن شهید سید میلادمصطفوی،محل دفن کنار درختی در حاشیه یک خانه مسکونی مخروبه که تمام در ودیوارش پر از زخم ترکش کلوله بود حتی درخت هم در امان نمانده بود
محمدحسین روایت کرد :سید میلاد بچه شهرستان بهار وجوانی پرنشاط بود که از اولش اگر از هرکس می پرسیدی از آن جمع کی شهید می شود همه بدون استثنا سید میلاد را نشانه می کردند،از عزاداری ومیدان داری سید میلاددرشب های محرم گفت واز اشک های بچه ها در شب وروز منتهی به عملیات،
این حال وهوا ولحن روایتگری محمد حسین ما را برده بود به عمق عاشورای حسینی،
محمد حسین در حالی که چشمانش پر ازاشک بود وگروه ما همگی مات ومبهوت مانده بودن ،سخنانی گفت که تاب شنیدن آنهارانداشتیم
گفت:«بچه ها آن روزدر عاشورا حسینی. حرامیان مسلح،با پرچم یزید سر جگر گوشه رسول الله(ص)و اهل ببت اورا از تن جدا کردندوبا شعار فریبنده الله اکبر با اسبان خود بر پیکر شهدا تاختند سرهای آنها را جدا ،دست ها و....را قطع کردند و......آه وناله بچه ها بلند بود وبعضی هم زیر لب وآهسته اشک می ریختند
تا رسید به ماجرای شهادت سید میلاد وگفت ،در همین ایام سال گذشته(۱۳۹۴)دوباره نسل آن حرامیان در کنار این منزل مسکونی سر یکی دیگر از اولاد وسیدی دیگری را از نسل پیامبر از بدن جدا کردن ودست وپاهای آنرا مثله کردندودر کنار این درخت بدون غسل وکفن خاکش کردند ،گرچه بعد از مدتی آن بدن، بدون سر ودست وپا را به ایران وشهرستان بهار انتقال دادند ولی یک تفاوت با شهدای کربلا ومظلومت ابا عبدالله ویارنش داشت که مردم بهار واطراف آنچنان از این پیکر استقبال کردند که انگار فرزند خودشان شهید شده،ولی یاران سید الشهدا چند روز روی زمین وخاک کربلا بدون غسل وکفن رها شده بودند وتا اینکه توسط امام معصوم وباهمکاری مردم اطراف کربلا آنهم بصورت مخفیانه بخاک سپرده شدند
بچه های گروه هر کدام با این سخنان آتشین وجانکاه محمد حسین خود را در عاشورای حسینی کربلا رسانده بودند و....
آفتاب کم رمق پاییزی داشت به غروب آنروز نزدیک می شد که با اتمام روایت گری محمد حسین،مداح گروه ما که خود همشهری سید میلاد بود آهسته ودست به سینه روبه قبله شد وندا سر داد:
السلام علیک یا ابا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی الیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلی علی بن الحسین
وعلی اولادالحسین
وعلی اصحاب الحسین(ع)......
و........
با اتمام سلام زیارت عاشورا راهی مقر مان شدیم
ادامه دارد
راوی:جاماندگان ازقافله شهید مدافع حرم محمد حسین بشیری
تدوین: جمشید طالبی
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
Arbaein 20:
«سید عماد»
دفتر اول
چندین نوبت اسمم را نوشته بودم جهت ماموریت ،ولی موافقت نشده بود تا اینکه شنیدم عده ای از دوستان راهی هستند ومسئول ثبت نام هم محمد حسین هست.رفتم پیشش ودیدم داره کارهای اعزام بچه ها را جور می کند،،ازش خواستم که اسم من را هم بنویسد
خیلی محکم گفت :«واقعا می خواهی بیایی»
گفتم:« بله»
چندین بار تکرار کرد ومی خواست ببیند واقعا من در تصمیمم راسخ هستم یا نه
اسم من را هم در لیست اضافه کرد وگفت :«ببین برادر......؟..
«این سفر صبوری می خواهد،چون سختی زیاد داره،سرما وگرماه داره،گرسنگی وتشنگی داره،زخمی شدن وقطع عضو داره،گفت وگفت تا رسید به اینکه«شهادت داره،سر دادن داره،»وگفت:« هستی؟باید با آمادگی بیایی و....»
هر چهگفت ،گفتم:« قبوله»
بعد از ساعتی رفت فرماندهی وبرای گرفتن مجوز
اسامی را که آوردجلوی اسم من هم تیک خورده بود
خیلی خوشحال شدم وگرفتمش بغل وغرقه بوسه اش کردم
وگفت:« بابا ولمان کن، خودت لوس نکن،من کاری نکردم ،خود بی بی تورا طلبیده،»
چند روز دیگر از حال وهوای سوریه ومدافعان حرم ازش پرسیدم
گفت:«این سفر فرق می کند وسفر آخر من هست وان شاء الله شهید می شوم،»
محمد حسین به این یقین واطمینان رسیده بود
قبل از اعزام فرماندهی موافقت نمی کرد برود وبا التماس آنها را راضی کرد وآخرش آنها را قسم حضرت زهرا(س)داد که راضی شدند
ادامه دارد
راوی:مدافع جا مانده از صحنه شهادت محمد حسین بشیری
تدوین:ج طالبی
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
https://eitaa.com/shahidmohamadhoseinbashiri
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
.
༻﷽༺
نماز مهم روز آخر ذیالحجه
مرحوم «سيّد بن طاووس» نقل كرده است كه در روز آخر ذیالحجة، دو ركعت نماز مىخوانى و در هر ركعت، يك مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «توحید» و ده مرتبه «آيةالكرسى» را مىخوانى و پس از نماز مىگويى:
«اللهُمَّ ما عَمِلتُ فى هذِهِ السـّـنةِ مِنْ عَمَل نـَهَيتـَـنى عـَـنهُ ولمْ ترْضَهُ، ونـَسيتهُ ولمْ تنسَهُ، وَدَعَوتنى اِلى التوبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَليْكَ، اَللهُمَّ فاِنى أسْتغفِرُكَ مِنهُ فاغفِرْ لى، وَما عَمِلتُ مِنْ عَمَل يُقَرّبـُـنى اِليكَ فاقبَلهُ مِنى، وَلا تقطعْ رَجائى مِنكَ ياكَريمُ. »
وقتی چنين كردى شيطان مىگويد: واى بر من! هرچه در مدّت اين سال زحمت كشيدم (و او را وسوسه كردم) با اين عمل، همه را از بين برد و سالش را به خير پايان داد.
📚منبع: اقبال الأعمال جلد۱، صفحهی ۵۳۰
🌷با ارسال این پیام در ثواب نماز نشر آن سهیم شوید.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شَهید مُحَمَّــد حُسِیــن بَشیــری
2.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#منبرهای_دلنشین
سخنرانی #حاج_حسین_یکتا
داستان تولد شهید حاج ابراهیم همت
هدیه بروح مطهرش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─