eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
874 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی العفو الهی العفو...
ببخش گناهانی که مانع اجابت دعای شهادت است...
ببخش گناهانی که ما رو تحبس الدعا کرده😭💔
کاش امسال سالی باشه که ما هم این جان ناقابل رو در راه اسلام فدا کنیم...
پس چه کنیم برای اسلام
دلم حکایت شهیدیست که گفت برای باز شدن معبر من رو قِل بدین که میخوام با تمام وجود و جسمم در راه اسلام کمک کنم... یعنی میشه بنده ی سراپا تقصیری مثل ما شهادت بگیره... کاش بشه... شهید شیم خدایا...
شهیدمون کن به حق شهدا
التماس دعا
برای رزمندگان اسلام، برای مرزدارانمون، برای مدافعان حرم، نیروهای انتظامی و نظامی برای تمام این عزیزان که باعث شدند ما با آرامش مراسم رو احیا کنیم دعا کنیم... برای سلامتیشون صلوات بفرستیم و برای شادی روح تمامی شهدا از اول تا به اکنون صلوات بفرستیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فردای قیامت چو سر از خاک برآریم پیش از همه کس طالب دیدار حسینیم این بر سر و بر سینه زدنها همه عشق است ما عاشق و سوداگر بازار حسینیم ما را نمی از تربت کویش بچشانید او عین شفا ما همه بیمار حسینیم هرگز ز بد حادثه از پای نیفتیم تا دست به دامان علمدار حسینیم کربلا خواهی اگر از وادی زینب بگیر... چون کلید کربلا در اختیار زینب است... جانم فدات زینب
4_5956183770473169486.mp3
10.33M
خدا اون روزو نیاره که برات گریه ام نگیره... خدا اون روزو نیاره بی تو قلبم بشه تیره... #اللهم_الرزقنا_حرم آرزومه کربلا برم... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein #لبیک_یا_حسین
دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان به یاد شفیعمون باش... همونطور که دعاگوی ما هستی... @shahidmohammadkhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبح و سحرتون بخیر 🌹
🍃🌟🌙🍃¤•¤•¤•••--- 💼یک روز که وارد دانشگاه شدم، چند دانشجوی جوان ریش دار، که مطمئن بودم از بچه های بسیج دانشجویی هستند، مشغول نصب پلاکارد بودند. 🎧هندزفری در گوشم بود و صدایش را تا آخر آخر بلند کرده بودم، صدای یک آهنگ خیلی خیلی شاد و به اصطلاح جاز! 🚪چند قدم از درب اصلی دانشگاه که همان بچه های بسیج در کنار آن درب در حال نصب پلاکارد بودند، رد شدم که ناگهان از جلو، یک دختر دانشجو به من اشاره کرد که از پشت سر صدایم می کنند. برگشتم و بدون کم کردن صدای آهنگم با اشاره سر و دست پرسیدم با من اند؟! متوجه شدم که با من کار دارند. کنارشان رفتم و هندزفری را از گوشم در آوردم ولی صدای آهنگ خیلی واضح شنیده می شد. وقتی پرسیدم چرا صدایم زده اند، یکی از همان بسیجی ها که لباس مشکی به تن داشت، سرش را پایین انداخت و گفت : 🔹زیپ کوله پشتی تان باز شده و چند قلم از لوازمتان حین رد شدن ریخت، لطفا برشان دارید. 😐راست می گفت، چند قلم از لوازم آرایشی ام روی زمین افتاده بودند و من اصلاً متوجه نشده بودم! بدون اینکه چیزی بگویم با طمأنینه آنها را جمع کردم و به راه افتادم ولی باز هم صدایی از پشت گفت : ببخشید خانم! برگشتم و با قلدری گفتم، چیه! امرتون؟! 😔باز هم سرش را پایین انداخت گفت، شاید نمی دانید، ایام شروع شده است... همین را گفت و به سرعت از آنجا دور شد! متوجه حرفش نشدم؛ ایام فاطمیه؟؟؟ چه ربطی داشت واقعا که بعدها ربطش را فهمیدم... ادامه دارد... 🔹قسمت سوم🔸 ! Anaj @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ---•••¤•¤•¤🍃🌟🌙🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ؟ شهید شب ۲۳ رمضان ۸ خرداد ۹۸ به ضرب چاقو... بلاتشبیه، اما داشتم فکر می کردم چه جور یه نفر به راحتی در شب هایی که حرمت داره امام علی رو به شهادت رسوند. چقدر انسان باید خبیث باشه... حالا بعد از ۱۴۰۰ سال امام جمعه شهر کازرون بی گناه ضربت خورد و شهید شد.
🏴در جريان درگیری نيروهای با تروریست های وابسته به گروهك پژاك در حوالی روستای سگریک شهرستان مرزی چالدران (آذربایجان غربی)، ستوان یکم ابراهیم آخوندزاده به شهادت رسید... شهید ، ۲۳ رمضان، ۸خرداد۹۸
امشب شب شهادت این شهید بزرگوار هست، همت نمی کنید...😔 قبلا ها بیشتر همکاری می کردید... کجایید ای اهل صلوات...😉
🕊~°•~°•🍃🏴🍃 🕊شهادت و نحوه ی شهادت به روایت برادر شهید 🌹 شهید غریب در مورخ 24 هجری قمری 24 ماه رمضان هجری قمری سال 1394، و 21 تیر ماه میشد هجری شمسی سال 1394، ساعت 12:30 شب به درجه ی رفیع شهادت نائل شدند. اون شب شهید غریب استراحت بودن چند ساعتی. و یکی از فرماندهی که فکر کنم اگر اشتباه نکنم بچه های ایران بودن، و شهید غریب براشون مشکلی پیش میاد و شهید غریب به آقای سردار سلیمانی عرض می کنند که اگر میشه من امشب برم، من خسته نیستم من استراحت کردم، ایشون اون شب شیفت نبودن، ایشون بلند شدن رفتن با آقایی یکی دیگه از همرزماشون، رفتند جلو و اصلا قرار به حمله نبود، که مثلا داعش میخواست حمله کنه، ساعت 12 شب شهید غریب چون از طرف یکی از چشمهاشون جانباز بودن، طبق گفته ی یکی از همرزماشون اون شب دیگه به خاطر درد چشم های شهید غریب ایشون دو سه بار با یکی از همرزماشون به آمبولانس مراجعه می کنند قسمت خط که بودن، یه خورده پایین تر، ایشون قطره در داخل چشم های شهید غریب می ریزند و همرزم صحبت کرد می گفت چشم هاشون زخم شده بود از درد این چشم دردشون، این پلک چشم هاشون زخم شده بود درد و تحمل می کرد. ✅ بعد در حال قطره ریختن در چشم شهید غریب بودیم که دیدیم از آسمان داره نور میاد و تیر اندازی شده. همرزمشون به شهید غریب بر میگردن میگن حاجی مثل اینکه باز بچه های فاطمیون یکمی افراط کردن و دارن همینجوری تیر اندازی می کنند. بعد مثل اینکه آسمون رو مشاهده می کنند می بینند تیر و گلوله و ترکش داره از اون قسمت میاد. از سمت اونا. و ایشون قسمت جلو میرن و بچه ها چون شهید غریب 400-500 نیرو بیشتر اون شب نداشت، و 2000-3000 نفر نیروهای داعشی جمعیتشون بود، ولی شهید غریب با 400-500 نیرو در اون موقع شب ایستادگی می کنه، بیسیم میزنه عقب به حاجی میگه ، حاجی شبیخون زدن مهماتم کم داریم. حاجی خب چون به شهید غریب اعتماد داشتن، شما حضرت زینب و حضرت زهرا رو دارید. شهید غریب بدون اینکه اعتراضی بکنه فریاد زنان لبیک یا زینب، گفت بچه ها ما حضرت زهرا رو داریم. نیروهاشون اون شب روحیه اشون رو از دست داده بودن، و یکی از همرزم هاشون صحبت میکرد میگفت من همه بچه ها نشستن پشت صخره ها فقط تنها کسی که تیر اندازی می کنه شهید غریب بود. ✨ فقط من از پایین صخره شهید غریب رو نگاه می کردم که خدا به ما دوتا چشم داده، ما نمی تونیم بلند شیم تیر اندازی کنیم. این فرماندمون شهید غریب چه جوری با یه چشم، میپره این سنگ روی اون سنگ تیر اندازی میکنه، مدام سربندشو بسته مدام لبیک یا زینب میگه. و بچه ها بزنید. بچه ها دارن فرار می کنند ، لبیک یا زینب، مدام رجز خوانی میکرد. ☺️ بعد دیگه یواش یواش بچه ها روحیه میگیرند و شروع به تیر اندازی می کنند که هرچی ساعت 12:30 شب بود، 12:30 بامداد بود که بعد از نیم ساعت که بچه ها روحیه میگیرند و شروع می کنند به تیر اندازی بیسیم میزنند به فرمانده امیر، یعنی در واقع شهید غریب که نام جهادیشون فرمانده امیر بود، دیگه می بینند خبری ازش نیست. 💠 بعد درگیری صورت میگیره تن به تن میشه و خداروشکر تونستن تلفات زیادی بگیرند. 5،6 تا از بچه ها اونجا شهید شدن، شهید غریب هم جزو شهدا بود ولی بچه ها هرچی گشتن پیکر شهید غریب رو پیدا نکردند. ولی 4 ، 5 تا از بچه های دیگه هم داعشی ها خب ترسیده بودن فرار کردن، 4، 5 تا از بچه های دیگه رو پیدا کردن ولی پیکر شهید غریب رو پیدا نکردن. که ایشون گفتن دیگه جایز نیست چراغ قوه بندازیم اینجا و برگشتن عقب، گفتن بریم پس صبح پس که هوا روشن شد برگردیم اینجا و پیکر شهید غریب رو پیدا کنیم. 🌹 ایشون میرن عقب دوباره بر میگردن سمت جلو، پیکر شهید رو دیدن روی تخته سنگی نشسته و الحمدلله داعشی ها نتونستن پیکرش رو پیدا کنند. چون از قبل شهید لو رفته بود. بعد ایشون پیدا میکنه می بینه شهید غریب تکیه داده به یک تخته سنگی. 😔 یکی از همرزماشون میگه ما رفتیم فکر کردیم خوابه ؛ وقتی بلندش کردیم دیدیم خون جاری شده از قسمت کتف، تیر از بالای کوه خورده به کتفی که سمت قلب هست و از بالا رفت سمت قلبش و ترکش هم به سرشون اصابت کرد و به درجه ی رفیع شهادت نائل شدند. روحشون شاد 🌹🌹 با صلوات @gharibshahid 🍃🏴🍃•°~•°~🕊