eitaa logo
شهید رحمان پوردهقان
134 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
858 ویدیو
6 فایل
شهید امنیت رحمان پوردهقان تاریخ شهادت: ۲۶ آذر۱۴۰۰ علت شهادت: درگیری بااشرار و ارازل اوباش محل شهادت: خرم آباد
مشاهده در ایتا
دانلود
💢به وقت شهادت سی ام خرداد... نیمه های شب در دل خواب ناگهان احساس کردم از روی سطح بلندی پرتاب شدم پریشان ووحشت زده از خواب بیدار شدم... شروع کردم با تسبیحی که در دستانم بود ذکر گفتن: یا فاطمه ی زهرا... یا صاحب الزمان.. با افتادن هر دانه ی تسبیح تکان های ارمیای کوچکم بیشتر میشد آرام بهش گفتم ببخشید کوچولوی من بیدارت کردم نازدانه ی بابا😔 صبح روز سی ام خردادبود مصطفی شیفتش تمام شده بود روز گذشته برایم زنگ زد و گفت برای ناهار چیزی درست نکن غذا از بیرون میگیرم فقط بیست روز به دنیا آمدن ارمیای کوچولو باقی مانده بود به سختی حرکت کردم وگوشی ام را از روی میز برداشتم هیچکدام از پیامهای دیشبم را جواب نداده بود با خودم گفتم حتما خواب است دلم نیامد زنگ بزنم بیدارش کنم اما دلشوره ای عجیب تمام وجودم را در برگرفت ساعت 7صبح بود باصدای زنگ آیفون از جاپریدم همسایه ی مادرم بود خدایا این وقت صبح... به سختی ملحفه را روی ایلیاوملیکا کشیدم سردشان نشود نگرانی ام را ارمیا حس کرده بود و ناآرام شده بود آه طفل کوچکم در من چه خبر شده؟ چهره ی درهم زن همسایه خبر ناگواری را برایم تداعی میکرد نفس در سینه ام حبس شده بود توان حرف زدن نداشتم دستم را روی سینه ام گذاشتم صدای ضربان قلبم را میشنیدم حتما اتفاقی برای مادرم افتاده بود به سرعت گوشی را برداشتم شماره ی مصطفی را گرفتم او باید خودش را به من میرساند مرا پیش مادرم میبرد به محض روشن کردن گوشی چشمم ب پیامهای بالای صفحه افتاد😔😔😔 مصطفی جان شهادتت مبارک... شهادت مامور پلیس ... شب گذشته همکار وظیفه شناس نیروی انتظامی حین تعقیب و گریز سارقان دراثر برخورد با کابل برق فشار قوی وشدت جراحات به خیل همکاران شهیدش پیوست... وحشتناک بود باورکردنی نبود تنها بیست روز دیگر به دنیا آمدن کودکم مانده بود اینکه فرزندم را پدرش در آغوش بگیرد چیز زیادی نبود که در آن لحظه از خدایم می خواستم برای لحظه ای دنیا جلوی چشمانم تیره و تارشد و دیگر چیزی نفهمیدم... چشم که باز کردم خودم را در لباس بارداری دیدم که رخت عزایم شده بود و طفل معصوم و بیگناهی که همراه من ثانیه به ثانیه عزاداری میکرد وپدری که در آسمان چشم انتظار تولد فرزندش بود 😔😔😔😔 راوی:همسرشهید💔
اگر کسی در زمانِ غیبت شهید شود، قیمتش خیلی بیشتر از این است که در زمانِ حضرت شهـید شود؛ چون شهید شدن برای امامی که حاضر است، خیلی راحت‌ تر است!🌱 | |
دلت که‌ گرفت با رفیقی‌ درد و دل‌ کن که‌ آسمانی‌ باشد! و الا زمینی‌ها در کارِ خود مانده‌اند...
تقلب یکجا جایز هست اونم؛امتحانات الهی و سختی ها ... که باید سرمونُ بگیریم بالا از روی برگه زندگی شهدا کنیم!🌸 @shahidalisaravani
اشتباه نکنیم ! دل خسته دنیا نبودند! بلکه دلبسته به دنیا نبودند! سخت است امَا.‌‌..‌ گذشتند از هر آنچه که قلبشان را وصلِ زمین می کرد! این قانونِ پرواز است‌...🕊 گذشتن از دنیا برای رها شدن 🦋🦋🦋 @shahidalisaravani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلنگر ؛ به همه ی کسانی که لیاقتش را ندارند هم احترام بگذار نه بخاطر اینکه بازتابی از آنهاست بلکه بخاطر اینکه بازتابی از شخصیت شماست ... اینو دیدم خوشم اومد گفتم بزارم😎 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 عمامه سیاه امیرالمؤمنین ⁉️چرا عمامه پیامبر سبز بود ولی عمامه امیرالمؤمنین مشکی https://eitaa.com/shahid_rahman_pourdehghan
🕊️شهیـد کسےاسـت‌کہ وقتےهمہ‌بہ‌دنبـال‌روشـنایےبودند، او‌خــودش چــراغ‌هدایـت‌شـد..!🕊️ https://eitaa.com/shahid_rahman_pourdehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پرتاب اشیا و ترک استودیو توسط همراهان فرهنگی مسعود پزشکیان در میزگرد فرهنگی محمد فاضلی همراه فرهنگی مسعود پزشکیان در مقابل سوال کارشناس که از او پرسید تو چطور با عضویت پیمانی در دانشگاه پست گرفته‌ای و این تخلف است عصبانی شد و با داد و فریاد استودیو را ترک و گوشی و میکروفون خود را به سمت کارشناسان پرتاب کرد این اتفاق در حالی افتاد که همین آقای محمد فاضلی و محمد بهشتی به عنوان کارشناسان فرهنگی همراه مسعود پزشکیان تا دقایقی قبل در حال نقد برخوردهای تند با فرهنگیان و هنرمندان و غیره شده بودند کارشناسان فرهنگی برنامه که از همراهان مسعود پزشکیان سوالاتی درباره تخلفات و برخوردهای خود آنها با هنرمندان و فرهنگیان پرسیدند با عصبانیت همراهان کاندیدا مواجه شده به طوری که یکی از کارشناسان همراه آقای پزشکیان با پرتاب اشیا استودیو را ترک کرد و برنامه نیمه تمام ماند ‌🔻کانال https://eitaa.com/joinchat/1325006849C0979322a1c