حواسمون هست یه #بچه هایی_هستن_که_روز_اول_بدون_بابا_رفتن_مدرسه.... فرزندان شهدا بدون پدر رفتن مدرسه تا بچه های ایرانی اولین روز مدرسه تو امنیت کامل برن و درس بخونن... #برای _آرامش_ قلب_ فرزندان شهدا_صلوات 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

پدرانه💞 امیرمهدی عزیزم ،مرد خونه، پسر بابایی شروع سال تحصیلی برتو مبارک منتظرم تا شاهد موفقیت هایت باشم #کلاس_ اولی _من 🌹 #عشق_ بابایی👨‍👦❤️ 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

#مادرانه💕 پسر نازنینم آغاز سال تحصیلی برتو مبارک پسرعزیزم امروز اولین روز مدرسه بود خیلی خوشحال بودی که میخوای خوندن و نوشتن یاد بگیری .مطمئن باش پدرت هم ،با تو هم قدم بود ودستان کوچکت را در دستانش گرفته بود و مثل همیشه به تو نگاه میکرد و از اینکه داری بزرگ میشی لذت میبرد و مثل دوران کودکی ات که کلمات جدیدی یاد میگرفتی و خوش زبانی میکردی بر سینه اش میزد و میگفت بابا فدات بشه زیر لب برات وان یکاد میخوند وامروز هم برای موفقیتت دعا کرد. میدانم که امروز حضورش را با قلبت احساس کردی. ان شاءالله شاهد موفقیت های روز افزونت باشیم و همانطور که خودت دوست داری یک مخترع بزرگ بشی 😘 #بزرگ_ مرد_ کوچک_ من ❤️ 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

#آقاامیرمهدی #دردانه_شهید_سعید_کمالی 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

حواس تنهایی مادران شهر؛با عکس های قاب گرفته!پر می شود... #مادران _شهدا 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

#شهید_کمالی خاطره ای درباره شهید بزرگوار حاج سعید کمالی کفراتی: این خاطره توسط یکی از همکاران و دوستان نزدیک حاج سعید، بدون هیچگونه واسطه و بزرگنمایی نوشته شده است. بعد از تشییع پیکرهای مقدس شهدای غواص در سال 1394 و تدفین آنها در شهرستانها، سهمیه شهرستان میاندورود از این موهبت الهی، سه شهید غواص بوده که در میدان اصلی شهر سورک تدفین شدند. با توجه به اینکه چند ماهی از حماسه حضور مردم و تدفین شهدا گذشته بود، اما احداث یادمان برای این شهدا همچنان به تعویق می افتاد، تا اینکه پاسداران انقلابی و جهادگر سپاه ناحیه میاندورود تصمیم به شروع کار برای احداث یادمان گرفتند. بعد از چند روز کار توسط همین پاسداران شروع شد، حاج سعید هم مثل سایرین لباس کارگری به تن کرد و همانند اردوهای جهادی سابق، شروع به انجام سخت ترین کارها میکرد. روزها همچنان پیش رفت و کار احداث یادمان هم پیشرفت خوبی داشت، بعد از تعطیلات عید 1395 کارها دوباره آغاز گردید تا آن روز تاریخی، یعنی 14 فروردین. آن روز سعید مثل همیشه نبود، او همیشه سخت کار میکرد، اما آن روز سخت تر از همیشه، حتی یادم هست با توجه به اینکه برای نماز اول وقت اهمیت ویژه ای قائل بود، اما آن روز هنگام اذان هم کار میکرد، حتی بر خلاف همیشه که حدود یک ساعت برای ناهار و استراحت صرف می شد، آن روز غذای خود را نیمه گذاشت و مشغول کار شد. این رفتار سعید ذهنم را مشغول کرده بود، ازش پرسیدم که " سعید جان، احتمالا امروز یک درخواستی از این شهدا داری که اینطور داری کار میکنی " خندید و گفت انشاءالله خیره. غروب اون روز با تمام خستگی به منزل رفتیم. حدود ساعت 11و30 شب بود که سعید باهام تماس گرفت و با دستپاچگی گفت " سلام سید، از لشگر به تو زنگ نزدن؟ به من زنگ زدن و من دارم میرم، حلالم کن " و همون شب رفت. هر پنجشنبه بعد از اینکه از سوریه با خانوادش تماس میگرفت، یه زنگی به منم میزد. آخرین پنجشنبه ای که باهام تماس گرفت، پشت تلفن خیلی ناراحت بودم از اینکه چرا من اعزام نشدم... #رفیق_شهیدم 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

✍شهید حسین پور جعفری شهیدی ڪه حاج قاسم همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.» کسیکه خیلے وقت‌ها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذان صبح دم در خانه حاج قاسم منتظر مے‌ایستاد.. حتی یک کارتن در ماشین داشت که نماز صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند!! موقع بازگشت هم وقتے مطمئن میشد حاج‌ قاسم داخل خانه شده است به منزل خودش برمیگشت. # باهم به آسمان پرکشیدند . #یاد_شهدا_با_صلوات 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

خاطره ای از آقای سعدی کمالی برادر شهید حاج سعید کمالی 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور دستی به روی سینه و دستی به سوی تور وروی لبم گُل می کند : آقا سلام از دور السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی #ساعت_بوقت_عاشقی 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

🌺🌺🌺دل نوشته🌺🌺🌺 ش مثل شهيد ش مثل شهادت عشق يعني شهادت.. عشق يعني مردان بي ادعا عشق يعني مدافعان حرم.. خيلي شنيديم مدافعان حرم براي پول مي روند.. مدافعان حرم؟!! پول؟!! پول چقدر ارزش دارد؟ به اندازه جان؟... براي پول مي روند؟!!!.. فرزند شهيدي بعد شهادت پدر به حــرف آمـد.. عكس پدر را بغل كرد و بوسيد.. به مادر گفت : بابايي شهيد شد!؟... مادر چه جواب دهد؟... اين لحظه چند؟.. فرزند شهيدي هديه اي خريد براي پدر به مناسبت روز پدر.. هديه اي را كه خريد برد سر مزار پدر.. به پدر تقديم كــرد.. گفت : باباجان من هم مثل بقيه براي پدرم هديه اي خريدم... تشكر نميكني بابا؟ بوسم نميكني؟.. اين لحظه چند؟ 🌸 سلام بر شهداي مدافع حرم 🌸 #ارسالی از کاربر 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

فرودگاه دمشق، سینه‌زنی حماسه‌سازان خان‌طومان، لشکر ویژه ۲۵ کربلا، مازندران شهید بلباسی، شهید جمشیدی، شهید حاجی زاده، شهید رجایی فر، شهید طاهر، شهید اسدی، شهید کمالی، شهید رادمهر، شهید بریری، شهید عابدینی، شهید مشتاقی، شهید کابلی، شهید قنبری، شهید سالخورده و.....همه اونهایی که نام بردم درتصویرهستند، درخانطومان به شهادت رسیدند 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

.: شهید مدافع حرم سعید کمالی :. 🎨 طراح: مرجان حیدری رسالتِ هنر: @resalat_honar 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

دیگر روضه حضرت قاسم نخوانند! ✍️ سال 1362 زمانی که رییس جمهور از ساختمان ریاست جمهوری در خیابان پاستور خارج می‌شد، متوجه سر و صدایی شد که از‌‌ همان نزدیکی شنیده می‌شد. چند محافظ‌ دور کسی حلقه زده بودند و چیز‌هایی می‌گفتند. او فریاد می‌زد آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم... 🔹آقای خامنه ای پرسید چی شده؟ کیه این بنده خدا؟ یکی از محافظان گفت: حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل اومده و با شما کار واجب داره, بچه‌ها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا، گفته می‌خوام باآقای خامنه‌ای حرف هم بزنم. ♦️پسرک 13 ساله با صورت پر اشک، از حلقه محافظان بیرون آمده و خودش را به آقا می‌رساند. آقا دستش را دراز کرده و با صدای بلند می‌گوید سلام بابا جان! خوش آمدی. حالت چطوره؟ سرتیم محافظان می‌گوید: این هم آقای خامنه‌ای! بگو دیگر حرفت را. ناگهان آقا با زبان آذری می‌پرسد: اسمت چیه پسرم؟ 🔹پسر نوجوان با شنیدن زبان مادری جان گرفته و با هیجان به ترکی می‌گوید: آقاجان من مرحمت بالازاده هستم از اردبیل، تنها اومدم تهران که شما را ببینم. آقا دست روی شانه او گذاشته و می‌گوید: ‌افتخار دادی پسرم صفا آوردی چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهٔ کجای اردبیل هستی؟ ♦️-انگوت کندی آقا جان! آقا جان! من از اردبیل آمدم تا اینجا که خواهشی از شما بکنم. +بگو پسرم. چه خواهشی؟ -آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند! +چرا پسرم؟ 🔹نوجوان دوباره بغضش می ترکد: آقا جان!حضرت قاسم 13 ساله بود که امام حسین(ع) به اجازه داد برود میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم. می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر به جنگ رفتن 13 ساله‌ها بد است، چرا این همه روضه حضرت قاسم (ع) می‌خوانند؟ ♦️+پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است. نوجوان هیچ نمی‌گوید، فقط هق هق گریه می‌کند . +آقای...! یک زحمتی بکش با امام جمعه تبریزتماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ماست, هر کاری دارد راه بیاندازید و هرکجا خواست ببریدش. ماشین بگیرید تا برگردد. 🔹آقا خم می شود صورت اورا می بوسد و می گوید «ما را دعا کن, پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» . ...نوجوان 13 ساله، روز21 اسفند 1363 در عملیات بدر به فاصله اندکی از شهادت مرادش شهید مهدی باکری به شهادت رسید و میهمان حضرت قاسم (ع) شد. 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

◀️ خیابان «شهید حاج قاسم سلیمانی» در منطقه الغبیری بیروت🌼🌼 🔺گویا لبنانی‌ها از داشتن مفاخری مانند بازرگان (پدر منافقین طبق فرموده حضرت امام) محروم بوده‌اند! #سردار_دلها❤️ #تهران_لبنان #اندکی_تفکر 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

خــــدای مهربانم ✨⭐️ از کوی تو بیرون⭐️ نرود پای خیالم✨⭐️ چه برانی ✨✨✨⭐️ چه بخوانی✨✨✨⭐️ چه به اوجم برسانی✨⭐️ چه به خاکم بکشانی✨⭐️ نه من آنم که برنجم✨⭐️ نه تو آنی که برانی✨⭐️ شبتون نورانی 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

نمےدانم اینجا چہ اتفاقے افتادہ... میدان #مین بودہ؟ یا نبرد تن با تانڪ؟ نمےدانم..همینقدر مےدانم ڪہ اگر یڪ نفرشان روز #قیامت بپرسد خون من چہ شد؟؟ چہ دارم جز شرمندگے #شهدا_شرمنده_ایم 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali

در سینه شراره های غم میریزیم خون، پای ورودی حرم میریزیم گر پا بگذارید به صحن زینب والله زمانه را بهم میریزیم ما جلوه ای از یک غضب عباسیم بر حرمت ناموس خدا حساسیم زینب این بار خودش کرب وبلایی دارد دشنه و راس نی و تشت طلایی دارد سوریه گر که شده کرب وبلا باکی نیست جنگ در زینبیه حال و هوایی دارد شاه بیت غزل زینبیه عباس است نام او بر همه آلام دوایی دارد #شهید_بلباسی #شهید_کمالی #شادی_روح_مطهر_شهدا_صلوات #کانال_شهید_ حاج _سعید_کمالی 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali