eitaa logo
کانال شهید سید حسن روح الامینی
97 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6هزار ویدیو
8 فایل
شهدا⚘️ خاطرات شهدا🌹 عکس نوشته🌱 مطالب مذهبی🇮🇷 استوری مذهبی📿
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 جوشش خون امام حسین تا ظهور 🔵 امام حسین علیه السلام فرمودند: 🟢 به خدا سوگند ، تا ظهور فرزندم مهدی( عج) خون من از جوش و خروش نمی افتد. 📚 مناقب ابن شهر آشوب ج۴ص۸۵
💔 روزمان را متبرک می‌کنیم به یاد شهیدی که اسم زائران کربلا را می‌نویسد📜 خوابش را دیدم پرسیدم در آن دنیا کار شما چیه؟ گفت: آقامهدی! هر زائری به کربلا مشرف میشه ما اسم و مشخصاتش رو ثبت و مکتوب می‌کنیم... ✍🏻شاید اسامی زائرین رو ثبت می‌کنن تا هنگام غوغای قیامت، طوق نورانی زیارت اباعبدالله رو به گردن زائر بندازن و زائر، دلش آروم بگیره... شهید باقری، کاش این اربعین اسم ما رو هم جزء زوّار ثبت کنین😔🥀 دسته گلی از صلوات به نیابت از تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، هدیه می‌دهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 راوی: مهدی احمدزاده سالروز ولادت
خوردن اسماء متبرکه!! بسیاری از مردم، اسماء متبرکه‌ی روی غذاهای نذری را بدون وضو میل می‌کنند؛ در حالی که نمی‌دانند اسماء متبرکه‌ای که بر روی غذاها (مثل حلیم، شله زرد و...) نوشته شده باشد، نمی‌توان بدون وضو خورد، مگر اینکه کاملا محو شود. 🔹 تماس دهان (فضای داخلی دهان، لب‌ها و زبان) با نوشته اسماء مبارکه بر روی خوراکی، بدون وضو اشکال دارد و با هم‌زدن نوشته‌ پیش از خوردن آن (به طوری که کلمه مبارکه از بین برود) اشکال برطرف می‌شود. 📚 آموزش مصور احکام، ص۱۳۳ علیه السلام ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
◾️ تاریخ تکرار می‌شود! حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: انسان هر راهی را بدون تقید و پای‌بندی به قرآن و سنت برود، روزبه‌روز تنزّل می‌کند؛ تاریخ، از جمله قضایای سقیفه و پیامدهای آن مانند واقعه طَف (کربلا)، هر روز تکرار می‌شود؛ زیرا هر روز حقی غصب و یا احقاق می‌شود، و همیشه حق و باطل مثل حسین و یزید وجود دارد، و کار مردم هم یا جنگ در کنار یزید یا در رکاب امام حسین علیه‌السلام است. بنابراین، انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است و یا باطل و پیرو آن. علیه السلام ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
روز بیستم صفر (اربعین) ▪️ مشهورترین واقعه‌ای که به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای کربلا بازگو می‌شود جریان رسیدن کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا و هم زمانی این ماجرا با حضور جابر بن عبدالله انصاری در کربلا و زیارت قبر شریف علیه السلام توسط او. ▪️هنوز از خاک عطر خون خدا به مشام می رسید و صدای محزون «هل من ناصر» فرزند رسول الله (ص) در میان دشت طنین انداز بود. کربلا تا پیش از حادثه بزرگ، کربلا بود و اکنون سرزمین بهشت است. اگر صدای کودکی به العطش برمی خیزد، کمترین التماسی از دشمن در آن نیست. این شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته ها و خیمه های سوخته همه نشانه اند؛ نشانه همان واقعه ای که از جبراییل به حضرت آدم (ع) و همین طور سینه به سینه گشت تا به روز واقعه رسید و تا قیامت هم ادامه خواهد یافت. ▪️بدون شک اربعین اباعبدا...(ع)، با زیارت جابر بن عبدا... انصاری از قبر مطهر آن مظلوم توام است و در اربعین هر سال نام جابر زنده می‌شود. جابر از خاندان وحی نیست ولی پیوند زندگی او با اهل بیت آن‌چنان محکم‌ است که مرگ نیز نمی‌تواند این علقه را سست نماید. جابر در زمان خروج ابا عبدا... از مدینه نابینا و ناتوان شده بود ولی ذره‌ای تردید در حقانیت قیام آن حضرت نداشت. جابر قدم به قدم در حالی که عصای او در دست عطیه بود پیش می‌آمد. به‌رغم‌ ناتوانی، مردانه گام برمی‌داشت. رایحه خوش قبر مطهر اباعبدا... مشام او را نوازش می‌داد در هر قدم نام خدا را زمزمه می‌کرد. عبور اهل بیت از کربلا ▪️درباره عبور اهل بیت(ع) از کربلا، ابن نما حلی (م 645ق) از بزرگان شیعه و صاحب کتاب «مثیر الاحزان» می نویسد: وقتی که اهل بیت ابی عبدالله(ع) به کربلا آمدند، دیدند جماعتی از بنی هاشم با جابر برای زیارت امام حسین(ع) آمده اند و اینها همدیگر را در یک زمان دیدند و مشغول نوحه وسوگواری بر این مصیت جگرسوز شدند. سید بن طاووس در لهوف می گوید: ▪️اهل بیت به کربلا آمدند و جابر بن عبدالله انصاری و جماعتی از بنی هاشم را دیدند که آنجا بودند. مردانی از اهل بیت پیغمبر نیز بودند که همگی برای زیارت قبر امام حسین(ع) آمده بودند. همه با هم یک جا و یک زمان مشغول گریه و اندوه و لطم (به صورت و سینه زدن) شدند. یعنی وقتی اهل بیت به کربلا آمدند، جابر را با عده ای از بنی هاشم و مردانی از خاندان رسالت دیدند. اینها بنی هاشمی بودند که در رکاب حضرت در کربلا حاضر نبودند. گرچه آنان را نمی شناسیم و تاریخ آنها را معرفی نکرده، ولی مسلما جزو اسیران کربلا نبودند؛ چون بنابر نقل ابن طاووس پیش از ایشان به کربلا رسیده بودند. روایتی است که شیخ صدوق در امالی از فاطمه بنت علی(ع) آورده است که می گوید: حضرت علی بن الحسین(ع) اهل بیت را آورد و سر مطهر ابی عبدالله(ع) را به کربلا بازگرداند.
غبار بهشت🌹 «ماجرای شیعه شدن خلیعی شاعر با عنایت امام حسین(علیه‌السلام)» ○ خلیعی اهل «موصل» و ساکن «حله» بود، پدر و مادرش ناصبی بودند و مادرش نذر کرد که اگر خدا به او فرزند پسری عنایت فرماید او را در راه (علیه‌السلام) قرار دهد اما نه برای خدمت در این مسیر، بلکه او را برای راهزنی و آزار و اذیت و کشتن زائران (علیه‌السلام) سر راه کاروان زائران امام حسین (علیه‌السلام) بفرستد!!! ● خدای متعال به او فرزند پسری داد و این پسر بزرگ شد و به سنی رسید که آن زن می‌توانست به نذرش ادا کند؛ موضوع را با فرزندش مطرح کرد و او هم خواست مادر را پذیرفت. ● خلیعی به بیابان‌های منطقه «مسیب» رفت و در کمین زائران (علیه‌السلام) مدتی منتظر ماند تا وقتی کاروانی از زائران امام حسین (علیه‌السلام) از راه می‌رسد به آن‌ها حمله کند و نذر مادر را ادا نماید، هنوز کاروان از راه نرسیده بود که خواب بر چشمان او غلبه کرد و قافله زائران امام حسین (علیه‌السلام) از راه رسیدند، اما علیرغم سروصدای کاروان و گردوغباری که از آمدن آن‌ها به پا شده بود از خواب بیدار نشد؛ گردوغبار کاروان لباس و بدن او را هم فراگرفت. در همان حال «خلیعی» در خواب دید که صحنه قیامت برپاشده است و فرمان رسید که او را به آتش بیاندازند، او را به میان آتش انداختند اما گردوغباری بر بدن و لباس او وجود داشت که او را از سوختن و گرمای آتش، در امان نگه می‌داشت، در عالم خواب متوجه شد که این گردوغبار، گردوغبار کاروان زائران امام حسین (علیه‌السلام) است که بر بدن و لباس او نشسته است و به برکت آن، از آتش عذاب الهی در امان مانده است. ● «خلیعی» از خواب بیدار شد؛ فهمید که اشتباهی بزرگ کرده است، از کرده خود پشیمان شد و از قصد خود بازگشت و همان‌جا توبه کرد و تصمیم گرفت به برود؛ با دلی پر از اضطراب و نگرانی به کربلا رفت و به حرم مقدس امام حسین (علیه‌السلام) وارد شد و عرض ادب کرد و به خاطر قصد گذشته خود، از درگاه آن حضرت پوزش طلبید و دو بیت سرود و بدین ترتیب او از دوستان خالص و پاک اهل‌بیت رسالت شد و موردعنایت و الطاف ویژه آن خاندان گرامی (علیهم‌السلام) قرار گرفت. 🌹 یکی از عنایاتی که از سوی اهل‌بیت (علیه‌السلام) به «خلیعی» شد و به سبب آن، او را خلیعی یا خلعی نامیدند جریانی است که یک روز وارد حرم (علیه‌السلام) شد و قصیده‌هایی در مدح آن حضرت سرود، در اثناء خواندن این قصیده بود که پرده‌های درب حرم بر شانه او افتاد و در واقع این خلعت و هدیه‌ای بود که از طرف آن حضرت به او داده شد و ازآن‌پس او را «خلیعی» یا خلعی نامیدند و او خود به همین واژه تخلص می‌کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یااباعبداللہ📿 مادَرَمْ گُفْت:حُسِینْ تِکِه کَلامَتْ باشَد هَروَقْت‌شُدمَسْتِ‌رُخَش‌شیرَمْ‌حَلالَت‌باشَد مِثلِ‌یِک‌مُردِه‌کِه‌یِکْ‌مَرتَبه‌جان‌میگیرَد دِلَم اَز بُردَنْ نامَت هَیِجان میگیرَد قَلَبم اَز‌کار کِه‌اُفْتادبِه‌مَن‌شُوک‌نَدَهید اِسمِ اَرْبابْ بیایَد،ضَرَبان میگیرَد..♥️ صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله✨
9.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من به هوای تو گریه برای تو به خوبی‌های تو محتاجم🥺💔 (ع)
چقدر اینجا قشنگه♥️✨ ✨✨