eitaa logo
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
185 دنبال‌کننده
679 عکس
57 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 آلبوم تصاویر شهید والامقام از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس 🕊 ولادت: سال ۱۳۴۴ 🌹 شهادت: عملیات کربلای پنج/ ۷ اسفند سال ۱۳۶۵ 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎙خاطره‌ی حاج #احمد_اکبر_زاده از شهید #محمود_درخشان: #قسمت_دوم: 💢 #شهید_سیاف هیچ‌وقت بچه‌های عملیات
🎙خاطره‌ی حاج از شهید : 🔻شهید محمود درخشان در کار خودش استاد بود. نگاه عملیاتی او به وضعیت‌های مختلف صحنه‌ی نبرد، همیشه بهترین و دقیق‌ترین وضعیت‌ها را به دست می‌آورد. 💢 یک بار که با محمود به خط رفتیم، داخل یک چاله‌ی توپ افتادیم که از روی آن عبور کردیم. من متوجه شدم که محمود آن‌قدر از پشت سر من به آسمان بلند شد که زانوهایش به شانه‌های من خورد ولی باز هم می‌گفت: "اکبرزاده برو، برو که لحظه‌ی درنگ کار ما را بی‌نتیجه می‌گذارد." 🔅 ناگفته نماند که بچه‌های عملیات قرارگاه، توجیه‌ترین نفرات از نظر شناخت به منطقه عملیاتی محسوب می‌شدند، به همین خاطر و حاج هر کس را که می‌خواستند به منطقه عملیات توجیه کنند، با بچه‌های عملیات همراه می‌کردند. 🔘 روزی یک گروه فیلم‌برداری را به من و شهید درخشان سپردند و گفتند: این‌ها را ببرید، می‌خواهند از نهر جاسم فیلم‌برداری کنند. من و محمود آن‌ها را به نهر جاسم بردیم، ناخودآگاه شهید درخشان در کادر دوربین فیلم‌برداران قرار گرفت. یک بار دیدم که او پشت به دوربین کرد تا از او فیلم‌برداری نکنند. به محمود گفتم چرا این کار را کردی؟ در پاسخ گفت: این زمین را من آزاد نکرده‌ام که از من به‌ جای فاتحین این زمین فیلم‌برداری کنند و در تلویزیون نشان دهند. ▪️نمونه‌های اخلاص او یکی دو تا نبود، آن‌قدر مخلص و با خدا بود، که قلم نمی‌تواند حتی بخشی از کارهای او را به رشته تحریر درآورد. 🔺عملیات کربلای ۵ چندین و چند روز ادامه داشت. یک شب که می‌خواستیم استراحت کنیم، آن‌قدر خسته بودیم که مثل جنازه می‌افتادیم، ولی خستگی‌ناپذیری شهید درخشان چیز دیگری بود. کمتر دیدم نماز شب او ترک شود. ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎙خاطره‌ی حاج #احمد_اکبر_زاده از شهید #محمود_درخشان: #قسمت_سوم 🔻شهید محمود درخشان در کار خودش استا
🎙خاطره‌ی حاج از شهید : 💢 تعجب می‌کردم، با این همه خستگی، چقدر باید آدم عاشق و معشوق باشد که نماز شبش ترک نشود. یکی از شب‌ها از خستگی نای برخاستن نداشتم، صدای زمزمه و راز و نیاز را می‌شنیدم که عاشقانه به درگاه معبود تضرع می‌کرد و من در همان حال به خواب رفتم. و این آخرین شب راز و نیاز شهید درخشان و معبودش بود. 🔸هنوز اذان صبح نگفته بودند که صدای یک گروه فیلم‌بردار را می‌شنیدم که آمده بودند من و محمود آن‌ها را برای فیلم‌برداری ببریم. من از خستگی خوابم نمی‌برد. وقتی بیدار شدم گفتند: شهید درخشان به فیلم‌برداران گفته است، امروز دوستم خیلی خسته است و خوابیده، من تنها شما را برای فیلم‌برداری می‌برم. بردن آن‌ها همان، و نیامدن محمود همان. 🔹تا ساعت حدود ۱۰ صبح نیامد و به مرور نگرانی بر بچه‌های عملیات، از نیامدن شهید درخشان چیره شد. راه افتادیم تا دنبالش بگردیم. به اورژانس یا زهرا"سلام الله علیها" که رسیدیم از آن‌ها پرسیدم یک گروه فیلم‌بردار در این‌جا نیاورده‌اند؟ آن‌ها گفتند: چرا. همه فیلم‌برداران در اثر بمباران هواپیمای دشمن مجروح شده‌اند و یکی از بچه‌های عملیات که با ایشان بوده به شهادت رسیده است. 🟡 آری! معشوق، عاشقش را پذیرفته بود. حزن و اندوه بار دیگر گروه بچه‌های عملیات را فرا گرفت. آخر این اسم و روش جاری بچه‌های عملیات شده بود که هر از چندگاهی یکی از بهترین‌هایش برود. و این بار مرغ سعادت بر شانه‌ی شهید محمود درخشان نشسته بود. 🔰 پیکر محمود را به شهر خودشان منتقل کردند. بعد از چند روز قرار بود تشییع جنازه باشد. با همه‌ی کاری که داشتیم به اتفاق چند نفر از بچه‌های عملیات از جمله آقای بهداروند برای تشییع جنازه رفتیم. پیکر محمود با همان لباس رزم تشییع و به خاک سپرده شد. 🌷راه و یادش گرامی‌ باد.🌷 🆔 @shahid_sayafzadeh