جرج جرداق:جوانی ۲۸ ساله بودم که کتاب"امام علی صدای عدالت انسان"را نوشتم...
و جالب تر آن که در کشور لبنان 🇩🇪که نیمی از آنان مسلمان هستند، نتوانستم هزینه چاپ💵 کتاب را تهیه کنم
تا اینکه یکی از دوستان کشیشم، هزینه چاپ کتاب را پرداخت کرد.
من امروز اگر 💰اوناسیس💰
[یکی از ثروتمندان جهان]
هم بودم به اندازهای که امروز از
✅برکت نام《 علی (ع)》 در آرامشم،
🌸خوشبخت نبودم؛🌸
چرا که علی بزرگترین ثروت جهان ، یعنی نگاه درست به هستی و زندگی را با من .
#ناقوسها_به_صدا_در_می_آیند
#امام_علی(ع)
#بریده_کتاب
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
کتاب #زیباترینعید_زیباترینجشن
🍉برش هایی از متن کتاب:
کاش در غدیر بودم!
هزار و چهار صد و بیست و شش سال پیش ده ها هزار حاجی ، دسته دسته به سرزمین غدیر رسیدند. پیامبر خدا که مثل خورشید در میانشان می درخشید فرمان داد : « همه بمانند » آن ها که جلوتر بودند برگشتند و آن ها که عقب تر بودند شتابان خود را رساندند پیامبر خدا روی بلندی ایستاد و برایشان سخنرانی کرد و بعد امیر مؤمنان را صدا زد و دست او را در دست گرفت و بالا برد و فرمود : « هر که من مولای او هستم این علی مولای اوست » و این جمله ی بی نظیر در دفتر خاطرات زمین و آسمان ثبت شد آن سال چند کودک هم آن جا بوند و آن صحنه ی تماشایی را از نزدیک دیدند خوشا به حالشان! کاش آن سال ما هم در آن جا بودیم! کاش می توانستم همین الآن مثل کبوتر به سوی سرزمین غدیر پر بکشم و در میان آن سرزمینِ دلنشین چند لحظه بنشینم!
پر شور ترین حج!
بیابان ها را یکی بعد از دیگری پشت سر می گذاریم و شب به مکه می رسیم . چه شهر عجیبی! شهر ابراهیم و اسماعیل! شهر هاشم و عبدالمطّلب و عبدالله شهر پیامبر و علی و فاطمه(علیهم السَّلام) وقت نماز مغرب است . همه به سوی مسجد الحرام می رویم و نماز مغرب را می خوانیم خانه ی کعبه مثل نگین انگشتر می درخشد و ما دور تا دورش حلقه زده ایم. زمانی خانه ی کعبه پر از بت بوده است و مردم در برابر بت ها به خاک می افتادند و اکنون همه در برابر خدا به سجده افتاده ایم.
#علی_از_زبان_علی(ع)
#امام_علی(ع)
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
قدیس» نوشتهی ابراهیم حسن بیگی، یکی از پرمخاطبترین رمانهای اخیر فارسی است که با نگاهی متفاوت دربارهی اندیشه و زندگی حضرت علی (ع) میگوید. این رمان با نگاهی تاریخی روایتگر داستانی تاثیرگذار از یک کشیش مسیحی و شروع ماجرایی عجیب و تحول برانگیز برای اوست.
ابراهیم حسن بیگی در این رمان زندگی حضرت علی (ع) را با نثری روان و پرکشش در قابل یک داستان روایت میکند که مخاطب متوجه این موضوع نمیشود که یک رمان میخواند یا یک کتاب تاریخی یا حتی یک کتاب دینی بلکه آنچیزی که خواننده را غرق لذت میکند شناخت ابعاد شخصیتی و تاریخی علی(ع) از زاویهای تازه با لحنی ساده است.
رمان «قدیس» باوجود اینکه روایتی به ظاهر مذهبی دارد اما شبیه داستانهای دینی معاصر که تا به حال خواندهایم، نیست. شاید همین موضوع باعث شده تا خوانندگان زیادی این کتاب را تحسین کنند.
وجه تمایز دیگر کتاب قدیس با دیگر کتابهای این سبکی که در شکل رمان روایت میشوند، داستان تازه آن است. رمانی که با حفظ جنبههای ادبی خود یک داستان تاریخی ساده نیست بلکه حرفهای بیشتری برای گفتن دارد. به نوعی میتوان گفت که نویسنده در این اثر سعی کرده است علاوه بر شناخت حضرت علی(ع)، پادشاهان سرزمینهای عرب آن دوره از جمله «معاویه» را با پادشاهان کنونی کشورهای عربی مقایسه کند.
رمان قدیس را نشر نیستان منتشر کرده است
#قدیس
#میلاد_امام_علی (ع)
#امام_علی (ع)
معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
رمان قدیس داستان کشیش مسیحی است که در مسکو زندگی میکند. او به خواندن و جمع کردن کتابهای قدیمی و نسخ خطی علاقه زیادی دارد. روزی مردی تاجیک که متوجه علاقهی کشیش به این نوع کتابها شده است نسخهای از یک کتاب قدیمی را برای فروش به کلیسا میآورد و ادعا میکند که این کتاب متعلق به 1400 سال پیش است. کشیش باور نمیکند و تصمیم میگیرد برای صحت قدمت و موضوع کتاب، آن را امانت بگیرد بخواند تا مطمئن شود. او در روند خواندن از قدیمی بودن کتاب اطمینان پیدا میکند و تصمیم میگیرد کتاب را از مرد تاجیک بخرد. اما در پی ماجرایی مرد تاجیک به خاطر این کتاب به قتل میرسد و داستان از این نقطه وارد مسیر جدیدی میشود. بعد از آن کشیش هم در معرض خطر قرار میگیرد چرا که قاتلان مرد تاجیک به دنبال ربودن کتاب هستند.
افرادی که به دنبال این کتاب هستند به کلیسا و منزل کشیش حمله میکنند اما موفق به دزدیدن کتاب نمیشوند، کشیش برای حفظ امنیت خود و کتاب با همسرش به منزل پسرشان به بیروت سفر میکنند. او در این شهر فرصتی ویژه پیدا میکند تا کتاب را دقیقتر مطالعه کند و باوجود منابع و افراد سرشناس از جمله دوست مسیحیاش «جرج جرداق» که حضرت علی(ع) امیر مومنان را میشناسد و کتابهایی را هم دربارهی او نوشته است، بیشتر و بهتر به ابعاد تاریخی زندگی و شخصیت حضرت علی(ع) پی میبرد. کشیش رفته رفته با خواندن کتاب جذب و شیفتهی حضرت علی(ع) میشود.
#قدیس
#امام_علی ع
#میلاد_امام_علی ع
معرفی کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
دیگر شکی نداشت که به یک گنج واقعی دست یافته است. حتی اگر این عدد ربطی به سال کتابت نداشته باشد، باز کاغذهای پاپیروس و اوراق پوست آهو ثابت می کرد که قدمت این نسخه ی خطی بیشتر از آن است که بشود تصوری از آن داشت. کشیش جان تازه ای گرفت. شروع کرد به ورق زدن اوراق. بوی کهنگی کتاب را استشمام می کرد؛ کتابی که باید به هر شکل آن را به چنگ می آورد، اما در عین حال نباید در برابر مرد تاجیک، هیجانی از خود بروز بدهد. بروز هر نوع هیجان و کلامی تأييد آميز، معامله ی او را با غریبه دچار مشکل می کرد. غریبه نیز در همان حال داشت فکر می کرد که دوستش درباره ی قیمت صد هزار دلاری کتاب اغراق نکرده است؛ زیرا می دید که کشیش چگونه اوراق کتاب را لمس می کند و با هیجانی خاص به آن می نگرد.
#قدیس
#امام_علی(ع)
#میلاد_امام_علی(ع)
بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
«قدیس» از آن دست کتابهایی است که میتوان آن را به دوستداران کتابهای داستانی، تاریخی، مذهبی و حتی پلیسی پیشنهاد داد. در این کتاب نویسنده دنبال پیچدگی برای نوین و مدرن نشان دادن داستان خود نیست او مستقیم بدون مکث و حاشیه وارد قصهای جذاب و پرکشش میشود، همین موضوع باعث شده تا این کتاب متفاوت و موفق باشد.
قدیس برخی از حصارهای ذهنی خواننده را بهم میریزد و باعث میشود خواننده در حین خواندن غرق در داستان کتاب شود و در انتها از خواندن آن لذت ببرد. نثر رمان ساده و روان است و با این که نویسنده در طول داستان بازگشتهای فراوانی به گذشته دور دارد و از تاریخی سخن میگوید که مخاطب رمان بارها و بارها آن را در کتابهای تاریخ خوانده و یا در منابر شنیده است، ولی دچار کلیشهزدگی نمیشود. در واقع در داستان روایتهایی را میخوانیم که قبلا از زبان خیلیهای دیگر هم شنیدهایم، اما این بار با نثر دیگری که در برخی قسمتها باعث جذابیت سیر تاریخی داستان میشود آن را دنبال میکنیم.
در واقع قدیس کتابی است با یک موضوع تکراری، ولی بیانی تازه و نویسنده آن با تسلط خوبی که بر زندگی امام علی(ع) و نهج البلاغه ایشان داشته، با تکیه بر منابع و ماخذ فراوان که مورد پسند نسل امروز است به معرفی امام علی(ع) از زبان یاران و دشمنان ایشان پرداخته است.
#قدّیس
#امام_علی (ع)
#میلاد_امام_علی (ع)
معرفی کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
آن روز، کشیش بقچهی کتاب را داخل نایلونی گذاشت و با ترس و وحشتی که در او سابقه نداشت، از کلیسا خارج شد و به آپارتمانش رفت و تا وقتی ایرینا [همسر کشیش] در را به روی او گشود و گرمای مطبوع و بوی سوپ «بورش» [نوعی سوپ روسی] به مشامش رسید، همچنان نگران بود و میترسید که آن دو جوان مشکوک دیروزی به سراغش بیایند و کتاب را از چنگش در آوردند.
پس از ناهار به بانک رفت، دو هزار دلار از حسابش برداشت و به کلیسا برگشت تا ساعت پنج که مرد جوان تاجیک میآمد، با پرداخت پول کتاب کار را به خوبی و خوشی به پایان برساند. اما نه آن روز و نه روزهای دیگر از مرد تاجیک خبری نشد و غیبت ناگهانی او، معمای دیگری شد که کشیش نمیتوانست آن را حل کند. با وجود این دوهزار دلار پول کتاب را همان روز در کشوی میز کارش در کلیسا گذاشت تا هر وقت او را دید به او بدهد.
حس کنجکاوی کشیش برای مطالعه کتاب، نه برای پی بردن به ارزش مادی آن، بلکه به خاطر رویایی بود که در آن حضرت مسیح به عنوان فرزندش و امانتی که به دست او میسپرد یاد کرده بود. مگر در این کتاب چه نوشته بود که رسالت نگهداری از آن از سوی مسیح به او سپرده شده بود؟
عصر همان روز که مرد تاجیک نیامد و بر معمای پیچیدهی کتاب معمای دیگری افزوده شد، کشیش به منزل رفت و از سوپ «بورشی» که ایرینا همیشه آن را لذیذ طبخ میکرد، چند قاشق بیشتر نخورد و با گفتن «امشب اشتها ندارم»، به اتاق کارش رفت. پشت میزش نشست، بقچه را گشود و عینکش را زد و سعی کرد با غلبه بر هیجانی که داشت مطالعهی کتاب را آغاز کند.
نخست چند برگ رویی را برداشت و کاغذ پاپیروسی را که چهارده قرن پیش مردی در جایی از کرهی زمین روی آن نوشته بود، چند بار لمس کرد و بویید. سعی کرد حدس بزند در قرن ششم میلادی دنیای پیچیدهی امروز چقد ساده بوده و مردم دور از هیاهوی زندگی ماشینی و ازدحام سرسامآور انسانها، چگونه در کنار هم میزیستند. کشیش عادت داشت هرگاه یک نسخه خطی را میخواند، شرایط زندگی آن دوران را تجسم کند.
#قدّیس
#میلاد_امام_علی
#امام_علی
بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
گاهی خداوند مسیری را در زندگی پیش رویمان قرار میدهد که ممکن است در آن موهبتهای زیادی باشد. موهبتهایی مثل شناخت و معرفت. این مسیر ممکن است پیدا کردن یک کتاب قدیمی دربارهی داستان زندگی مرد بزرگی باشد که تا به امروز تاریخ به خود ندیده است. تصور کنید شما آن کتاب را پیدا کرده اید و آن مرد بزرگ امیر المومنین علی(ع) است، دوست دارید دربارهی او چه بخوانید؟ کتاب «قدیس» این بار به شیوهای متفاوت زندگی امیرالمومنین را برای شما روایت میکند.
#قدیس
#امام_علی(ع)
#میلاد_امام_علی(ع)
معرفی کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🔆درباره محل دفن خودم نیز وصیت کردم : 📝
پس از اینکه از دنیا رفتم😔 مرا در همین پشت شهر و در قبر برادرانم هود و صالح به خاک بسپارید. مرا به پشت شهر ببرید هرگاه قدم هایتان از حرکت باز ایستاد و نسیمی از مقابل شما وزیدن گرفت در همانجا مرا به خاک بسپارید که آنجا اول طور سیناء است.
🔆فرزندانم! هنگامی که از دنیا رفتم مرا غسل دهید و با آن پارچه یمنی بدنم را نیز خشک کنید که بدن رسول خدا صلی الله علیه و آله و فاطمه را خشک کرده اید.
🔆 پس از غسل و حنوط مرا در تابوت ⚰بگذارید و منتظر باشید تا جلوی تابوت بلند شود در این هنگام شما عقب تابوت را بلند کنید و به محل دفن ببرید. هنگامی که از دنیا رفتم مرا بر تابوتی بگذارید و از خانه بیرون ببرید شما عقب تابوت را بگیرید که زحمت برداشتن جلوی تابوت از شما برداشته می شود.
🔆 سپس مرا به «غریّین» ببرید در آنجا سنگ سفید درخشانی خواهید دید همان جا را حفر کنید در آن جا لوحی خواهید یافت مرا در همان محل به خاک بسپارید.
#علی_از_زبان_علی
#بریده_کتاب
#امام_علی
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🔆هنگام تقسیم غنائم مشکلی پدید آمد. جمعی از لشکریان من قصد داشتند زنان و فرزندان و اموال کشتگان لشکر جمل را به غنیمت گیرند و استدلالشان این بود که وقتی ریختن خون ها حلال شد به طریق اولی گرفتن اموال و بردگی زنان و فرزندانشان مجاز خواهد بود.
🔆ولی من در پاسخ آنها گفتم: هیچ راهی برای غنیمت گرفتن این زنان و فرزندان نیست. آنان در سرزمین اسلام بودهاند و مسلمان هستند. ما فقط با کسانی جنگ کردیم که به جنگ با ما اقدام کردند و بر ما ستم روا داشتند ولی اموال ایشان به فرزندان و خویشاوندان آنها که حق دارند به ارث میرسد.
🔆 به اسارت بردن این زنان و کودکان که در قلمرو اسلام بوده اند و مسلمان هستند برای شما حلال نیست ولی امکانات و اموالی که برای جنگ و مقابله با شما به میدان آورده اند برای شما حلال است و می توانید به غنیمت بگیرید ولی اموالی که در خانهها باقی مانده و درهای آن خانه ها نیز بسته بوده و دشمن از آنها استفاده نکرده است متعلق به اهل آن خانه ها است و شما بهره ای از آنها ندارید.
🔆اسیر گرفتن اهل توحید جایز نیست و نباید اموال آنها را نیز به غنیمت برند. مگر آن مقداری که برای جنگ از آن استفاده کرده باشند پس بر آنچه نمیدانید پافشاری نکنید و به فرمان هایی که به شما داده می شود ملتزم باشید.
🔆برخی از لشگریانم بر خواسته خود اصرار می ورزیدند و من برای اینکه آنها را متوجه اشتباهشان کنم گفتم: پس اول بر سر عایشه قرعه کشی کنید تا قرعه به اسم هر کس در آمد او را به کنیزی ببرد. (آنها متوجه خطای خود شدند و استغفار کردند)
#علی_از_زبان_علی(ع)
#امام_علی(ع)
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیدکمایی
@maghar98
🦋یونس خانه را از پشت پنجره ورانداز کرد. انگار گردی از زمان بر همه جای آن نشسته بود. چشمش افتاد به حوضی که آبش از فرط ماندگی رو به سیاهی میرفت. از کنج حیاط ظرف کهنه مسی را برداشت و افتاد به جان حوض، اما حواسش جای دیگری بود؛ به حرف های نورا.....
🦋نورا خیره به آسمان، داشت ستاره های بیشمار را میکاوید.
_یک شب قبل از آمدن این جوان در خواب دیدم که ستاره های آسمان ریخته بودند توی حیاط خانه. غرق ستاره ها بودم که از سمت ماه صدایی به من گفت: « کیمیا را عرضه کن! »
🦋جابر کتاب را بست و بوسید. با تعجب پرسید: « کدام کیمیا؟ » میدانست وقتی نورا زبان باز میکند، شنونده ای که عاقل باشد، می فهمد این زبان وصل به سینه ایست مطمئن و پر دانش.
🦋نورا نگاهی به حیاط خانه انداخت که با چند ساعت قبل قابل مقایسه نبود.
_بالاخره حیاط این خانه هم از ماتم در آمد.
#کیمیاگر
#امام_علی(ع)
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🦋اخم شافعی و ابویوسف سخت در هم رفته بود. حتی هارون هم چهره در هم کشیده بود و داشت لبهایش را می جوید. نورا نگاهی به حاضران انداخت و گفت: « اشکالی ندارد. من پاسخ تو را میدهم. چه فرقی میکند؟ اگر عباس فاضلتر باشد، این فضل مایه ی افتخار علی(ع) است؛ چرا که چنان عمویی دارد. اگر علی فاضلتر باشد، حتما عباس افتخار میکند و خدا را برای چنین برادر زاده ای شکر گذار است. »
🦋سلیم ناخود آگاه گفت: « ای لامذهب! خیلی زیرک است این دختر! »
چند نفری که صدای سلیم را شنیدند، به سمتش برگشتند و نگاهش کردند. هارون هیجان زده از تخت برخاست و خطاب به ابراهیم گفت: « اعلم علمای بصره را ببین که همین اول کار چگونه در چنگ یک کنیز گرفتار شده! حیف از این همه کتابهایی که نزد توست! »
🦋ابویوسف و شافعی برای اینکه از نگاه هارون دور بمانند، سرشان را بالا نمی آوردند. ابراهیم پاسخی جز سکوت نداشت؛ مخصوصا که بعد از عمری عزت و احترام، کنایه سنگینی از خلیفه شنیده بود.
#کیمیاگر
#امام_علی(ع)
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98