📊 پویش گزینش معلمها و اساتید بر اساس پایبندی به دین و مذهب و فرهنگ ایرانی
https://farsnews.ir/my/c/165177
🔹 متأسفانه در مدارس و دانشگاهها ، معلم و اساتیدی دیده میشوند که با توجه به این که در جمهوری اسلامی ایران مشغول به فعالیت هستند ، ولی به دین اسلام و به نظام جمهوری اسلامی ایران ، هیچ تعهد و التزامی ندارند و حتی افکار مسموم خود را ، به ذهن دانشآموز و دانشجو ، القا می نمایند .
و ما خواستار گزینش معلمها و اساتید بر اساس آموزههای اسلام و مذهب تشیع و پایبندی به مبانی انقلاب اسلامی ایران هستیم .
دوستان عزیز وگرامی؛
ازپویش #معلمان_امین و#قرآنی باتوجه به لزوم بکارگیری این معلمان جهت تربیت فرزندان مخلص وولایی حمایت کنید.
برای حمایت ازاین پویش لینک زیر را لمس کرده وگزینه حمایت میکنم را انتخاب کنید
https://www.farsnews.ir/my/c/166623
لطفا این متن را کپی کرده و بادوستان خود به اشتراک بگذارید
احساس غرور میکنم
میگفت:«من از اینکه در این لباس هستم، احساس غرور میکنم.» من تعجب کردم که غرور صفت خوبی نیست و چرا شهیدتورجی چنین لفظی را به کارمی برد. برای همین بعداً از او پرسیدم، منظورت از احساس غرور چیست؟ پاسخ داد: از اینکه لباس سپاه پوشیده، برای اسلام وقرآن میجنگم و دارم وظیفه الهی خود راانجام می دهم، احساس سربلندی و غرور دارم.
@shahid_tourajizadeh
سوخته
يكبار در حجره يكي از نوارهايش را گوش میكردم و استادگرامي ما حضرت آيتالله جوادي آملي كه رد میشدند، صدای نوار را شنیده بودند. به حجره ما آمدند و پرسیدند:« این نوای کیست؟» گفتم:« مداحی بهنام تورجیزاده.» فرمودند:« ایشان سوخته است.» گفتم:« ایشان شهید شده.» استاد فرمودند: « ايشان قبل از شهادت سوخته بوده!»(شهیدمحمدحسین نواب)
@shahid_tourajizadeh
دعای ابوحمزه
آقای تورجی درعملیات والفجر8 به شدت مجروح شده بود و دوره درمان را در اصفهان سپری میکرد. گردان یازهرا را هم مرخصی داده بودند. ما شبهای ماه مبارک رمضان برای دعای ابوحمزه که توسط حاج آقا مهدی مظاهری برگزار میشد، به مسجد سید میرفتیم. یکشب دیدم آقای تورجی با همان دست و پای مجروح و با عصا در مجلس حضور دارد. ما نیز از فرصت استفادهکرده، از او خواهشکردیم که بخشی از دعا را بخواند، قبول نمیکرد. با اصرار او را به سمت میکروفن بردیم. بالاخره مراسم را با دعای فرج شروع کرد. چراغها را خاموشکردند. زلزلهای در مسجد بهپا شد. صدای شیون و ضجه مردم بلند شد. انگار در ودیوار می لرزید و ناله میکرد. بعد مثل همیشه بهحضرت زهرای مرضیه متوسل شد وگفت: یازهرا، بچههایت امروز بهمرخصی آمدهاند. بیا و از بچههایت دیدنکن؛ زیرا من معتقدم فرمانده اصلی گردان یازهرا خود شما هستید.» ازبس حال خوبی در مسجد بهوجود آمدهبود، فرداشب حاجآقا مظاهری سراغ ایشان را میگرفت.
تشییع جنازه شهید هم مصادف با ماه مبارک رمضان بود. بچهها جنازه را به همان مراسم دعای ابوحمزه آوردند و نوار مداحی سال قبلش پخش شد.
@shahid_tourajizadeh
چرا مداحیهایش جاذبه داشت؟
آموزش مداحی ندیده بود. اشعار زیادی هم حفظ نبود. پس چرا مداحیهایش جاذبه داشت؟
شاید چون باتقوا و بامعنویت بود و همواره سعی میکرد ذکربگوید و بهخدا توجه داشته باشد. قبل از دعا به خدا توجه داشت و هنگام دعا این توجه شدیدتر میشد. چون دعا را از عمق دل میخواند، ناگزیر بر دلها نفوذ میکرد. وقتی خودش منقلب میشد، همه را منقلب میکرد و شور عجیبی در مجلس ایجاد میشد.
وقتی ازچهارده معصوم می خواند واقعا ضجه می زد، بخصوص وقتی ازحضرت زهرا می خواندگویا یک گل آتش روی بدنش گذاشته بودند- با یک سوزوحالی می خواند- بچه های لشکر ویا مستمعین هم که این حالت رامی دیدند خود بخود حال دعا پیدا می کردندومتحول می شدند.
یکی از دلایل آن هم شاید این بودکه به معنویات خیلی علاقه داشت و دوست داشت مردم نیز به معنویات گرایش پیدا كنند و متحول شوند. اصلاً بخشی از نیت او برای دعا خواندن همین بود و قبل از دعا توسل پیدا میکرد که دعا پرفیض برگزارشود و مردم بهره بیشتری ببرند و برای خواندنش هم برنامه تنظیم میکرد. دعا را برای رضای خدا و ثواب آن میخواند و اگر میدید ریا میشود و آن حال درونی نیست، دعا نمیخواند. او دعاخواندن را وسیله شهرتطلبی و دنیا نمیکرد و میگفت:« هروقت از لحاظ روحی آمادگی داشتهباشم، میخوانم و اگر حال نداشتهباشم، نمیخوانم.» لذا مداحیهایش جاذبه داشت و ناخودآگاه همه را جذب می کرد.
@shahid_tourajizadeh
حسادت
میگفت:« من بعضی وقتها به برخی از این بچهها حسودیام میشود . هنوز نیامده، توی همان عملیات اول شهید میشوند و من ماندهام.» در یکی از عملیاتها بهعنوان بیسیمچی کنارش بودم. چنددقیقهای به اتفاق هم درکنار ستون حرکت میکردیم. بهمنگفت:« علی، دیشب خوابی دیدم که حالم گرفته شده و توی فکرم.» گفتم:« چهخوابی؟» گفت:« دیشب خواب دیدم عملیات بود و صبح روز بعد از عملیات، عراق پاتک کرد و خمپارهای آمد کنار تو و ترکشی به سرت خورد و شهیدشدی. من امدادگران را گفتم: بیایید، ببینید میتوانید از خونریزی جلوگیری کنید. در این حال، دو تا از دوستان قدیمی که شهید شده بودند، آمدند و تو را بهآسمان بردند. آن وقت خیلی احساس حسادت کردم. گفتم:« خدایا، نوبتی هم که باشد، نوبت من است. علی دیرتر از من بهجبهه آمده و حالا زودتر شهید بشود؟ خیلی ناراحت شدم.»
@shahid_tourajizadeh
ازدواج
برای ما(خانواده) نامه میفرستاد. در این نامهها ما را به نماز و انجام فرایض دینی و دوری از محرمات و دفاع از نظام و امام خمینی سفارش میکرد. تقریبا تمام محتوای نامههایش همین بود؛ ولی یکبار در یکی از نامههایش نوشت:« اگر دختر خوب و مناسبی برای من پیداکردید، من حرفی برای ازدواج ندارم؛ بهشرطی که مانع جبهه رفتنم نشود. من تا زمانی که جنگ ادامه داشته باشد و تا زمانیکه ولی فقیه بگوید، در جبهه میمانم.»
وقتی بهمرخصی آمد. در جمع خانواده با چهرهای پر از شرم گفت:« میدانید چرا این نامه را نوشتم؟ در جمع گردان صحبت بهمیان آمد و پیرمردی گفت:« از شما کسی بوده که میخواستهاند زنش بدهند و قبول نکرده ؟» گفتم:« بلی، من.» گفت:«کاری غیرشرعی کردهای!» و مرا نصحیتکرد که ازدواج را نباید با هیچ عذری بهتاخیر بیندازم. لذا بهمنظور انجام تکلیف شرعی این نامه را نوشتم. مادر به اوگفتند:«کمترکسی حاضر میشود با شرایط تو(جبهه و جنگ) ازدواجکند؛ ولی ما سعی خود را خواهیمکرد. محمدرضا زمانی برای ازدواج اعلام آمادگیکرد که مراحل عملیاتکربلای 5 شروع شد و بهمجروحیت شدیدش منجرگردید و اندکی بعد هم در عملیات کربلای 10 بهشهادت رسید.
@shahid_tourajizadeh
دلیل بازشدن بخت بر سر مزارش چیست؟
افراد زیادی تاکنون اظهار داشتهاندکه مشکل ازدواجشان با توسل بهاین شهید و نذر بر سر مزارش حل شده است (ما خانواده این موضوع را از زبان مردم شنیدهایم) و متعاقب آن از ما میپرسند که به نظرشما دلیل آن چیست؟
بسیاری از رزمندگان بودندکه قصد ازدواج داشتند؛ اما بهدلیل مشکلات مالی و مسکن و غیره نتوانستند ازدواجکنند و شهید شدند. پشت پازدن وگذشت دراین شرایط راحت است؛ زیرا امکانات ازدواج مهیا نیست -که البته ثواب و اجر خود را دارند -ولکن محمدرضا برای ازدواج مشکلی نداشت. همه وسایل برایش آماده بود. مشکل مسکن هم نداشت. پدرمان دوسه سال قبل از اینکه خودش اعلامآمادگیکند، مرتب او را بهازدواج تشویق میکردند؛ ولی او به تمام لذات دنیایی پشتپا زده و امتثال فرمان امام خمینی و دفاع از اسلام و شهادت در راه خدا را برگزید.
آری، اگرکسی امکانات و وسایل لذات مادی و دنیایی برایش مهیا باشد و بهآن پشت پا بزند، آن هنگام هنرکرده و اجرو ثواب فراوان دارد.
البته، سه چهار ماهی بودکه تصمیمگرفته بود ازدواج کند تا فرمان خداوند را اطاعتکند. دلش میخواست ازدواج کند تا ثواب ببرد. شنیده بود ثواب کسیکه متاهل باشد و شهید شود، زیادتر است؛ ولی مجموعه عملیاتهای کربلای 5 پیشآمد و مجروح شد و یک ماه بعد هم بهشهادت رسید و به آرزویش نرسید.
بنابر روایتی: هرکس دعایش در این دنیا برآورده نشود، درآن دنیا آنچنان به او بهره میدهندکه آرزو میکندکهای کاش تمام حاجاتش در دنیا برآورده نمیشد.
ما چه می دانیم؟ شاید به سبب این گذشت، خداوند بهرهها و پاداشهای بیکران و بینهایتی را به او در آن دنیا عطا نموده که ذرهای ازآن در این دنیا متجلی شده است و بخت بسیاری بر سر مزارش باز میشود.
جوانی بر سر مزارش میگفت:« ما ساكن شهر درچه( اطراف اصفهان) هستیم. من برای ازدواج خيلي مشكل داشتم. هرجا ميرفتم، با در بسته مواجه بودم. كار خيلي برايم سخت شد. يكي از بچههاي مسجد محل توصيهكرد سر مزار شهيد تورجي بيايم. ميگفت: "مشكلات بسياري با توكل برخدا و عنايت اين شهيد برطرف شدهاست." لذا من هم سر مزارش آمدم و مشکل ازدواجم حل شد و اکنون مرتب براي عرض تشكر و ارادت بهاينجا ميآيم.»
@shahid_tourajizadeh
مشکلاتیکه باعث شد امدادگر شود
گاهی از جبهه که میآمد، برای ما دردودل میکرد و از ناراحتیها و مشکلاتیکه برایش ایجاد میکردند، میگفت. این مشکلات حتی از فراق دوستان و از مصیبتهای جنگ برایش ناراحتکنندهتر بود.
عدهای با بیبصیرتی بهجای پیروی و تمسک به اهل بیت و دریافت معارف دینی از طریق علمای عارف و ربانی، نظیر: امام خمینی، آیتالله بهجت وآیتالله بهاالدینی و..، استدلالها وگمانهای خود را درباره اهل بیت(ع) و ولایت ملاک قرارداده، راهی بدفرجام را طی میکردند؛ تاجاییکه شهیدتورجی، این عاشق اهلبیت(ع) و مطیع و عاشق امام خمینی را آماج حملات خود قرار داده، اذیت میکردند. برخی مواقع این مشکلات آنقدر سخت و طاقتفرسا بود که باعث میشد تصمیم بگیرد بهعنوان امدادگر بهجبهه برود و یا مدتی در قسمت موتوری لشکر و مدتی نیز بهعنوان نیروی تدارکاتی در جبهه باشدکه البته، همگی موقتی بود. گاهی مجبور میشد گردان خود را تغییر دهد و مدتی نیز تصمیم داشت از شهری دیگر و بهصورتگمنام به لشکری دیگر اعزام شود. البته، سرداران و بزرگان جنگ همواره حامی او بودند و به او دلگرمی میدادند و همانطورکه اشاره شد، دریکی از این وقایع، سردار شهید خرازی پیغام داده بود:« تورجی، بخوان وکاری بهحرفهای دیگران نداشتهباش.»
@shahid_tourajizadeh