خاطراتی دیگراز دوستان شهید
هفت سین
عیدنوروز – هنگام سال تحویل - را در ارتفاعات سر بهفلک کشیده کردستان بهسر میبردیم. با محمدرضا و برخی دوستان توی سنگر دور هم نشسته بودیم. محمدرضا با لبخندی بهمن گفت: امروز عید است و موقع سال تحویل. چی داری که سفره هفتسین بچینیم؟ من هم با نیشخندگفتم: اگر نمازها و دعاهای شما تمام بشود، چشم! تا این راگفتم بلندشد و با چوب کوچکی که در دستش بود، به شوخی دنبالم گذاشت. من هم از بالای کوه به پایین فرارکردم. بعد از چند قدمی که بهدنبالم دوید،گفت:« بیا کارت ندارم. بیا سفره را بچین. » برگشتم و از بچهها، یک یک فندق و کشمش جمع کردم.
شاید باورتان نشود. تمام آجیلهایمان 36 عدد بود. محمدرضا گفت: « جمع کردی؟» گفتم:« بله.»گفت: «چندکیلو میشه ؟! »گفتم:« 36 دانه! » خندید وگفت:« عیبی نداره؛ آن هم غنیمته.» برگشتم و گفتم: «آخر با شکم خالی که نمیشه جنگید.» گفت: «خوب، شلوغش نکن. ما خدا را داریم، چه غم داریم.» من شروع به چیدن هفت سین کردم. اول چفیه را پهن کردم، بعد برای هفت سین، نارنجک، سرنیزه، خشاب، قمقمه، کلاه آهنی و کوله پشتی را گذاشتم. چندتا آجیل را هم چیدم. گفتم:« آقای تورجی، هفتسین آماده است. همه دور سفره حلقهزدیم. محمدرضا با صدای دلنشین خود دعای تحویل را بلندبلند خواند و ما نیز همخوانی میکردیم. حال خوشی داشتیم!
@shahid_tourajizadeh
كمك
من تازه بهگردان یازهرا ملحق شدهبودم. از آنجا که عیالوار بودم و از نظر مالی مشکل داشتم، سالها بود نتوانسته بودم به مشهد بروم. وقتی شهید تورجی فهمید، ده هزارتومان بهمن داد وگفت: برو مشهد زیارت و از همانجا چادر و لباس برای زن و فرزندت بیاور. من پول راگرفتم و بهمشهد رفتم و برای زن و فرزندم هم چادر و سوغات دیگر خریدم. مدتی بعد خواستم پول را به او پس بدهم؛ ولی نگرفت وگفت:« چیزی را که دادم، پس نمیگیرم.»
در خاطرم هست که چند خانواده مستحق و یتیم را میشناخت. برای کمک به آنها خودش پیشقدم شد. موضوع را با بچهها هم درمیان گذاشت و ازآنها کمک میگرفت و برای آن خانوادهها می فرستاد.
@shahid_tourajizadeh
با وضو باشید
گرما بالای 50درجه منطقه خوزستان و سرماهای سخت برخی مناطق مثل ارتفاعات کردستان وکمبود امکانات، شرایط سختی را برای رزمندگان ایجاد میکرد.گاهی شدت سرما به حدی بود که وقتی وضو میگرفتیم، دستهایمان بیحس میشد. لذا موقع نماز که میشد وضوگرفتن برایمان خیلی سخت بود؛ ولی در همین شرایط آقای تورجی دائما باوضو بود و به ما هم توصیه میکرد و ميگفت: مگر نمی خواهید دست و صورتتان را بشویید؟ از بالای آرنج بشویید تا باوضو هم باشيد.
@shahid_tourajizadeh
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ازسامراء...💔
#شهادت_امام_حسن_عسکری علیه السلام
@shahid_tourajizadeh
"رهبر"
یعنی کسی که با دقایقی سخنرانی، جواب حرفهای یک هفتهی کل دنیا را میدهد . . .
#پشت_انقلابمان_هستیم
@shahid_tourajizadeh
ڪاش...
خنثے ڪردنِ نفس را هم
یادمـــــان مےدادیـد...
مےگوینــــــد :
آنجا ڪہ نفس مغلوب باشد
#عاشق_مےشویم
#عاشق_که_شدی_ #شهید_میشوے_
@shahid_tourajizadeh
🖤 کرامتی از #امام_عسکری سلام الله علیه
◾️أبو هاشم جعفری می گوید ؛
وضع مالى من خوب نبود تصميم داشتم در نامه اى كه محضر #إمام_حسن_عسکری سلام الله علیه مینویسم تقاضاى كمكى بكنم ولى خجالت كشيدم ، وقتى بمنزل رسيدم إمام عليه السّلام برايم صد دينار فرستاده و نوشتند إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْیِ وَ اطْلُبْهَا ، تَأْتِيكَ عَلَى مَا تُحِبُّ أَنْ تَأْتِيَكَ .
هر گاه احتياجى داشتى خجالت نكش درخواست خود را بنويس آنچه مايلى بتو داده خواهد شد .
📚بحار الأنوار ۵۰ / ۲۶۷ .
💠 @shahid_tourajizadeh