14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایتی حقیقی از تواضع #حاج_قاسم در برابر نیروها و استفاده از جیره غذایی معمولی پایگاه
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🥀🕊️ای شــھید....
دسٺی بــرآر؛
نفس ما را هم تخریب کن!
تا مــعبرِ آســــمان✨
به روےِ ما هم بــاز شود...
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
صبحانهای که به خلبانها میدادم، کره، مربا و پنیر بود. شهید کشوری مرا صدا زد و گفت: شما در یک منطقه جنگی در مهمانسرا کار میکنید. پس باید بدانید مملکت ما در حال جنگ است. و در تحریم اقتصادی به سر میبرد، شما نباید، کره، مربا و پنیر را باهم به ما بدهید. باید یک روز به ما کره، روز دیگر پنیر و روز سوم به ما مربا بدهید.
🌹شهید امیر سرتیپ خلبان احمد کشوری
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 #عکس_نوشته | سبک زندگی شهدا
🔻 توي يکي از مأموريت هاي شناسايي اش در کردستان، يکي از نیروهای ضد انقلاب را اسير کرده بود. چند ساعت که راه مي آيند، هوا تاريک مي شود. تا مقر نيروهاي خودي فاصله زياد بوده است. ابراهيم جاي امني را پيدا مي کند. تصميم مي گيرد شب را آن جا استراحت کند و صبح دوباره بزند به راه. دست و پاي آن اسير را مي بندد و مي خوابد.
نيمه هاي شب از خواب بلند مي شود. وضو مي گيرد و مشغول خواندن نماز شب مي شود.
صبح آن اسير، مي گويد: «حال و هواي ديشبت، و آن گريه هاي سر نمازت، من را زير و رو کرد؛ راستش را بخواهي، من اصلاً فکر نمي کردم، شماها اين قدر روح لطيفي داشته باشيد.»
چند روز بعد، آن اسير پيش بروجردي توبه کرده بود؛ همان روز هم رفته بود جزء نیروهای مردمی.
🌷 شهید ابراهیم امیرعباسی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 #کلام_شهید | #عبادت
🔻شهیددکترمصطفی چمران: راستی عبادت چیست؟! احساسی که در آن تمام ذرات وجود به ارتعاش در آید، جسم می سوزد، قلب می جوشد، اشک فرو می ریزد، روح به پرواز در می آید و جز خدا نمی بیند و جز خدا نمی خواهد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 #شهیدانه | #عباس_دانشگر
🔻شهیدعباسدانشگر:
آخر من کجا و شهدا کجا، خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم، من ریزهخوار سفرهی آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ میآورد، راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه؟! سیاهیِ گناه چهرهام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت جوهرهی اصلی انسان است و گناه زنجیر. من سکون را دوست ندارم، عادت به سکـون بـلای بزرگ پیروان حق است.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰#خاطرات_شهدا |#سنگر_خاطره
📍مثل حر بشویم...
🔻شب عاشوراهمه بچهها رو جمع کرد و گفت حر وقتی توبه کرد امام بخشیدش و به جمع خودشون راهش داد بیایید امشب ما هم حر امام حسین بشیم، بعد گفت
پوتین هاتون رو در بیارید بند پوتینش را گره زد و توش خاک ریخت و انداخت روی گردنش و پیاده توی بیابان شروع به عزاداری کرد.آن شب احمد زمزمه های داشت که تا آن موقع ندیده بودیم....
📕 خط عاشقی ، ج۱
🌷شهید احمد پلارک🌷
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل چهارم:دفاع مقدس
🔸صفحه:۶۳
🔻قسمت پنجاه وسوم: مرخصی
✍سال ها در لشکر ثارالله کنار هم بودیم وکاملا یکدیگر را میشناختیم.
چند روز پیش از عملیات کربلای پنج به پیرمردی که پنج دختر داشت گفتم: « اگه دوست دارین میتونید برید مرخصی.» در حقیقت میخواستم با رفتن به مرخصی خطری برایش پیش نیاید.
هنگامی که ساک در دست جبهه را ترک میکرد، به طور اتفاقی با حاج قاسم روبرو شد که گفت: «به مقرّتون برگردید ، نباید مرخصی برید.» چند ساعت بعد حاجی من را دید و علت را جویا شد.
گفتم: « میخواستم با رفتن ایشون نیروی جوونی رو جایگزین کنم.» پاسخ داد: « ماجرا اینگونه که شما میگید نبوده. شما میخواستید از شهید شدن اون پیرمرد جلوگیری کنین و با خودتون گفتین او پنج تا دختر داره، نکنه شهید بشه. اما بدونید که اگر قرار باشه این مرد شهید بشه، نمیشه جلوی اونو گرفت.
خدایی که ایشون رو آفریده، مقدّرات زندگیشو فراهم کرده.» آن پیرمرد در چند عملیات شرکت کرد و حتی کوچکترین خراشی برنداشت و هم اکنون نیز در قید حیات است.
🗣️ سردار حمید عسکری،نشریه اطلاعات
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯