eitaa logo
روایتگری شهدا
24.2هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🍃 ❤️ صبحی🌤 نو سر زد و زندگی به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد و این نهایت امیدواری است که در هوای یادتان، نفس می کشیم و در عطر نرگس بارانِ نامتان، دم می زنیم ... شکر خدا که در پناه شماییم 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 شهـــید محمد بلباسی❣🍃 دائما طاهر باش‌ و به‌ حال‌ خویش ناظر باش ‌و عیوب‌ دیگران ‌را ساتر باش ‌و از همه ‌گریزان ‌باش یعنی ‌با همه ‌باش ‌و بی‌‌همه ‌باش..! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
هیچ‌کس از اندیشه یار ما خبر نداشت جز آن روز که اسرار هویدا گشت این پیروزی جز با حضور روح بلندت که در آروزی آزادی قدس آسمانی شد، میسر نمی‌شد.... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️پرسش: به شخص بدحجابی که می گوید هر زمانی لباسی دارد و لباس الان هم اینگونه است و باید به روز باشیم، چه جوابی بدهیم؟ 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇵🇸عالم اهل سنت: اگر یمن و حزب الله نبودند، ما از عرب بودن خود خجالت می‌کشیدیم ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت بیست و نهم 📝دستمزد♡ 🍃با تولد بچه ها منزل برایمان کوچک شد و با مشورت بزرگترها تصمیم گرفتیم منزلی دو خوابه در گوشه حیاط مهیا کنیم معمار روستا را خبر کردیم. استاد حسن» [یا اوستا حسن] بنای درستکار محله ما بود. طرح به توافق رسید و قرار شد پس از پایان کار، تسویه حساب کنیم. 🌷ساخت شروع شد چندین کارگر هم از آبادی خودمان با او همراه شدند. همه از طلوع تا غروب آفتاب به جز وقت اذان ظهر و ناهار مشغول به کار شدند.در نیمه کار محمد هم به مرخصی آمد، بسیار از آمدنش خوشحال شدم، خیلی وقت بود که زیارتش نکرده بودم ولی او به محض رسیدن آستینها را بالا زد چکمه ای پوشید و دست به کار شد. او حتی شبها به حیاط می رفت و برای سرعت بخشیدن به کار، مقدمات کار فردا را آماده می کرد. 🍃گویی پشتم به کوهی بند بود با حضور محمد کار به خوبی پیش می رفت. او بسیار شوخ طبع بود با بگو و بخند کاری می کرد کارگرها متوجه گذشت زمان نشوند و در نتیجه با انرژی مضاعف ادامه دهند. 🌷 زمان برایم به سرعت برق گذشت و مرخصی محمد تمام شد و رفت. منزل ساخته شد و حالا موقع حساب و کتاب بود. 🍃«اوستا حسن» را صدا زدم و ایشان صورت حساب را تحویلم دادند. هر چه چرتکه می انداختم، محاسباتم غلط میشد. 🌷زیرا فاکتور اوستا حسن کمتر از مبلغی بود که حسابش را می کردم، با خودم گفتم :حتی اگر اوستا تخفیف هم میداد باز هم هزینه بیشتری باید پرداخت می کردم، شاید اشتباه کرده است، فردا صبح مبلغ خواسته شده اوستا را تمام و کمال به ایشان رساندم. 🍃او پولها را شمرد و مبلغی را برگرداند. دلیلش را پرسیدم پاسخ داد: فلانی یکی از کارگران گفته بنده روزانه مزدم را گرفته ام دیگر طلبی ندارم. با تعجب به منزل برگشتم.ظهر فردا برای نماز به مسجد رفتم 🌷 چشمم به همان کارگر افتاد و با عجله به طرفش رفتم و ماجرای دیروز را برایش شرح دادم او چند لحظه در  صورتم خیره شد و پرسید: مگر شما خبر ندارید؟ گفتم از چه؟ 🍃شروع به تعریف کرد و گفت: راستش اوضاع مالی ام خوب نبود، وقتی به منزل شما برای کار آمدم بسیار خوشحال شدم و طبق قرار بنا باید آخر کار مزدم را می گرفتم 🌷خودتان می دانید فرزندم معلول است و نیاز به رسیدگی دائمی دارد با اینکه همیشه کارگری می کنم، هزینه درمان کفاف زندگی را نمی دهد از طرفی خجالت می کشیدم دستمزد روزانه از بنا طلب کنم 🍃 وقتی برادرت؛ محمد به روستا آمد هنگام کار وضعیت پسرم را برایش توضیح دادم و او هم به من پیشنهاد داد تا دستمزدم را روزانه از شما دریافت کنم با خشنودی پذیرفتم و او هر عصر مزدم را کامل تحویلم میداد تا به راحتی داروی فرزندم را تهیه کنم، محمد خیلی آقاست. 🌷به منزل برگشتم و دفعه بعدی که محمد از کاشان برگشت دستمزد کامل کارگر را به او دادم گفت: برادر این مبلغ را به عنوان هدیه خانه نویی به شما بخشیدم ولی اخوی خواهشی دارم، اگر قول عمل میدهی بازگو کنم گفتم با جان و دل پذیرای شنیدنش هستم. 🍃گفت :داداش از تو میخواهم از این به بعد اگر کارگری استخدام کردی دست مزدش را روزانه پرداخت کنی، زیرامعصومان سفارش کرده اند کارگر هنوز عرقش خشک نشده باید دست رنجش را بگیرد تا شرمنده اهل و عیالش نشود. 🌷قول دادم و از آن موقع تا کنون دستمزد کارگرانم را به موقع پرداخت میکنم تا مدیون خانواده ای نشوم با شروع جنگ همان کارگر با وجود دو فرزند معلولش به جبهه رفت و به شهادت رسید... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 پر کن از باده ی چشمت قدح صبح مرا... خود بگو من ز تـــــو سرمست شوم یا خورشید ؟! 💔 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 ❣🍃 شهـــید محمدحسین‌ حدادیان: وعده‌ خداست‌ که حق‌الناس را نمی‌بخشند! خون‌ِ شھدا‌ حق‌الناس‌ است .. با این‌ حق‌‌الناس‌ بزرگی که به گردن ماست ، چه خواهیم کرد؟! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯