🌱وقتی سال، نو می شود تا بهار به روی زمینِ یخ زده ، بساط طراوت پهن کند؛ رایحه خوش یک حماسه غرور آفرین ،
قهرمانی ها و رشادت های «مردان آسمانی» را از گوشه ذهن ها به مشام خاطره ها مهمان میکند.
#گلزار_شهدای_کرمان
#نوروز
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
نمیگم روزتون شهدایی
که خیریسٺ
به کوتاهی روز
میگویم
عاقبتتان_شهدایی
که خیریست
به بلندی سرنوشت
عاقبتتون_شهدایی🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹شهید آوینی میگفتن :
در ملکوت اعلا کسی جز #شهید زنده نیست
و حیات دیگران اگر هم باشد
به طفیلی شهداست
شهدا اول از دلبستگی هاشون دل کندن بود و بعد پرزدن🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#برادر_شهیدم
🌹شهید_احمد_مشلب
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🕊️خاطره از حمیدآقا
یک روز داخل منزل که با ایشان علائم ظهور را مطالعه میکردیم من گفتم دو سوم جهان میمیرند تا امام زمان عج بیایند این یکی از نشانه هاست ...ولی حمید اقا گفتن من از خدامه بمیرم و امام زمانم بیاد اشکالی نداره با مرگ من یه قدم ظهور نزدیک بشه در لحظه شهادتش مطمئن
بودم حتما امام زمان عج رو ملاقات میکنه
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#حرفــــــــ_حق🌿
دنیــــآ
#مردابــــــ غفلتــــــ هاستــ
هر ڪــــه بیشتــــر دچـــــار شــــود
زودتــــر ، غــــــرق مےشـــــــود
چقــــــدر ،
دنــــیآ را جدے گرفتــــــهایم!
مـــــآ مسافرهـایے ڪــــه
مانــــــدن یـــــــا رفــــــتن مــــان هــــم
دستــــــــ خــــــودمان
#نیستــــــــــ !!
🌹شهید_حسین_معزغلامی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔹ماجرای سفر به مشهد و درخواست شهید از امام رضا:
🎤مادر شهید:
🌿دفعه آخری که مرخصی گرفت و آمد، آخرین روزهای اسفند سال ۶۵ بود. سر و صورتش پانسمان پیچ و دستش هم در گچ بود. این بار شدیدتر از قبل مجروح شده بود و حالتهای عجیبتری داشت. بیشتر از همیشه سر مزار دوستان شهیدش میرفت. خسته بود و دل شکسته و در دعاهایش با لحن متفاوتتری، آرزوی شهادت میکرد.
🔻تصمیم گرفت با برخی دوستانش به مشهد برود. من اول به خاطر اوضاع نامناسب جسمی و جراحات دستش مخالفت کردم و گفتم: "تو نمیتونی با این دست، ساک به دست بگیری و من هم نمیخام بارت را روی دوش دوستانت بگذاری. پس به شرطی اجازه رفتن میدهم که برادرت را هم با خودت ببری تا کمک حالت باشد". که خداروشکر قبول کرد. برادرش علی که همسفر مشهدش شده بود،
🔰برایم تعریف کرد: "محمد رضا این مدت که مشهد بود حس و حال عجیب و قابل توجهای داشت. روز اول اصلا داخل حرم نرفت و دورا دور به آقا سلام داد. تا اینکه روز دوم زودتر از بقیه دوستان اذن دخول را خواند و وارد حرم شد. اشک میریخت و با آقا صحبت میکرد". به او گفته بودند: "چرا روزهای اول داخل حرم نمیرفتی؟" گفته بود: "من تا حاجتم را از امام رضا(ع) نگیرم، داخل نمیآیم". البته من این ها را بعد از شهادتش فهمیدم. اینکه همان شب اول در مشهد، خواب امام رضا(ع) را دیده بود که به اوگفته بودند: "تو بیا داخل حرم، ما حاجت تو را دادهایم".
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊