eitaa logo
روایتگری شهدا
23.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید آوینی میگفتن : در ملکوت اعلا کسی جز زنده نیست و حیات دیگران اگر هم باشد به طفیلی شهداست شهدا اول از دلبستگی هاشون دل کندن بود و بعد پرزدن🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شهید_احمد_مشلب 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🕊️خاطره از حمیدآقا یک روز داخل منزل که با ایشان علائم ظهور را مطالعه میکردیم من گفتم دو سوم جهان میمیرند تا امام زمان عج بیایند این یکی از نشانه هاست ...ولی حمید اقا گفتن من از خدامه بمیرم و امام زمانم بیاد اشکالی نداره با مرگ من یه قدم ظهور نزدیک بشه در لحظه شهادتش مطمئن بودم حتما امام زمان عج رو ملاقات میکنه 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌿 دنیــــآ غفلتــــــ هاستــ هر ڪــــه بیشتــــر دچـــــار شــــود زودتــــر ، غــــــرق مےشـــــــود چقــــــدر ، دنــــیآ را جدے گرفتــــــه‌ایم! مـــــآ مسافرهـایے ڪــــه مانــــــدن یـــــــا رفــــــتن مــــان هــــم دستــــــــ خــــــودمان !! 🌹شهید_حسین_معزغلامی 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹ماجرای سفر به مشهد و درخواست شهید از امام رضا: 🎤مادر شهید: 🌿دفعه آخری که مرخصی گرفت و آمد، آخرین روزهای اسفند سال ۶۵ بود. سر و صورتش پانسمان پیچ و دستش هم در گچ بود. این بار شدیدتر از قبل مجروح شده بود و حالت‌های عجیب‌تری داشت. بیشتر از همیشه سر مزار دوستان شهیدش می‌رفت. خسته بود و دل شکسته و در دعاهایش با لحن متفاوت‌تری، آرزوی شهادت می‌کرد. 🔻تصمیم گرفت با برخی دوستانش به مشهد برود. من اول به خاطر اوضاع نامناسب جسمی و جراحات دستش مخالفت کردم و گفتم: "تو نمی‌تونی با این دست، ساک به دست بگیری و من هم نمیخام بارت را روی دوش دوستانت بگذاری. پس به شرطی اجازه رفتن می‌دهم که برادرت را هم با خودت ببری تا کمک حالت باشد". که خداروشکر قبول کرد. برادرش علی که همسفر مشهدش شده بود، 🔰برایم تعریف کرد: "محمد رضا این مدت که مشهد بود حس و حال عجیب و قابل توجه‌ای داشت. روز اول اصلا داخل حرم نرفت و دورا دور به آقا سلام ‌داد. تا این‌که روز دوم زودتر از بقیه دوستان اذن دخول را خواند و وارد حرم شد. اشک می‌ریخت و با آقا صحبت می‌کرد". به او گفته بودند: "چرا روزهای اول داخل حرم نمی‌رفتی؟" گفته بود: "من تا حاجتم را از امام رضا(ع) نگیرم، داخل نمی‌آیم". البته من این ها را بعد از شهادتش فهمیدم. اینکه همان شب اول در مشهد، خواب امام رضا(ع) را دیده بود که به اوگفته بودند: "تو بیا داخل حرم، ما حاجت تو را داده‌ایم". 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
29.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش_تصویری برای او که جآنِ یک ملت بود ... [گزارش تصویری از طرحِ تولدِ حاج قاسم] ⚘انتشار به مناسبت تولد حاج قاسم سلیمانی 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚مزار يادبود❤️ص ۲۳۶ ✔خواهر شهيد 🦋...ســالها از شهادت ابراهيم گذشــت. هيچ کس نمي توانست تصور کند که فقدان او چه بر سر خانواده ي ما آورد. مادر ما از فقدان ابراهيم از پا افتاد و... 🦋تا اينکه در ســال ۱۳۹۰ شــنيدم که قرار است سنگ يادبودي براي ابراهيم، روي قبر يکي از شهداي گمنام در بهشت زهرا(س) ساخته شود. 🦋ابراهيم بود. حالا هم يادبود او روي قبر يکي از شهداي گمنام ساخته مي شد. 🦋در واقع يکي از شــهداي گمنام به واسطه ابراهيم تکريم مي شد. اين ماجرا گذشت تا اينكه به كنار يادبود او رفتم. 🍁@shahidabad313 🦋روزي که براي اولين بار در مقابل ســنگ مزار ابراهيم قرار گرفتم، يک باره بدنم لرزيد! رنگم پريد و با تعجب به اطراف نگاه کردم!چند نفر از بســتگان ما هم همين حال را داشتند! 🦋ما به ياد يک ماجرا افتاديم که سي سال قبل در همين نقطه اتفاق افتاده بود!درســت بعد از عمليات آزادي خرمشهر، پســرعموي مادرم، شهيد حسن سراجيان به رسيد. 🦋آن زمــان ابراهيــم مجروح بود و با عصا راه مي رفت. اما به خاطر شــهادت ايشان به بهشت زهرا(س) آمد. 🍁@pmsh313 🦋وقتي حسن را دفن کردند، ابراهيم جلو آمد و گفت: خوش به حالت حسن، چه جاي خوبي هستي! قطعه۲۶ و كنار خيابان اصلي. هرکي از اينجا رد بشه يه برات مي خونه و تو رو ياد مي کنه. 🦋بعد ادامه داد: من هم بايد بيام پيش تو! دعا کن من هم بيام همين جا، بعد هم با عصاي خودش به زمين زد و چند قبر آن طرف تر از حسن را نشان داد! 🦋چند ســال بعد، درست همان جائي که ابراهيم نشــان داده بود، يک دفن شد و بعد به طرز عجيبي ســنگ يادبــود ابراهيم در همان مــکان که خودش دوست داشت قرار گرفت!! ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
👈خاطرات شهدا مرا دیوانه نمی کند! 🍂تو هنوز توی دهۀ 60 گیر کردی؟ خسته نمی شی این قدر از شهدا می نویسی؟ جنگ هنوز برای تو تموم نشده؟ 🍂تو دیوونه نمی شی این قدر عکس شهدا توی صفحه ات می گذاری؟ چقدر از خاطرات اون روزها می گی؟ و ... 🔹️این سوالات عجیب، بودار و ... را نه یک جوان نسل امروزی، نه یک دشمن صهیونیستی و نه یک اونور آبی، با تمسخر و طعنه ازم پرسیده. 🔹️این سوالات رو، یک دوست رزمنده، جانباز و همرزم قدیمی که امروز واسۀ خودش دکتر، مهندس، حاج آقا، استاد، نویسنده، هنرمند، تاجر و ... شده، ازم می پرسه. 🔹️بهش گفتم: راست میگی، من توی دهۀ 60 گیر کردم. لطفا مزیت و خوبی های دهۀ 90 را که تو آن را قبضه کردی، بهم نشون بده، من هم با تو همراه میشم. 🔹️امروز که من هنوز توی دهۀ 60 سیر می کنم، اون هزاران میلیارد تومان ناقابل ملت را اختلاس کرده و فلنگ را بسته است. 🔸️بهش گفتم: من هیچ وقت از انتشار عکس دوستان شهید خودم و خودت که همچنان داریم از آنها نان می خوریم، خسته نمیشم. 🍂وقتی تو این طوری بگی، می شد پیش بینی کرد امروز با چه کسانی همنشین شوی! همان شد گرین کارت در جیبت است و برای عید دیدنی با زن و بچه ات راهی دیار ترامپ می شوی! ⚡و من خجالت می کشم جایی بگویم در خونین ترین صحنۀ نبرد، با تو بستم. 🍂بهش گفتم: من هیچ وقت از یادآوری خاطرات شهدایی که اگر امروز زنده بودند، من و تو در برابرشان هیچ پشیزی نمی ارزیدیم، دست برنمی دارم. 🍂مگر نه اینکه همۀ حیثیت و شرافت ما (که اگر چیزی از آن در وجود من و تو باقی مانده باشد) از آنهاست. ✅ @shahidabad313
روایتگری شهدا
👈خاطرات شهدا مرا دیوانه نمی کند! 🍂تو هنوز توی دهۀ 60 گیر کردی؟ خسته نمی شی این قدر از شهدا می نویسی
🍂امروز واسۀ خودش شده آن که زن و بچه اش شرمشان می شود ذره ای از سکنات ایشان را با کسی بازگو کنند. ⚡و من شرمم می شود بگویم: روزی با او در شلمچه همرزم بودم و عهد بستیم تا دم مرگ، پای اسلام و انقلاب بایستیم. 🔸️واقعا اگر گفتن و نوشتن از شهدا این قدر مشکل دارد، چرا من و تو ما، به نام و یاد آنها: فیلم می سازیم کتاب می نویسیم سخنرانی می کنیم روایتگری می کنیم مجله چاپ می کنیم جایزه می گیریم نان می خوریم کِیف می کنیم 🍂و پشت سنگر فراهم آمده از خون و یاد آنها، پناه می گیریم؟ و همواره از ملت طلبکاریم که حق ما را بدهند؟ 🍂یعنی به این سادگی یادمان رفته آن مادر و پدری را که سه یا چهار فرزند جگرگوشۀ خود را فدا کردند و همواره خود را بدهکار اسلام، انقلاب و کشور می دانند؟ 🔸️شاید که این تغبیر و تبدیل، از تحوّل سال 1400 باشد. یا از لقمه های چرب و لذیذ سفره مان است که چند سالی است عوض شده؟! 🔸️روشنفکر شدن که فقط به سیبیل نیچه ای و ریش پرفسوری نیست! یک ذرّه چشم بستن می خواهد و بس! 🌷ربّ الشهداء والصدیقین ما را به اندازه یک چشم برهم زدن به خودمان وامگذار. 🍂خدای طلائیه و شلمچه و کرخه و دوکوهه ما را شرمسار و بدهکار نپذیر! ⚡حمید داودآبادی 🔹️۲ فروردین ۱۴۰۰ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊