eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
51.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷شهیدان رجایی و باهنر در نگاه رهبری ♦️یاد و خاطره شهدای هشتم شهریور شهیدان رجایی و باهنر گرامی باد ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔰 شبی که حاج قاسم کنار بعثی‌ها خوابید! رفتیم پیش حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر 41 ثارالله، گفتم: این تانک هایتان را نمی‌فرستید بروند جلو؟ گفت: اینها مال ما نیست، با کمی تأمل هر دو بلافاصله متوجه شدیم که اینها عراقی هستند.😐 پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، رژیم بعث عراق با نقض آتش‌بس از مرزهای جنوبی حملات مجددی را آغاز کرد و از سوی دیگر منافقین با پشتیبانی صدام از غرب کشوراقدام به عملیات فروغ جاویدان کردند که در ایران به عملیات مرصاد موسوم شد.✌️ سردار جعفر اسدی که در محورهای جنوبی همراه با لشگر 41 ثارالله کرمان و حاج قاسم سلیمانی در مقابل دشمن می‌جنگید خاطره جالبی را از آن دوران روایت کرده است:یادم هست که [در محور اول عملیات مشترک دشمن] در نزدیکی شلمچه تا صبح با بعثی‌ها یک جا خوابیدیم! نماز صبح را که خواندیم شروع کردیم گردان‌ها را آماده کنیم که بروند به طرف مرز، یک مقدار که هوا روشن شد یکی از برادران رزمنده گفت که این تانک‌های لشکر 41 ثارالله را هم بگویید با ما بیایند جلو، گفتم کدام تانک‌ها؟! گفتند همین‌ها که اینجا ایستاده‌اند. من نگاه کردم دیدم چندین تانک و نفربر ایستاده‌اند جلوی ما.‼️ رفتیم پیش حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر 41 ثارالله، گفتم: این تانک هایتان را نمی‌فرستید بروند جلو؟ گفت: اینها مال ما نیست، با کمی تأمل هر دو بلافاصله متوجه شدیم که اینها عراقی هستند.😐 من از فرمانده گردان پرسیدم: اصغر کجا می‌روی؟ گفت: داریم می‌رویم گروهان آخری را سوار کنیم برویم جلو. گفتم: بگو پیاده شوند. گفت: برای چی؟ گفتم: با کی می‌خواهی بجنگی؟ گفت: می‌خواهیم برویم توی مرز آنجا که بعثی‌ها هستند. گفتم: این بعثی‌ها. گفت: نه بابا؟! اینها مال لشکر 41 است. گفتم: نه، اینها بعثی هستند!😄 بعد از نماز صبح که هوا روشن شده بود ما فهمیدیم که آنها بعثی هستند که دیشب تا صبح در نزدیکی هم خوابیدیم، از بس که آنها خسته بودند و ما هم خسته شده بودیم تا دیر زمانی می‌جنگیدیم و درگیر بودیم و شب به این منطقه آمدیم و از هوش رفته بودیم.😂 حالا صبح بلند شدیم برای نماز که بعد نیروها را بفرستیم بروند جلو دیدیم بعثی‌ها بغل دست‌مان هستند. همان جا درگیر شدیم؛ درگیری بسیار سنگین و تنگاتنگ که الحمدلله موفق شدیم از مرز بیرونشان کرده و خاکریزهای مرزی را ترمیم بکنیم. پدافند را بردیم آنجا گذاشتیم و جیب‌های 106 را مستقر کردیم.✅ مکتب علیه السلام ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... ❤️ سر برای عشق ناچیـز است در آئینـمان ... بند دل‌هامان گره خوردہ است بر پوتینمان ... 🌷 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
💌 🌹شهـــید بیضایی باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً. ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ڪلام شهـید : دوست دارم اگر شهـید شوم ، پیڪری نداشتہ باشم از ادب دور است ، نزد سیدالشهدا سالم و ڪفن پوش محشور شوم اگر پیڪرم برگشت ، دوست‌ دارم سنگ‌ قبری برایم نگذارند برایم سخت است ، سنگ مزار داشتہ باشم و حضرت زهـرا بی نشان باشند "شهـید محمد عبداللهـی" ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببین چه فرمانده حساس و دلسوزی هستن سوالات عجیبی غریب میپرسن از سربازا 😁😁😁😁 حاجی مون همیشه مهربونه قوربونش برم 😉😉😉🌷🌷🌷🌷🌷یادکنیم شهدا رو با یک صلوات از ته دل ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🕯 شهید نماز 🕯 ❇️ بعد از عملیات والفجر 8 ما را اسیر کردند. دوازده نفر بودیم که در یک زیرزمین کوچک زندانی شدیم. همراهان من که بسیجی و پاسدار بودند، زخم های عمیقی بر بدنشان وجود داشت. ❇️ بعثی ها به جراحات آن ها هیچ توجهی نمی کردند و از شکنجه ی آن ها ابایی نداشتند. دست هایمان را با سیم تلفن طوری محکم بسته بودند که سیم در گوشت مچ دست ها فرو رفته بود. ❇️ چهار روز گرسنه و تشنه به سر بردیم. را در حالت اضطرار می خواندیم. روز چهارم نزدیک ساعت ده شب چند افسر عراقی درون زیرزمین آمدند. ❇️ از این که تعادل نداشتند، فهمیدیم که مست هستند. همان لحظه یک برادری در بود. آن ها با دیدن او به سویش حمله بردند. ❇️ یکی از آن ها با شقاوت و دیوانگی با هر دو پا بر سر آن برادر نمازگزار پرید و دیگران هم با مشت و لگد به جانش افتادند. آن مؤمن ساجد، بی هوش شد. ❇️ افسران بعثی او را بالای پله ها بردند و به طرف پایین رهایش کردند. آن مؤمن خداپرست آرام آرام به رسید. 📚 قصه ی نماز آزادگان، ص 58، خاطره‌ی محمدحسن شیخ محمدی. ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم کمتر دیده شده از حاج قاسم سلیمانی و شهید سید محمدباقر حکیم قبل از ورود به عراق... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔰 🌟 پاهای برهنه... 🔻عملیات بدر بود و در هنگام عقب نشینی از یکی از مواضع ، سید همه ی نیروها را به عقب فرستاد. خودش مانده بود و چند نفر دیگر از بچه های اطلاعات عملیات و دیدبانی و تخریب لشکر که مثل او نمی رفتند . دو آرپی جی 7 به دست گرفت و یک گونی پر از موشک آرپی جی و یکی از بچه ها را با خود برد به جلو . آتش از زمین و آسمان می بارید و در هر لحظه ده ها گلوله خمپاره و توپ قلب زمین را می شکافت. ولی همه ی این ها برای او اهمیتی نداشت . پوتین هایش را در آورد تا گل و لای جزیره او را معطل نکند. چندین تانک را به هوا فرستاد و عاقبت با اصرار ، فرماندهی لشکر و یقین به این که تمام نیروها به عقب رسیده اند ، او نیز – گرفته و محزون – به عقب آمد. او عاقبت در کربلای 5 به شهادت لبخند زد. کتاب زخم های خورشید – صص 133-132 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛