eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم : دفاع مقدس 🔸صفحه: 65 🔻قسمت پنجاه وششم: حاج یونس ✍درعملیات کربلای5که یکی ازسخت ترین عملیات های دفاع مقدس بود،حاج یونس زنگی آبادی که مسئول یکی ازمحورهابود،بدون آنکه هماهنگ کند،یاازقبل خبرداده باشدسراغ حاج قاسم آمدوبدون اینکه حرفی بزندسرش راروی پای اوگذاشت ودرازکشید. چنددقیقه خوابیدوبعددوباره بدون هیچ حرفی بلندشدورفت. سردارسلیمانی خیلی تعجب کرد. ساعتی ازاین ماجراگذشت. عراقی هاشدت آتش رابیشترکرده بودندکه دربی سیم خبردادند،حاج یونس شهیدشد. 🗣️سیدشجاع گلسرخی،نشریه اطلاعات ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت بیست و پنجم:زندان تک نفره بصره ♻️بالاخره بعد از چند جابجایی و تحمل سختیای مختلف به بصره رسیدیم. آیفا در مقر سپاه هفتم عراق توقف کرد. همون سپاهی که جلادی خوناشام بنام سپهبد ماهر عبدالرشید اونو فرماندهی می کرد. هوا تاریک شده بود. همان دو سرباز، دست و پاهامو گرفتن و مثل یه کیسه گچ انداختن پایین و از بخت بَد با پای زخمی ام خوردم زمین. هر بار مرگ رو با چشمام میدیدم و از خدا تقاضا میکردم خلاصم کنه. دیگه زندگی رو دوست نداشتم و مرگ برام شیرین تر شده بود. از خدا متضرعانه می خواستم زودتر به برسم. بعد از دقایقی اومدن، دست و چشمامو باز کردن و مثل قاتلی که ببرنش پای چوبه اعدام، کتفامو گرفتن و با هُل، کتک و تحقیر به اتاقی با دری قلعه مانند بردن و پرتم کردن داخل و بعنوان حسن ختام و خداحافظی دو سه لگد به پشت و پهلوام کوبیدن و در رو بستن و رفتن. ♻️وقتی مطمئن شدم در بسته شده و فعلا کسی نیست. نگاهی به در و دیوار اتاق کردم. فهمیدم این اتاق بازداشتگاه موقت اسرای ایرانیه و آثارِ خونی که روی دیوارا مونده بود ، خون هموطنای منه.گوشه اتاق یک توالت وجود داشت. خدا خدا می کردم آب داشته باشه. خودمو کشوندم سمت توالت. یه شیر آب داخلش بود. شیرو وا کردم  خوشبختانه آب داشت. دست و صورتمو شستم و با کف دست سیر آب خوردم. تو اون شرایط یه شیر آب از برام با ارزشتر بود. به محضِ خوردن آب از زخمام خونابه جاری شد ، می دونستم آب برام ضرر داره اما اصلا برام مهم نبود. تو سه شبانه روز گذشته غیر از اون قمقمه آب تو خط مقدم آبی نخورده بودم. نمازمو نشسته خوندم و مضطرب و منتظر ، چشم به در دوخته بودم که در ادامه چه خواهد شد! ♻️شب نهم بهمن سال ۶۵ وارد زندان تک نفره ی بصره شدم و تا شب دوازدهم بهمن تنها بودم و در حالیکه ایران غرق شادی جشنای دهه فجر و سالروز ورود امام خمینی(ره) به وطن بود ، من با تنهایی خودم می سوختم و می ساختم. کف اتاق مانند یخچال سرد بود. از شدت سرما کلافه شده بودم و به گوشه ای از اتاق پناه بردم و خودمو مچاله کردم که کمتر از سرما اذیت بشم. نه خبری از لباسِ گرم بود و نه از زیر انداز و غذا و بیمارستان. بعد از ساعاتی که سر درگریبان در افکار و سرنوشتِ خودم غوطه ور بودم و از دردِ زخمام به خودم می پیچیدم ، با سر و صدای زیاد در بزرگ و قلعه مانندِ اتاق باز شد و کشان کشان منو از اتاق بردن بیرون و با کتک و پس گردنی انداختن داخل یه اتاق که کفِش موزائیک بود و همه جای در و دیوارش خونمالی بود و مشخص بود اتاق شکنجه اس و  اسرای قبلی رو تو این اتاق کتک کاری و شکنجه کرده بودن... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
~🕊 دخترم من متعلق بہ آن سپاهی هستم کہ نمی‌خوابد و نباید بخوابد، تا دیگران در آرامش بخوابند .. بگذار آرامشِ من فداۍ آرامش آنان شود و بخوابند ! ♥️🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎عکس حجله ای فرمانده 🔸️دم غروب بود. عصر روز دوشنبه 9 تیر 1365 چند روزی بود که ارتش عراق شهر مهران را اشغال کرده بود. حضرت امام خمینی (ره) فرموده بودند: "مهران باید آزاد شود." 🔸️بنا شد آن شب، گردان شهادت به فرماندهی "علی اصغر صفرخانی" خط شکن باشد.قرار بود نیروهای گردان، اولین نفراتی باشند که در تاریکی شب، وارد دشت روبه رو شوند، به تیربارهای دشمن حمله کنند، خط را بشکنند تا نیروهای دیگر گردان ها بروند برای آزادسازی مهران؛ که رفتند و مهران را دو سه روز بعد آزاد کردند. 🔹️دم غروب بود. فرمانده گردان، آمده بود تا برای آخرین بار، از بالای خاکریز، وضعیت خط مقدم دشمن را زیر نظر بگیرد.وقتی از خاکریز پایین آمد، دوربین عکاسی را از کوله پشتی درآوردم. ازش خواستم با آن چهره خاکی، بایستد تا عکسی تکی از او بگیرم. ایستاد، عکس گرفتم، که شد این. ♦️با خنده گفتم: - برادر صفرخانی، ان شاءالله این عکس رو می زنم روی حجله تون. خندید و گفت: - عمرا اگه بتونی. و خندیدم و گفتم: - حالا می بینیم. 🔹️فردا صبح، سه شنبه دهم تیر ماه 1365، وقتی علی اصغر صفرخانی فرمانده گردان شهادت به شهادت رسید، همین عکس را در قطع بزرگ چاپ کردم و بر حجله اش نشاندم. ⭐حمید داودآبادی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 | 🔻شهیدمهدی‌باکری: ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونه ها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢کار زیبای حجاج در مکه برای خانواده شهدای‌منا ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 اي قبله ي نمازگزارانِ آسمان هجر تو کرده قامتِ اسلام را کمان خورشید تابه کی به پس ابرها نهان عجِّل علي ظهورکَ ياصاحب الزمان سلام امام زمانم ✨ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 🌹‌شهـــید سید مجتبی نوا‌ب‌ صفو‌ی: فراموش نکنید که راه راست از هرکجا کج شد، بیراهه و به سوی هلاکت است. ‌ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 | 🔻امام‌خامنه‌ای: شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی و میهمان شدن بر سر سفره‌ی ضیافت الهی؛ این خیلی باعظمت است. ۱۳۷۰/۱۰/۱۱ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
‍ ‍ 💠عجب حکایتی دارد این شهید سردار شهید احمد اللهیاری در تاریخ ۷ تیر متولد می شوند در ۷ تیر اسمش برای حج درمیاد که عازم جبهه می شود در۷ تیر ازدواج می کند در۷ تیر تنها دخترش به دنیا می آید ۷ تیر به عضویت سپاه در میاد و در ۷ تیر به شهادت می رسد. شهادت زیباست👇 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم:دفاع مقدس 🔸صفحه:۶۵ 🔻قسمت پنجاه وهفتم: کادو ✍بیست سال قبل و پیش از اینکه سردار سلیمانی از کرمان به تهران عزیمت کند، خانه ای خرید. می خواستم به خانه ی جدیدشان بروم ، تصمیم گرفتم بعنوان کادو وسیله ای برای سردار بخرم . از راننده ایشان پرسیدم: حاج قاسم چه وسیله ای تو خونش نداره تا برایش بخرم. پاسخ داد: سردار تو خونش تلویزیون نداره . خیلی تعجب کردم . ایشان در آن زمان فرمانده ی لشکر بود و همه ی امکانات را در اختیار داشت، ولی تلویزیون نداشت . با نماینده ی فعلی سیرجان در مجلس که آن زمان مسئول پشتیبانی لشکر بود ، تماس گرفتم و از ایشان خواستم با هزینه ی من یک دستگاه تلویزیون خریداری کند و آن را بعنوان هدیه به خانه ی سردار بردم. 🗣️ حجت الاسلام عسکری،امام جمعه رفسنجان- نشریه اطلاعات ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💠 عروس خانه حیدر مبارکت باشد شروع زندگی مشترک کنار علی ... 🏳️ سالروز ازدواج مولامون حضرت علی (ع) و مادرمون حضرت زهرا (س) مبارک. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت بیست و ششم:من و ژنرال بعثی 🔰چند لحظه بعد سربازی قوی هیکل و با هیبتی ترسناک وارد شد و بدون اینکه چیزی بپرسه منو زیر ضربات مشت و لگد گرفت و مثل یه توپ به در و دیوار کوبید و به این طرف و اون طرف پرتم می کرد. بعد که خوب بیحال و کوفته شدم و خودش هم خسته شد، زیر کتفامو گرفتن و بُردن اتاقی که پر بود از افسرا و ژنرالای بلند پایه بعثی. منو وسط اتاق رو زمین نشوندن و روبروی من یه ژنرال که از فرماندهان سپاه هفتم عراق بود با هیبتی عجیب و چشمای نافذ، پشت یه میز مجلل نشسته بود و یه نفر مترجم هم که کاملا به فارسی مسلط بود کنار من قرار گرفت و بازجویی شروع شد. ناگفته نمونه با توجه به اینکه حدود دو سال در جبهه های مختلف حضور داشتم و در چندین عملیات شرکت کرده بودم و از طرفی در شهر ایلام تلوزیون عراق براحتی دریافت می شد، با درجات نظامی عراقیا آشنایی داشتم. 🔰ژنرال عراقی رو به من کرد و گفت: اگه بخای دروغ بگی دوباره می فرستمت همون اتاقی که الان بودی و حسابی دوباره شکنجه میشی. تازه فهمیدم اون سرباز قوی هیکل و اون اتاق ترسناک برای زهر چشم گرفتن و به اصطلاح کشتن گربه دم حجله بوده. اون می گفت و مترجم ترجمه می کرد و من جواب می دادم. روشو طرف من کرد و گفت تو نیروی اطلاعات عملیات هستی و برای شناسایی منطقه اومدی که تیر خوردی و اسیر شدی. با توجه به وضعیت اسیر شدنم شک کرده بودن که نیروی اطلاعات عملیات باشم. تهدید می کرد که اگه اقرار نکنی طوری شکنجه میشی که آرزو مرگ بکنی. 🔰واقعاً قضیه داشت به جای باریک و خطرناکی کشیده می شد. معلوم بود از بچه های اطلاعات عملیات دلِ پرخونی داشتن و از طرفی دنبال کسب اطلاعاتی بودن که به دردشون بخوره. البته شک اونا پُر بیراه هم نبود. تو منطقه ای اسیر شده بودم که نسبتا اروم بود و منم با پای خودم وارد محور و جبهه دیگه ای شده بودم که حداقل تو هفته ی گذشته اونجا عملیاتی انجام نشده بود. یه نفر با پای خودش تا نزدیک خط عراق اومده  و ناغافل اسیر شده.! منم بودم شک می کردم این آدم باید نیروی گشتی و اطلاعات عملیات باشه. همه اینا می تونست نشانه هایی از یک نیروی اطلاعات عملیاتی باشه که از تیمش جدا شده ، یا راهشو گم کرده و یا بیش از حد فضولی کرده و تا سی، چهل متری خاکریز اومده و نهایتا اسیر شده. 🔰داشت حسابی تهِ دلم خالی می شد. اما واقعیت این نبود و حداقل توی این عملیات من فقط یه نیروی رزمی، تبلیغی بودم که بعنوان روحانی به گردان فتح معرفی شدم و هفت، هشت روز بعدش با اون وضعیت به اسارت در اومدم...    ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🎐 مکتب_حاج_قاسم| | ▫️قرن­هاست زمین انتظار مردانی اینچنین را می­کشد تا بیایندوکربلای ایران را عاشقانه بسازند و زمینه­ ساز ظهور باشند…آن مردان آمدندورفتند، فقط من وتو ماندیم واز جریان چیزی نفهمیدیم… ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 صحبت های مادر ژاپنی شهید محمد بابایی در مورد هجرتش به ایران و شهادت فرزندش ◾خانم کونیکو یامامورا مادر ژاپنی شهید محمد بابایی ظهر امروز به فرزند شهیدش پیوست ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
روایتگری شهدا
🔴 صحبت های مادر ژاپنی شهید محمد بابایی در مورد هجرتش به ایران و شهادت فرزندش ◾خانم کونیکو یامامورا
مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس درگذشت 🔹کونیکو یامامورا، مادر شهید محمد بابایی از شهدای دفاع مقدس به‌علت بیماری ظهر امروز در بیمارستان خاتم‌الانبیای تهران به فرزند شهیدش پیوست. دختر بودایی ژاپن 🔸از «دختر بودایی ژاپنی» تا «مادر شهید مسلمان ایرانی»؛‌ این مسیری بود که «کونیکو یامامورا» یا همون سبا بابایی در ۶۴ سال گذشته طی کرده بود. 🔸برخورد با یک جوون ایرانی مسلمان در کلاس زبان انگلیسی که حتی وسط درس هم پایبند به نماز اول وقت بود، همون جرقه‌ای بود که کونیکوی ۲۰ ساله رو نسبت به دین اسلام کنجکاو کرد. 🔸۲ سال بعد، همراه همسرش اسدالله بابایی و اولین فرزندشون به ایران اومد و هرچه گذشت، بیشتر با دین اسلام و فرهنگ ایرانی عجین شد. 🔸جبهه رفتن ۲ پسر کونیکو امتحانی بود که از اون سربلند بیرون اومد و پاداشش رو با مدال «مادر شهید» گرفت. 🔸همکاری با انجمن حمایت از جانبازان شیمیایی،‌ مقدمه‌ای برای حضور و فعالیتش در موزه صلح تهران شد. و اون سال‌هاست که نماد «مادر صلح» هست. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید🌷 چہ زیباست این نام! و چہ گوش‌نواز ✨یعنے ڪسے ڪہ؟ مے ‌دهد با خویش بہ درستے راهے ڪہ رفتہ است ... 🕊️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
دوستان شهید از ویژگی‌های اخلاقی به: خوش‌رویی، شوخ‌طبعی، دل‌رحمی، دلسوزبودن نسبت بھ دیگران، ورزشکار بودن، سربه‌زیری و حیا، ولایی بودن شھید اشاره کردند. 🌹‌شھـید رسول خلیلی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯