eitaa logo
🕊️شهــید عــباس دانشـگر ۷🕊️(کرمانشاه)
87 دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
176 فایل
گروه ۷(استان کرمانشاه) کانون شهید عباس دانشگر مشخصات شهید: 🍃تولد:۱۸ / ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی : کمیل برای آشنایی بیشتر در کانال زیر عضو شوید : @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
ٺنھــٰا‌جـٰایے‌ڪـہ‌‌‌پـࢪچمـ‌ایـࢪان پ‌ـٰایین‌میـٰاد ࢪوے‌پیـڪࢪ‌شھـداسٺـ " شیــࢪبچہ‌‌هــٰاے‌حیـدࢪ‌ڪـࢪاࢪ ࢪو‌ازچے‌میـتࢪسونید ؟! :))
‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 💫 سیمای عارفان شهید. صبحانه ای با شهید عبدالنبی یحیایی شهیدی که پس از ۹ سال نبش قبر خون تاره از مزارش میچکید. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 عبدالنبی یحیایی (شهیدی که پیکرش ۹سال پس از دفن سالم مانده بود ) در سال ۱۳۴۲در روستای تنگ ارم شهرستان دشتستان استان بوشهر به دنیا آمد. 🔸به فرمان رهبرش روح الله لبیک گفت و به جبهه های جنگ حق علیه باطل اعزام شد تا دفاع از خاک و  ناموس را پیشه خود قرار دهد . عبدالنبی فردی بود که در در نوجوانی چوپانی می‌کرد و در کنار کار چوپانی دستی هم در کشاورزی داشت .و دراوج  جوانی هم تصمیم گرفت راه مولایش حسین (ع) را در پیش گیرد و  رزمندگی در راه حفظ  اسلام  را پیشه گرفت 🔸 عبدالنبی در اثنای عملیات والفجر ۲ به دعوت حق تعالی لبیک گفت و در تاریخ ۶۲/۵/۸ و روی ارتفاعات حمزه کردستان عراق، برای خاموش کردن آتش مسلسل یکی از سنگرهای دشمن نارنجکی برمی‌دارد و به طرف سنگر می‌رود. اما میان خاکریز دشمن و نیروهای خودی مورد اصابت گلوله‌های دشمن قرار می‌گیرد و به شهادت می‌رسد. به دلیل اینکه دشمن به منطقه تسلط داشته، جنازه عبدالنبی ۱۸ روز در همان جا می‌ماند و پس از این مدت او را به بوشهر انتقال می‌دهند و نهایتاً پس از ۲۸ روز بدون آنکه جنازه فاسد شود، دفن می‌شود. پدر شهید می‌گوید که روز دفن عبدالنبی او را با کیسه پلاستیکی پوشانده و روی کیسه هم کفن کشیده بودند. تقویم‌ها شهریور ماه ۱۳۶۲ را نشان می‌دادند. عبدالنبی برای بار اول با چنین شکل و شمایلی دفن شد…. 🔸 روی قبر عبدالنبی یک تابلو گذاشته بودیم که مثل خیلی از مزار شهدا در آن یادگاری‌هایی قرار می‌دادیم. چون این تابلو در محکمی نداشت، گاهی بچه‌ها یا رهگذرها به وسایلش دست می‌زدند. من تصمیم گرفتم برای این تابلو در قفل دار بگذارم. سال ۷۱ بود.یک روز به مزار پسرم رفتم و تابلو را درست کردم. اما دیدم سنگ قبر تکان خورده و احتمال درآمدنش،هست. گفتم حالا که می‌خواهم تابلو را درست کنم، دستی هم به این سنگ بزنم. سنگ را جابه‌جا کردم. آن روز کارم نیمه تمام ماند و به خانه برگشتم. توی روستا دیدم یک گروه از اهالی با مینی‌بوسی عازم مشهد هستند. از من هم خواستند همراهشان بروم و قبول کردم. سفرمان ۱۵ روزی طول کشید. در مشهد خواب دیدم که چراغ نورانی در خانه داریم. آن قدر نور داشت که نمی‌شد به آن نگاه کرد. بعد که برگشتیم، چند روزی مهمان به خانه می‌آمد و درگیر آنها بودیم، چند روزی هم به همین منوال گذشت. در همین اثنی یک شب خواب دیدم به زیارتگاهی رفته‌‌ام که مثل یک اتاق کوچک بود. وقتی از آنجا بیرون آمدم و در را بستم، در دوباره باز شد و خانمی بلند بالا از داخل اتاق بیرون آمد و چیزی مثل قرآن یا جانماز به من داد و گفت اینجا نایست و برو. از خواب که بیدار شدم احساس کردم باید به مزار شهیدم بروم. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ طرح شهید عباس دانشگر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
اهل‌بیت‌و... مادرشو.. خودشو... فقط‌به‌خاطرحاجت‌گرفتن‌نخواین((:💔 اگه‌رفاقت‌کردین‌تاتهش‌برین مثل‌کسی‌نباشید‌که‌رفیقشو فقط‌واس‌غماش‌میخواد((:💔 تورفاقت‌کن.. تویه‌بارازته‌قلبت‌صداشون‌کن... خودشون‌لیاقت‌سربازی‌تورکابشونوبهت‌میدن((: پسرفاطمه‌ خسته‌م..((: به‌داددلم‌برس((:
همـ‌ہ‌بدبختۍ‌ما‌اینہ‌ڪہ‌شمـارو دم‌دمےخواسٺـیم،نہ‌دائمے -ببخـش‌مثل‌همیشـ‌ہ🙂💔. .‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌! 🌱
[💔••• کاش میدانستی هوایت کہ بہ سرم میزند... دیگر درهیچ هوایی نميتوانم نفس بڪشم! عجب نفسگیر است هوای بی تو💔 -دانشگر
ز کالاهای این آشفته بازار شهادت را پسندیدند رفتند عباس
خودِ مَن اینجا و تَمامِ مَن کَربلا...:)
اَلحمدالله الذی خلقَ الحُسَین❤️(: