eitaa logo
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
911 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
90 فایل
﷽ شهدا سنگ نشانند که ره گم نکنیم. "اولین کانال رسمی شهید علی آقاعبداللهی در ایتا " هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد. "کانال زیر نظر خانواده محترم شهید" خادم: @Pelake2
مشاهده در ایتا
دانلود
- زیباترین جمله‌ی روی تابوت ‌شھید؛ 『 . . . 』 مَشتی! ‌منم خیلی دلم میخواد چیزی بنویسم و چیزی بخوام ولی وقتی به کارائی که قبلا کردم فکر میکنم از خجالتت دلم میخواد بـِـمیرم کاش منم شـهید می‌شدم :) @shahidaghaabdoullahi
نگاه کن چه زیبا از خستگی خوابش برده ای شهید... دعایی کن که ما از خستگی گناه خوابمان نبرد و از قافله ی مهدی فاطمه جا نمانیم @shahidaghaabdoullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علی شهدای ❤️❤️ سلام به دوستان ✋ امروز هم به مدد شهدا ، کارمون رو شروع میکنیم... طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛ « زنده نگہ داشتن یاد ، کم تر از نیست ... » ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━ @shahidaghaabdoullahi ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝ اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
زیارت نامهٔ شهدا 📖 🖇 دل کـہ هوایـے شود، پرواز است کـہ آسمانیت مےکند و اگر بال خونین داشتہ باشے دیگر آسمان، طعم ڪربلا مےگیرد؛ دلـ‌ها را راهے کربلاے جبـ‌هہ‌ها مےکنیم و دست بر سینہ، بہ زیارت "شــ‌هـــداء" مےنشینیم...♥️ ‌ بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌱 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَاللہ وَاَحِبّائَہُ، اَلسَّلامُ عَلَیـڪُم یَـا اَصـفِـیَـآءَ اللہ و َاَوِدّآئَـہُ، اَلسَـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصَـارَ دینِ اللہِ، اَلسَـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ، اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُـحَـمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـےّ الـوَلِـےّ النّـاصِحِ، اَلسَّـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبـدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّـے طِبتُم وَ طابَـتِ الاَرضُ الَّتی فیهـا دُفِنتُم، وَ فُـزتُم فَـوزًا عَظیـمًا فَیـا لَیتَنـے کُنـتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...✨ 🍃🕊 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ 🥀 @shahidaghaabdoullahi ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
**🌹 .:   ✨ *بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ*✨ ❖◈ *هر روز یک صفـحـ📖ـه*◈❖       ✵✿ بـا کـلام حــق ✿✵         〖 صـفـحـه ✍🏻7️⃣0️⃣1️⃣〗 🌸 *اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن* 📖 *اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن* 🌸 *اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن* 📖 *اَللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن* 🌸 *اَللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن* 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوب تلاوت امروز تقدیم به 👇👇👇 @shahidaghaabdoullahi
>•🌸‌•< روزےکہ‌بہ‌جمال‌توچشمم‌بشودباز.. اےجان‌دلم،روزمن‌آن‌روز‌بخیراست♥️'! • . . السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ..✋🏻- 🥀⃟🖇¦↫💚✨ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - @shahidaghaabdoullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آسمون جای هر کسی نیست اما اگه تو دنیا آسمونی زندگی کنیم جامون آسمونی میشه...:) صبحتون شهدایی @shahidaghaabdoullahi
✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت راننده پیاده شد و داد کشید: _"های چته خانم؟ کوری؟ ماشین به این بزرگی را نمیبینی؟" توی تاکسی یک بند گریه کردم تا برسم خانه... آن قدر به این و آن التماس کردم تا اجازه دهند مسئول بنیاد را ببینم. وقتی پرسید: _ "چه می خواهید؟" گفتم: _ "می خواهم همسرم زیر نظر پزشک های خودمان در یک آسایشگاه خوش آب و هوا بستری شود که مخصوص باشد." دلم برای زن های شهرستانی می سوخت که به اندازه ی من سمج نبودند. به همان بالا و پایین کردن های قرص ها رضایت می دادند. نامه ی درخواستم را نوشت. ایوب را فرستادند به آسایشگاهی در بچه ها دو سه ماهی بود که ایوب را ندیده بودند. با آقاجون رفتیم دیدنش زمستان بودو جاده یخبندان. توی جاده گیر کردیم. نصف شب که رسیدیم، ایوب از نگرانی جلوی در منتظرمان ایستاده بود. آسایشگاه خالی بود. توی آن فصل برای مناسب نبود. ایوب بود و یکی دو نفر دیگر.. سپرده بودم کاری هم از او بخواهند، آن جا هم می کرد. هم حالش خوب شده بود و هم دیگر سیگار نمی کشید. مدت شمال زندگی کردیم، ولی همه کار و زندگیمان بود. برای های ایوب تهران می ماندیم. ایوب را برای که می بردند من را راه نمی دادند. می گفتند: _"برو، همراه مرد بفرست" کسی نبود اگر هم بود برای چند روز بود. هر کسی زندگی خودش را داشت و زندگی من هم بود. کم کم به بودنم در بخش عادت کردند. پاهایم باد کرده بود از بس سر پا ایستاده بودم. یک پایم را می گذاشتم روی تخت ایوب تا استراحت کند و روی پای دیگرم می ایستادم. عصبانی می شدند: _"بدن های شما استریل نیست، نباید این قدر به تخت بیمار نزدیک شوید." اما ایوب کار خودش را می کرد. می داد که کسی نیاید. آن وقت به من می گفت روی تختش دراز بکشم.. به روایت همسر شهید ایوب بلندی شهلا غیاثوند @shahidaghaabdoullahi