شهید زبرجدی.jpg
315.7K
فایل باکیفیت طرح بالا👆
رنگی.jpg
4.65M
فایل با کیفیت طرح بالا👆
رنگی.jpg
4.65M
فایل با کیفیت طرح بالا👆
هدایت شده از کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
از چه زمانی تصمیم گرفت به سوریه برود؟
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
در مسجد بابالحوائج محله شهید رجایی شهرک ولیعصر عج فعالیت داشت و برای تکمیل آموزش نظامی بسیج به مجموعه هوابرد یاهمان یگان فاتحین برای آموزش و تمرین میرفت. سرآغاز زمزمههای سوریه رفتن هم از جمع بچههای همانجا شروع شد. هیچ گاه از کارهایی که انجام میداد حرفی نمیزد. من خیلی حرفهایش را در مورد سوریه رفتن، جدی نمیگرفتم و فکر هم نمیکردم که برود. من به شدت به مصطفی وابسته بودم و او این را میدانست.
خانهای که در آن زندگی میکنیم، اجارهای است و سال گذشته، قبل از این که به منزل جدیدمان بیاییم، با سیخهای چوبی کباب، چراغ خواب درست کرده بود که نورپردازی بسیار زیبایی داشت. من آن را خیلی دوست داشتم و وقتی متوجه علاقه ام شد، آن را در وسیلههای دورریختنی گذاشت ولی بدون این که متوجه شود، آن را برداشتم و در ویترین منزلمان قرار دادم. یک روز دیدم چراغ خواب، نیست. مصطفی آن را دور انداخته بود. به من گفت سعی کن دلبستگی نداشته باشی و از مال دنیا دل بکن. به نظرم، مصطفی آن را دور انداخته بود تا وابستگی من به خیلی مسائل کم شود و در نبودش، خاطره زیادی از او نداشته باشم و کمتر غصه بخورم. حتی تابستان امسال، بسیاری از عکسهایش را پاره کرد که علتش را زشت بودن آنها میدانست. ولی در واقع میخواست کمترین خاطره را برای ما به جا بگذارد. خیلی اهل عکس انداختن نبود و حتی در سوریه هم، خیلی کم عکس انداخته بود. یکی از همرزمانش گفت که به سختی توانسته چند عکس از او بیاندازد
سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
@shahidaghseyedmostafamousavi