زندگی نامه شهید_علاحسن_نجمه
به خاطر سیمای زیبایش بارها برای بازیگری در تلویزیون دعوت شده بود اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛ باید میرفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و ستاره باشد.
پایگاه تخصصی حریم حرم نوشت: «علاء حسن نجمه» ملقب به نام جهادی (تراب الحسین)، رزمنده جوان و خوش سیمایی از سرزمین مقاومت یعنی لبنان بود. او عشق به جهاد و شهادت را در زادگاهش شهرک «عدلون» آموخت اما شراب دلنشین شهادت را در کربلای حلب سوریه چشید.
«علا»ی ۲۵ ساله (متولد ۸/۱/۱۹۹۳ – ۱۷/۶/۱۳۷۰) یتیمی بود که خود برای خواهر و برادران یتیمش پدری میکرد. علاوه بر آنکه در کنار مادرش سرپرستی خواهر و سه برادرش را بر عهده داشت و در ترییبت آنها تلاش میکرد، برای فرزندان دوستان شهیدش به ویژه شهید «علی ناصر» نقش پدری دلسوز داشت که همواره پیگیر احوالات آنها بود و با رفتنش بار دیگر دو فرزند شهید «علی ناصر» خود را یتیم دیدند.
سوپر استاری که جور دیگر درخشید!
«علا»ی شاد و بشاش به هنرهای عکاسی، فوتوشاب، بازیگری و کارگردانی علاقه داشت و عکس بسیاری از شهدا را به مناسبتهای مختلف، طراحی و در صفحههای مجازی قرار میداد .
به خاطر سیمای زیبایش بارها برای بازیگری در تلویزیون دعوت شده بود اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛ باید میرفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و ستاره باشد؛ همچون نام خانوادگی اش: «نجمة».
شهید «علاء» با وجود به پایان رسیدن دوران خدمتش، بعد از آنکه اطلاع یافت حملهای جدید علیه تروریستها در پیش است، از بازگشت به خانه خودداری کرد و بودن در صف رزمندگان در عملیاتی دیگر را به استراحت و مرخصی ترجیح داد .
تنها آرزویش زیارت بارگاه و ضریح امام حسین (ع) بود اما هرگز به دیدار دوست نائل نشد تا اینکه که به قافله شهدای مدافع حریم حرم حضرت زینب (س)عقیله بنی هاشم پیوست و میهمان امام و مقتدایش حسین (ع) شد؛ و چه شیرین است چنین دیدار و زیارتی.
«علاء» در جنگهای قلمون و قصیر شرکت داشت. او از مجاهدان و شخصیتهای رسانه ای مستقر در خط مقدم و از افسران جنگ نرم بر علیه دشمن تکفیری - صهیونیستی به شمار میرفت. او همچنین ار فعالان فیس بوکی محسوب میشد که تصاویر شهدا را منتشر و احوالات آنها را مینوشت.
اشکهای جاری خود را آماده کنید
آخرین نماز صبح «علاء نجمه» نماز وداع او بود، گویی دیگر دنیا برایش تنگ شده بود و فرصتی برای برآورده شدن آرزوی مادرش و دیدن او در لباس دامادی باقی نمانده بود.
کسی فکر نمی کرد متنی را که در صفحه شخصیاش در فیسبوک نوشته است وداع آخر قبل از شهادتش باشد و بعد از آن نوبت دیگران است که درباره «علاء» بنویسند. او چند روز قبل از شهادتش نوشت: «اشکهای جاری خود را آماده کنید». این جمله را درباره استقبال از عاشورای حسینی نگاشت.
«علاء» آماده شهادت بود، آماده دیدار محبوب. روز شهادت «علاء» روزی بود که حتی سنگها هم به حالش گریستند و خاکهای زمین طاقت نداشتند تا روی زیبایش را بپوشانند. چه سخت بود وداع آخر مادر شهیدی که تنها آرزویش داماد کردن پسر یتیمش بود در حالیکه باید او را در لباس سفید و کفن بدرقه میکرد.
@shahidalahasan19934
AUD-20200226-WA0030.mp3
7.3M
اونایی که دلتنگ ارباب هستن گوش بدن.
مناجات ارسالی👆
🎤 باصدای یادگار ۸ سال دفاع مقدس،جانباز شیمیایی
حاج احمد موحد، از استان بوشهر
التماس دعای فرج
16.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیش بینی سردار سلیمانی.....
حتما نگاه کنید خیلی زیبا است😭😭
@shahidalahasan19934
📌 #دلنوشته_مهدوی
🔸 دلم دارد می ترکد، از شدن هایی که برای خیلی ها شد، اما برای من نه.
دلم دارد می میرد، از بودن هایی که برای خیلی ها بود، اما برای من نه.
چقدر دلم می خواست آن زمان، آنجا، کنارِ آنها می بودم.
🔹 مثلاً از اولش
که مدینه و کوفه بود و من نبودم.
کربلا بود و من نبودم.
شلمچه بود و من نبودم ...
🔸 هرکدامِ این واژه ها، دلم را یادِ پیش ترهای بدونِ من می اندازد.
به یاد:
هزار قابِ عکسِ خالی از من.
هزار سنگِ مزارِ قطعه شهدا، خالی از نام من.
هزار مادرِ شهید، اما نه مادر من.
🔹 چقدر دلم هوای یکی از این هزارها را کرده، یا حتی یکی از این بودن ها را:
یکی از آن چند مَحرم خانه ی علی و فاطمه بودن.
یکی از آن چند ده عزیزِ دلی که خودِ خودِ حسین بن علی در لحظه شهادت، نوازش شان میکرد.
از آن انگشت شمارانی که مخفیانه به خانه ی امامشان می رفتند.
همان هایی که تا دلشان برای مولا تنگ میشد، چند دقیقه بعد میدیدندش،
نه چند ساعت یا چند روز بعد.
🔺 اما من چه کنم؟
حالا که من مانده ام و آخرِ همه چیز، آخرِ زمان.
آخرِ هرچه خوبی که خیلی کم است.
آخرِ هرچه بدی که چقدر زیاد است.
همه چیز به آخرِ خودش رسیده:
نفس های کودکانِ کار.
اشک های پدرانِ شرمنده از زن و فرزند.
قیمت گذاری دختران و زنان، کنارِ خیابانها.
حتی امیدِ نجاتِ دنیا از جنگ و بیماری و مصیبت.
🔹 سهمِ من هم از دنیا این شد: تولد
در روزگاری که همه چیز در آن به آخرِ خودش رسیده،
در این پایانِ دنیا و روزگارِ سختِ بدون مهدی فاطمه، که تنها روزنه ی روشن آن، وعده ی حتمیِ ظهور پُر برکت اوست.
اما فکرش را که می کنم میبینم وقتی پاداشِ تحملِ همه ی این غم ها، عاقبت بخیر شدن با ظهورِ مهدی ست، جای هیچ گله و شکایتی نیست؛
🔆 من ایمان دارم فردای این دنیا، قشنگ تر از امروزِ آن است.
@shahidalahasan19934
ای يار ز ديده گشته غايب برگرد
ای هجر تـو اعظم مصائب برگرد
امشب ز خدا فقط تو را میخواهم
ای آرزوی شـب رغائـب برگـرد ...
▪️برگـرد کامـل تریـن آرزو
▫️اللهم عجل لولیک الفرج
@shahidalahasan19934
سلام بر تو
اى پرچم برافراشته
و دانش ریزان و فریادرس خلق
و رحمت وسیع حق
و آن وعدهاى كه دروغ نشود ...
▪️اللهم عجل لوليک الفرج
▫️بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
@shahidalahasan19934