در چشمهایش میدرخشد نور قرآن
غرق است در این چشمهها رودی خروشان
همسایهی کوه است یا کوه است این مرد؟
در سینه دردی دارد و دریاست این جان
مردی که تابیده است بر تاریکی شب
مردی که باور کرده او را روز تابان
بر دامن مادر گلی پژمرد افسوس!
خالی شد از عطر اقاقی دست گلدان
آموخت دستانش سخاوت را به دریا
جانی که بر کف داشت و حسّی که باران
این شهر خالی از شکوه مردها نیست!
پخش است غیرت در رگ سرخ خیابان!
✍️ بتول محمدی
#شهید_غیرت
#شهید_حمید_رضا_الداغی
➡️ @shahidaldaghy
شهید غیرت حمیدرضا الداغی
در رگهایشان نه خون، که غیرت میجوشید...
۴۰ سال پیش | ۶ اسفند ۱۳۶۲ | جزیره مجنون، منطقه عملیاتی خیبر
پیکر بیجان حمید باکری، پدر آسیه و فرزند غیور آذربایجان، یکه و تنها در جزیره مجنون به جا ماند در حالیکه طفل شیرخوارهاش به آغوش پدر تشنهتر از شیر مادر بود.
حمید اگر میماند، میتوانست قد کشیدن آسیه را ببیند و از لحظه لحظه زندگی کردن با او لذت ببرد.
ولی حمید باغیرت بود. چطور میماند و آرام میگرفت وقتی بعثیهای متجاوز چشم طمع به ناموس ایران داشتند؟
آسیه برای همیشه از آغوش پدر و چشمان پرمهرش محروم ماند تا آسیههای ایران در آسایش بمانند.
آری در رگهای حمید نه خون، که غیرت میجوشید...
۹ سال پیش | ۶ دی ۱۳۹۳ | عراق، شهر عزیزبلد
پیکر بیجان حمید تقویفرد پدر مریم و فرزند غیرتمند خوزستان، بر روی زمین داغ عزیزبلد عراق به خاک افتاد، در حالیکه دخترانش بیصبرانه مشتاق دیدن روی ماه او بودند.
حمید اگر میماند، پس از عمری موی سپید کردن در جهاد، میتوانست واپسین سالهای زندگی را در نهایت آرامش کنار دخترانش به سر کند.
ولی حاشا به غیرت حمید. چگونه آرام میگرفت وقتی دست متجاوز داعشی چنگ بر گیسوان دختران مظلوم سوری و عراقی انداخته و خیال شوم دختران ایرانی به سر داشت؟
۴ دختر حمید از نعمت پدر محروم شدند تا گزندی از حرامیان به دخترانمان نرسد.
آری در رگهای حمید نه خون، که غیرت میجوشید...
۱۱ روز پیش | ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ | سبزوار، خیابان ابوریحان
باز هم یک حمید دیگر و باز هم دو راهی رفتن یا ماندن. این بار اما حمید قصه ما به جای رفتن، ماندن را انتخاب کرد.
پیکر بیجان حمید الداغی، پدر آوا و فرزند باغیرت خراسان، در حالیکه چشم به راه دختر نوجوانش دوخته بود، در کف یکی از خیابانهای سبزوار به خون غلتید.
حمید میتوانست [مثل خیلی از ماها]بیتفاوت از کنار تعرض آن دو نانجیب بگذرد و دست در دست دخترش به خانه برگردد.
حمید اگر میرفت، امروز محرم رازها و اشک چشمهای آوا به جای قاب عکس پدر، شانههای چون کوه او بود.
ولی غیرتش را کجا میبرد؟
حمید ماند تا دل دختران ایرانی به وجود باغیرتهای ناموسپرست قرص شود و همه بدانند که نسل جوانمردان باغیرت هنوز ور نیفتاده است.
آری در رگهای حمید نه خون، که غیرت میجوشید...
امروز | همین زمان | در هر جای ایران
هنوز غیرت، پرجوش و خروش جاریست. همان چیزی که نشان اختصاصی ما ایرانیها در این عالم خاکی است.
از کدام قوم و قبیله باشیم یا چه سلیقه و عقیدهای داشته باشیم، فرقی نمیکند. بیتردید، غیرت هویت ماست.
روزی حمیدهایمان رفتند تا ناموس بماند و امروز حمیدی از ما ماند تا ناموس را نبرند.
رفتن و ماندن خیلی مهم نیست، مهم بودن است در آن جایی که باید باشی.
سهم آسیه و مریم و آوا از دنیا یتیمی شد، تنها برای اینکه پدرانشان باغیرت بودند و همه دختران ایران را دختر خود میدانستند.
آری حمیدهای این خاک خیلی غیرتیاند،
در رگهایشان نه خون، که غیرت میجوشد...
شهادت گوارای وجودتان خوشغیرتها
✍️ سعید شم آبادی
➡️ @shahidaldaghy
🔰 برنامه مسابقات فوتسال جام کارگران شهرستان سبزوار| گرامیداشت #شهید_غیرت
#جوانمرد
#شهید_حمیدرضا_الداغی
➡️ @shahidaldaghy
#اطلاع_رسانی
🔰 ویژه برنامه روز ورزش پهلوانی و زورخانه های و روز بسیج ورزشکاران| به یاد پهلوان #شهید_حمیدرضا_الداغی
⏱️زمان: چهارشنبه، مورخه ١۴٠٢/٠٢/٢٠، ساعت ٢١
📍مکان: سبزوار، خیابان فیاض، باشگاه فرهنگی ورزشی ذوالفقار
➡️ @shahidaldaghy
سرباز بی نشان به تنش رخت عید بود
در چشم های غیرتی اش صد اُمید بود
مردی رسید و سینه خود را سپر نمود
در پیش روی فاجعه سدّی سَدید بود
خوشغیرتی (۱) که ساکن دارُ الحسین شد
بیغیرتی (۲) که ساکن دارُ الیزید بود
با حقد و کینه دشنه به قلب بهار زد
رحمی کند؟ نه این ز زمستان بعید بود!
ناگاه سبزوار پُر از عطر سیب شد
بر روی شانه های غریبش شهید بود
بر روی شهر باب شهادت گشوده شد
در دست های سبز شهیدش کلید بود
بانوی آب و آینه هم در غمش گریست
در پیشگاه فاطمه رویش سپید بود
او را فرشته کُشته نخواندش! شهید خواند!
بر این شهادت آیه قرآن نوید بود
"لاتَحسَبنَّ..." زیر لبش داشت می گریست
زینب کنار پیکر سرخ حمید بود
معراج سرخ بود مُرادش که دست یافت
مرد جهاد بود و به عشقش مُرید بود
تقویم سرخ برگ به برگش ورق که خورد
نام حمید اوّل این سررسید بود
پای مرامنامه اش امضای حق نشست
خوش غیرت زمانه که بختش سعید بود
✍️ ناصر دوستی
#جوانمرد
___________________________
۱_منظور از خوش غیرت شهید حمیدرضا الداغی است
۲_ضاربین شهید
➡️ @shahidaldaghy
🔺مراسم روضه خوانی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یادبود شهید غیرت حمیدرضا الداغی
سخنران: حجت الاسلام مهدی ماندگاری
مداح: حاج احمد واعظی
⌚ زمان: جمعه ٢٢ اردیبهشت ساعت ١٩:٣٠
🕌 مکان: آستان مقدس امامزاده شعیب علیه السلام
➡️ @shahidaldaghy
#اطلاع_رسانی
🔰ویژه برنامه روایت سرو| میزبان خانواده شهدای دفاع مقدس، مدافعین حرم، سلامت و شهدای اغتشاشات
⏱️ امشب ١٩ اردیبهشت ١۴٠٢، ساعت ١٩:٣٠
📍میدان لاله، سالن همایشهای کاشفی
➡️ @shahidaldaghy
🔰 آموزش واژه غیرت به دانش آموزان کلاس هفتم و ششم به مناسبت شهادت #شهید_غیرت_حمیدرضا_الداغی
📍مرکز آموزشی نیکان ۲
شهرستان خوشاب
➡️ @shahidaldaghy
خاک سوی آسمون پاشیدند
که افق تو چشممون مبهم شد
به زمین حواس ما پرت شد و
یکی از ستارههامون کم شد
داشت با پای پیاده میرفت
بین غربت نجیب جادهها
کی به داد پاکی گل میرسه؟
غیر غیرت همین پیادهها
داشت میرفت و صدای کفشش
با سکوت شهر همراه نشد
دو سه تکه ابر تیره امشب
مانع درخشش ماه نشد
به صلیب رومی بسته بودنش
با طناب حرفای بیهوده
اون که با سنگ یه عمری زدنش
تازه فهمیدن مسیحا بوده
وسط جنگ سیاهی و خدا
این همه نورو ندیدن ساده نیست
توی کربلای امروز اون که
دین نداره ذرهای آزاده نیست
اشتباهی گشتی و مردی رو
ندیدی که مقصدش سوی خداست
بین دیو و دد پی مرد نگرد
ای چراغ مرده! انسان اینجاست
علیرضا میرزایی
➡️ @shahidaldaghy
🔰هم اکنون| دیدار خانواده شهدای شاخص کشوری با خانواده شهید #حمیدرضا_الداغی
➡️ @shahidaldaghy
🔰حضور خانواده شهدای شاخص کشوری در ویژه برنامه روایت سرو
عکاس: مریم لاهوتی راد
#جوانمرد
➡️ @shahidaldaghy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی بود یکی نبود
گوشه این شهر شلوغ
پسرک قصه ما
معنی غیرت و سرور...
➡️ @shahidaldaghy
📷#گزارش_تصویری
🔰مراسم هفتگی هیئت فدائیان حسین علیه السلام| یادبود شهید حمیدرضا الداغی
🔹سخنران: حجت الاسلام اراکی
🔹با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
🔻آستان مقدس شاه میرحمزه علیه السلام، هیئت فدائیان حسین علیه السلام
➡️ @shahidaldaghy