مناجات بنی فاطمه این شبا زیاد دعامون کنید |به یاد شهید علی خلیلی| @ShahidAliKhalili

تو دعای جوشن کبیر هرکس بر اساس گرفتاری که داره سر یه فراز خاصی خیلی دلش میلرزه، چون نقطه عطف خواسته‌‌اش در اون فراز نهفته‌ست.‌‌ چقدر اون فراز ۲۸ام از فرط نیاز مارو ازهم متلاشی میکنه؛ که {یَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ ای تکیه‏‌گاه آن‏که تکیه‏‌گاهی نداره...}😭😭😭

ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻼ‌ﺏ ﺭﯾﺨﺖ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻓﻦ ﺭﻭﯼ ﻗﺒﺮ ﺍﻣﺸﺐ ﮔﻼ‌ﺏ ﻗﺒﺮ ﻋﻠﯽ، ﺍﺷﮏ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺍﺳﺖ...😭 #السلام_علیک_یا_کریم‌آل‌عبا @ShahidAliKhalili

به روی گل امام علی الهی العفو😭😭

توروخدا برا حاج میثم مام دعا کنید بچه ۴ ساله داره فرزند شهیده یدونه پسره حلما کوچولو پارسال باباش تصادف کرد الان مث یه تیکه گوشت رو تخت افتاده حلما قول داده اگه باباش خوب شد جشن بگیره به همه کیک بده😭😭😭 ترو خدا براش دعا کنین مامان و دختر و همسرش دق کردن این یه سال #ارسالی_کاربران @ShahidAliKhalili

بی سحر روزه نگیرید یتیمانِ علی(ع) که حسن کیسه‌ی نانِ پدرش را آورد😭😭 #ایهاالکریم

ام البنین و زینبین خدانگهدار😭 حسن خدانگهدار،حسین😭😭 شب خداحافظی بچه های امام علی علیه السلام 😭 @ShahidAliKhalili

•• مسجد،خموش‌و‌شهر پر از اشک ‌بیصداست ای چاه خون گرفته‌ی کوفه، علی کجاست؟ --------- شهادت مظلوم‌ترین‌پدر‌دنیآ مولا جانم امیرالمومنین‌ علی علیه‌السلام به محضر آقاجانم صاحب‌الزمان‌عج و شیعیان واقعی‌مکتب‌حیدری تسلیت🖤

⬛️ آنهایی هم که حضرت امیر المومنین علی- علیه السلام- را در محراب عبادت کشتند، مدّعی اسلام بودند. آنهایی هم که لشکرکشی کردند و هجوم آوردند به لشکر اسلام در صدر اسلام و هجوم آوردند به لشکر علی بن ابی طالب آنها هم ادعای اسلام داشتند، با اسم اسلام با اسلام جنگیدند. 🎙امام خمینی (رضوان الله علیه) ، ۲۹ بهمن ۱۳۵۹/ ۱۲ ربیع الثانی ۱۴۰۱ 📣 همزمان با سالروز شهادت مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پویش_ختم_صلوات هدیه به روح مطهر آن حضرت برگزار می شود. تعداد صلوات های خود را به شناسه @hadisemati ارسال کنید. #ستاد_مرکزی_اعتکاف 🆔https://eitaa.com/joinchat/690159634C1fb3904e6e

نوحه شهادت حضرت علی علیه السلام سید مجید بنی فاطمه داری میری مسجد بابا حیدر @ShahidAliKhalili

#ارسالی_کاربران 🍃پخش نذری به نیابت از شهید علی خلیلی🍃 اجرکم عندالله ان شاالله حاجت روا به خیر شوید التماس دعای فرج @ShahidAliKhalili

#داستان_زندگی گریه مبینا مادر را تکان داد، دلش شور افتاد، سابقه نداشت علی انقدر بی‌خبر دیر کند. دوستان علی یکی پس از دیگری از ماجرا باخبر شدند و حالا نوبت حاج‌آقا بود. صدای زنگ تلفن آن هم ساعت دونیم شب نمی‌توانست عادی باشد البته شب نیمه‌شعبان بود و بچه‌ها می‌دانستند الان حاج‌آقا در مسجد احیاء گرفته، با این حال نمی‌دانست چرا دلش لرزید. - الو!الو! توی مسجد خوب آنتن نمی‌داد رفت بیرون بین چارچوب در ایستاد -الو!الو! صدایش لرزش عجیبی داشت نگران کننده بود. -چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ صدا لحظه‌ای قطع شد -مرد گنده گریه می‌کنی؟می‌گم چی شده؟ نصفه جون شدم. بازم سکوت... -حرف می‌زنی یا قطع کنم؟ -علی!علی خلیلی! -خلیلی چی؟ و باز هم سکوت، صدای فریاد حاج‌آقا او را از جا پراند! -گفتم چی شده؟ -بیمارستانه!با چاقو زدنش! حالش خیلی خرابه حاجی! حاجی سنگینی‌اش را روی دست چپش که به چارچوب در تکیه داده بود انداخت و آرام آرام روی زمین نشست. برای چند لحظه منگ منگ بود. توی مسجد برنگشت و از همان جا راهی بیمارستان شد. انگار باید احیاء را آنجا می‌گرفت - حاج آقا اومدی؟ خدا خیرت بده. بچه‌ها دوربرش را گرفتن سراغ علی را گرفت توی اتاق بود در را باز کرد یک تخت پر از خون سه تا پتو غرق خون که پرستار آنها را برداشته بود تا برای شستشو ببرد هنوز از شاهرگ علی خون فوران می‌زد. شوکه شده بود همه چیز فقط خون بود خون، حتی صورت علی هم زیر خون پنهان شده بود، تخت، پتو، لباس سفید دکترا و پرستاران. -بدترین زمان بود برای آمدن مادر اما... 🍃🍃🍃🍃🍃 #شهیدعلی_خلیلی @ShahidAliKhalili