🔰مهم نیست کدام صفحۀ قرآن را باز کنی!
🔰خدا حرفش را «با اشاره» به تو میفهماند!
🔴 #چگونه_مهربانی_خدا_را_باور_کنیم؟-ج۲۳ (۲)
🔸از کجا بفهمم خدا به من مهربان است؟ با یک توجهِ خاصی قرآن بخوان؛ قرآن همین الان هم کلام خدا و اشارههای خدا برای ماست؛ اشارههای قرآن را بگیر!
🔸هر آیهای را که میخوانی، آن معنایی که در ذهنت میآید، در اختیار خداست؛ برداشتهایی که از آن آیه پیدا میکنی، در اختیار اوست.
🔸مهم نیست کجای قرآن را باز میکنی، حتی اگر تفأل هم به قرآن نزده باشی-بلکه نوبتی و بهترتیبِ صفحات، قرآن بخوانی- خدا بلد است در آن صفحهای که جلویت باز میشود، حرفهایش را با اشاره، به تو بزند! او حرفِ خودش را با همان آیات، به تو میگوید.
@shahidalikhalili
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
دلم تنگ است یامهدی کجاماندی❓
بگوامشب نمازت راکجاخواندی❓
کناربارگاه مرتضی بودی❓
ویاکه زائرموسی الرضا بودی❓
بگودرمکه درحال دعاهستی❓
ویامهمان شاه کربلا هستی❓
ویاهرنیمه شب دلتنگ وتنهایی...
عزاداربقیع وقبرزهرایی❓
دلم تنگ است یامهدی برای دیدنت هردم
حلالم کن اگریکدم توراآزرده ات کردم
دراین دنیاکه گردیده پراز نیرنگ ونامردی
دعایت میکنم هرشب که فردایش توبرگردی...
🌹🕊اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🕊
تعجیل در فرج آقا صاحب الزّمان (عج) صلوات
الّلهُـــمَّ 🌹
صَلّــــی
عَلـــــــیٰ
مُحًمَّــــــــد
وآلِ مُحَمَّد
وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ.🌹
@shahidalikhalili
❣ سلام_امام_زمانم❣
یا صاحب الزمان(عج)
در لغتنامه قلبم جمعه
مترادف دلتنگی است
بیا و با دست های
گره گشای خودت
معنای جمعه هایم را
عوض کن... ای
غریب ترین ،دلتنگ عالم
🌹🍃🌹🍃
@shahidalikhalili
#قرار_عاشقی
#السَّلامُ_عَلَيْكَ_يااَباعَبْدِاللَّهِ
آهسته قدم بزن، خدا می داند
جا مانده دلی به زیر پایت زائر
این ذکر «حسین حسین»مرا خواهد کشت
مستانه بخوان، جان به فدایت زائر
@shahidalikhalili
نمی دانم کی خواهی آمد ، آشنای دل! تویی که هنوز به حقیقت نمیدانم کیستی ؟ تویی که یک روز غروب بر حاشیه دلم قدم میگذاری واحساس حضورت مرا قلقلک میدهد . همه نوشتهها تو را گفته اند و همه کتابها تو را خوانده اند ، ولی کمتر چشمی تو را در خواب دیده است . تو سرچشمه بهترینهای عالم هستی ، مرا خوب میشناسی ، ولی من هنوز نمیشناسمت . تو را در لابه لای صفحات نمیتوانم بیابم.
تو احساس گم من هستی که در روز جمعه ، بر منطق احساس من جاری میشوی ، هیچ میدانی که من همانی هستم که هیچگاه ندیدمت ؛ چون حضور تو را حس کردهام ، ولی ظهور تو را هنوز نه ، تا دیگر دلم میان بودن یا نبودن مردّد نشود . امروز که اندازه تمام دلواپسیهای نهج البلاغه در پاییز عاطفههای اهالی کوفه دلشوره پیدا میکنم و آنگاه در زیر باران غدیر خیس میشوم تا شیعه شوم ، باز مهمان حضور تو میشوم . حضور تو آنقدر وسیع است که حتی در افق نگاه خزان زدهی غرب نیز میتوان تو را فهمید . نمیخواهم دلم را با چیزهای سر درگم ، گرم کنم.
شبها که باران به احساس سبز شالی زاران قدم میگذارد و مترسکهای لب جالیز ، سرما را پخش میکند و سر انگشتانم اقامتگاه پرندگان مهاجر میشود ؛ تو نیز بر میگردی . دلم راضی نمیشود تو را لا به لای خطوط کتابها جستجو کنم. رد پای تو روی دل من است و جای پای قدمهایت یخ ذهنم را آب کرده است.
تو میآیی . بگو میآیی ، میدانم؛ نه نمیگویی ، اصلاً در دفتر حضور تو، ظهور تو حک شده است . بگو راست میگویم . امروز مثل دیروز نیستم و فردا مثل امروز نخواهم بود؛ چون میدانم مرا میخوانی. سرنوشت من این است که منتظر بمانم و تو منتَظَر . باور کن هیچ تردیدی ندارم ؛ زیرا همه سلول هایم ، همه نفسهایم ، سرنوشت غدیری است که مرا شیعه ساخت و آغاز دلشورگیهای مولایم علیعلیه السلام شد. مولا جان، اینها سرگذشت نیست، اینها سرنوشت است، سرنوشت غربت و انتظار ...
آدینه که میشود؛
بارالها! چگونه باور کنم نبودنش را وقتی که محبّت دستی نوازشگر در تار و پود وجودم ریشه میدواند چگونه باور کنم سکوت دریای چشمهایم را وقتی که قایق مهربانیاش بیناخدا، در اوج آسمانها به پیش میرود.
آدینه که میشود قاصدکهای دلم را روانه آستان دوست میکنم تا پیام آور حضور صدفی باشد که یازده مروارید سبز را با خود به همراه دارد. وقتی کسی نیست که درد آشنایم باشد، فرشتهای پیدا شود تا در خلوت شبهای تار تسلّی بخش خاطرم باشد. هنوز ستارهای بینورم که در انتظار شعاعی از خورشید لحظه شماری میکنم. کویری در انتظار آبم و حتی دریای اشکهایم کویر وجودم را سیراب نمیکند. از ستارگان آسمان سراغ میگیرم و چون پرندهای عاشق گمگشتهام را درمیان فرشتگان آسمان میجویم.
با من بگو چگونه از رویش یاسها بگویم ، وقتی که نرگسیهای چشمم در انتظار آمدنت سوسو میزنند. هر شب با یاد تو به خواب میروم و صبح در انتظار...
میدانم که میآیی و غبار غم و اندوه هزاران ساله را از قلبهای خسته مان میزدایی و اشکهای زلالمان را از گونه هایمان برمی چینی. میآیی و ضریح گمشده یاسی کبود را نشانمان میدهی و مسیح مریم را با خویش همراه میسازی. میآیی و صندوقچه موسی را برایمان میگشایی و آنگاه در کنار کعبه عشّاق سر بر آستان بندگی خدایی میسایی که آمدنت را به منتظران و مستضعفان جهان وعده داده بود. میآیی و در فراسوی نگاه منتظرمان، قلبهای کوچک و امیدوارمان را به هم پیوند میدهی و آن روز، روز شادی چشمهای منتظری است که عاشقانه میگریند و به سویت بال و پر میگشایند.
@shahidalikhalili
🔸 #ناب_سخن
♦️استاد پناهیان
کدام تقوا ما را به ظهور نزدیک میکند؟ فقط نماز اول وقت و کارهای خوب فردی؟
اگر میلیونها نفر از اینگونه افراد خوب در کنار هم زندگی کنند، تا وقتی در "زندگی دستهجمعیِ خوب" ناتوان باشند،
تقوایشان رشد نیافته است و برای تعجیل در ظهور، فایدۀ چندانی ندارند!
___
💥@shaidalikhalili
صدای زیارت عاشورا بلند شده بود و تعدادی هم اونجا سخت گریه میکردند و #علی... علی هم راحت خوابیده بود.و با احترام #غسلش میدادند.پیچیدنش تو پارچه سفید و تمام که شد تربت اصیل کربلا رو گذاشتن تو کفنش...
با دستمال #اشکش
با پرچمی که از حرم حضرت زینب براش آورده بودن
علی اونجا موند.تو #قطعه24 بین اون همه #شهید
و ما...رفتیم،زمانه مارو با خودش برد
و علی موندگار شد
و علی تاریخ ساز شد
علی به علی(ع) رسید...به آرزوش...
@shahidalikhalili