eitaa logo
『کانال‌رسمی‌شهیدامنیت‌علی‌نظری』
229 دنبال‌کننده
898 عکس
416 ویدیو
7 فایل
ڪوچه‌هایمان‌را به نامشان‌ڪردیم که هرگاه آدرس‌منزلمان‌را می‌دهیم بدانیم‌از گذرگاه‌خون ڪدام‌شهیداست ڪه باآرامش به‌خانه می‌رسیم.🌷 قلبش‌رادادتاامنیتمان‌همیشه‌بتپد.. #پاسدارشهیدعلی‌نظری #خاطرات‌وعکسهازیرنظرخانواده‌شهیدوالامقام‌می‌باشد. ارتباط با ادمین @Fnoora
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این گوشه ای از قصه علیرضای16 ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده کرده است..❤️ ?? بسم الله ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند: این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی ?? اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!! در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!! این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود. ? همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم. با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین علیه السلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم: گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و…. با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق امام حسین علیه السلام ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد. روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!! نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین! گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم. از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری. هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و… سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم. در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود. پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما ✋? علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.? ? مسافر کربلا ??? هدیه روح مطهرش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم و فرجنا بهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱شهید نوجوان ۱۶ ساله که مثل یک عارف پخته ۷۰ ساله با خدا مناجات کرده : خدایا ! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی:  ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت... اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..! پس خدا! برای خلاصی از این هوس ها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست...! شهید‌ 🕊🌹 ꧁•♡ @shahidalinazari♡•꧂ ‌
ما حاجت خود را فقط از روضه گرفتیم جز روضه ارباب بجوییم کجا را ؟😭 ꧁•♡ @shahidalinazari♡•꧂ ‌
🛑مادر است دیگر...😭😭 تنها پسرش بود که تقدیم خدا شد...😔 حال و روز مادر شهید مدافع امنیت سینا آراسته...☝️☝️😭😭 که شبها تا صبح کنار قبر فرزند شهیدش می‌خوابد...🥺😭 امنیت چنین بهای سنگینی دارد...😭😭😭😭😭 ꧁•♡ @shahidalinazari♡•꧂ ‌
Gomnam-Haftegi930906[05].mp3
7.94M
مداحی بسیار زیبا و حماسی میثم مطیعی دنیا برای اهلش ، ما و غم تو مولا عشق تو روزی ماست ، داغ تو مانده با ما دارد زبانه می کشد این روضه از دلم گودال ، تل ، عطش ، دل زینب (س) ، حرم ، حسین (ع) ...😭😭 ꧁•♡ @shahidalinazari♡•꧂ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گذشتید از خواب راحت خود تا ما به راحتی عفت و حجاب به دشمنان نفروشیم ꧁•♡ @shahidalinazari♡•꧂ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت پاسدار امیر حسین صالحیان روابط عمومی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) اعلام کرد: این شهید سرافراز روز گذشته در حین مأموریت در منطقه یوسف آباد چالدران در اقدامی کور و بزدلانه به دست عناصر ضد انقلاب به فیض شهادت نائل آمد .😭 ꧁•♡ @shahidalinazari♡•꧂ ‌
برادر شهیدم شهادتت مبارک😭🌹 سلام ما را به اربابت برسان✋😭 ꧁•♡ @shahidalinazari♡•꧂ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هجدهم مرداد روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم یاد و خاطره بیش از 2000 را گرامی ميداريم با ذكر صلوات 🌹🍃🌹🍃🌹
🔊 | مصطفی نذر حضرت عباس بود 🌹مادر شهید صدرزاده در دیداری که با رهبر معظم انقلاب : مصطفی تقریبا ۳ سالش بود که در روز تاسوعا در روضه نشسته بودم که مصطفی جلو در با موتور تصادف کرد و گفتند که از دنیا رفته است. من همینطور که جلوی کتیبه های حضرت عباس(ع) نشسته بودم، گفتم یا حضرت ابوالفضل فرزندم را نذرتان کردم، نگهش دارید تا سرباز شما باشد. مصطفی در آن حادثه که قبل از اذان ظهر روز تاسوعا پیش آمده بود، زنده ماند و سالها بعد در روز تاسوعای سال ۹۴ دقایقی قبل از اذان ظهر به شهادت رسید. رهبر معظم انقلاب پس از شنیدن این روایت فرمودند: این موارد باید در تاریخ ثبت شود و عظمت زیادی دارد. ꧁•♡ @shahidalinazari♡•꧂ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محسن حججی در روز هجدهم مردادماه سال ۱۳۹۶ توسط تروریست‌ های داعش سر بریده شد. حاج قاسم سلیمانی در زمان شهادت او گفته بود قسم به حلقوم بريده‌ شهيد حججی زمين را از لوث داعش پاک می‌کنيم. کمتر از ۴ماه بعد سردار سلیمانی پایان سیطره داعش را اعلام کرد.
گل‌هایی که خبر از شهادت «حاج حیدر» داشت همسر شهید مدافع حرم ملایری حاج حیدر ابراهیم خانی: زندگی مشترکمان با سفر به حج آغاز شد و اولین هدیه‌ای که پس از سفر حج گرفتیم ۳ شاخه گل بامبو بود که شهید حاج حیدر ابراهیم خانی علاقه زیادی به آن داشت همیشه می‌گفت زندگی من با این گل‌ها شروع شده و با آنها تمام می‌شود. روز شهادتش بی‌قرار بودم به سراغ گلها رفتم دیدم همه پژمرده‌اند، چیزی در دلم فریاد می‌زد حیدر شهید شده است.😭💔 @shahidalinazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا