eitaa logo
سـردار‌ شـღـیـداسماعیل چراغـے🕊🌹
528 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
25 فایل
🌷 بسمـــ ربــــــِّ الشهــــــــدا ...🌷 ولادت : ۱۳۶۰/۰۸/۰۷ شهادت : ۱۴۰۱/۰۸/۲۶ علت شهادت : حمله تروریستی آرامگاه:گلستان شهدای،شهر زرین شهر فرمانده گردان امام حسین(ع) یگان ویژه اصفهان ما لشکر امام حسینیم و حسینی وار میجنگیم خادم کانال : @m_hosein_m
مشاهده در ایتا
دانلود
  🌹شهید والامقام سرتیپ دوم اسماعیل چراغی 🌷شهید شاخص یگان های ویژه فراجا ۱۴۰۳ 🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 بسم الرب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
●●❤️🌿●● بسم رب شهدا طبق قرار هرروز ختم صلوات برای شهدا مخصوصاً (شهیداسماعیل چراغی) و(شهیداحسان نصیری) اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم
دوست عزیزی که کانال راترک می‌کنی... میدونستی اگر کانال را ترک کنی ۱۰۰ صلوات گردنت هست🌿
29.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از‌مرد‌مست‌بدم‌میاد💔 | ✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ مثلا اینطوری با هواپیما از رو بین‌الحرمین رد شیم : ) ✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماروگردن بگیر ابی عبدالله(:❤️‍🩹 ✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای‌صَنَما... ای‌خدای‌همه‌ی‌باجنما(: ✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این‌اربعین‌اگر‌حرم‌نرم‌میمیرم🥲. ✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جنونِ‌آرام ؛ | ✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
10.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اما سربازان امام زمان از هیچ چیز جز گناهان خویش نمیترسند. ✅کانال رسمی سردار شهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 🖋به قلم مرتضی اسدی (()) هرجا محبوبه احتیاج به کمک داشت کمکش می کرد تا تکالیفش تمام شود. محبوبه از باد و طوفان وحشت زیادی داشت. همة اهل خانه این را میدانستند. از همه بیشتر هم اسماعیل حواسش به این نقطعه ضعف خواهر بود. مدرسه بچه ها با خانه فاصله زیادی نداشت. اسماعیل شیف صبح و محبوبه در شیفت ظهر درس میخواند. محبوبه ناهارش را خورد و به سمت مدرسه راه افتاد. خیلی از خانه دور نشده بود که ناگهان هوا غبار آلود شد. طوفان آمد. بدن محبوبه شروع به لرزیدن کرد. ترس تمام وجودش را گرفت و صدای بهم خوردن دندان هایش به گوش می رسید. نمیتوانست قدم از قدم بردارد . با صدای بلند گریه کرد. چشمانش را بست و محکم به دیوار چسبید.. لحظاتی بعد دستی روی شانهاش حس کرد. برگشت و نگاهی به پشت سر انداخت. اسماعیل ایستاده بود و خواهر را تماشا می کرد. مثلاینکه دنیا را به محبوبه داده اند. چشم بر هم زدنی خودش را انداخت بغل او و نفس راحتی کشید. اسماعیل اشک های محبوبه را پاک کرد و گفت: - آجی کوچیکه اینجا چرا وایستادی؟ نترس چیزی نیست خوشگل خانم. من کنارتم محبوبه کمی که آرام گرفت دست در دست اسماعیل با خیال راحت به طرف مدرسه راه افتاد. شب محبوبه در خانه راه می رفت و بلند می گفت: - داداش شجاع من امروز از دست طوفان نجاتم داد دلتون بسوزه! اسماعیل از شیرین زبانی خواهرخنده اش گرفته بود که متوجه صحبت های پدر و مادر شد. رضا با جور کردن مبلغی پول سه دنگ یک کامیون را خریده بود تا کمک خرج زندگی اش شود. تصمیم گرفته بود زمانی که در شرکت کاری ندارد و یا تعطیالت آخر هفته است بار جا به جا کند و گاهی هم مسیر دور شهرستان را برود. اسماعیل فکری به سرش افتاد و از فردا نشست زیر پای مامان طلعت تا توانست او را راضی کند با بابا رضا صحبت کند و آن ها را هم با خود به شهرستان ببرد. رضا روی حرف طلعت حرف نمی زد و قبول کرد گاهی جواد و اسماعیل را همراه خود به سفر ببرد. البته به شرط اینکه درس و مدرسه نداشته باشند. وقتی بابا رضا تماس میگرفت و به طلعت میگفت سرویس شهرستان دارد و وسایلش را آماده کنند بچه ها از جا میپریدند .در یکچشم بر همزدنی آماده سفر می شدند. هر چه مقصد دور و راه طوالنیتر بود عیش آن ها کامل تر میشد! رضا اول سفر یک دسته اسکناس 34 تومانی به اسماعیل میداد و او را مادرخرج سفر میکرد. اسماعیل هم با یک برنامه ریزی دقیق بهخوبی از پس مخارج سفر برمیآمد و حواسش به دخل و خرجشان بود که تا زمان بازگشت به خانه پول کم نیاورند. رستوران میرفتند او حساب میکرد و فوری در دفتری که همیشه همراهش بود ریز خرجها را یادداشت میکرد. سرش در حساب و کتاب بود. آخر سفر هم با افتخار کلی پول خرج نشده تحویل بابارضا میداد و یک انعام درست و حسابی از او می گرفت.... ادامه دارد..... ✅کانال رسمی سردارشهیداسماعیل چراغی 🆔https://eitaa.com/shahidan0313