📝خاطرات شهدا |
#سیره_شهدا #دمی_باشهــدا🌱
تفنگ خیلی دوست داشت هر چه پول تو جیبی جمع میکرد تفنگ می خرید، تا کلاس پنجم دبستان باید با او به مدرسه میرفتم و میماندم تا مدرسه تمام شود و برگردانمش خانه، خیلی به من وابسته بود، بعد از دبیرستان، باید خدمت سربازی میرفت، اصلا دوست نداشت، به هر دری زد که محل خدمتش تغییر کند، در نهایت هم در پرند خدمت کرد، وقتی هم که خدمت رفت حرف گوش نمیداد، به جای پوتین با دمپایی در پادگان میگشت که با این کارها فرماندهاش را ناراحت میکرد، اگر قرار بود در برف پست دهد زنگ میزد خانه که من در برف نمیمانم، ما تماس میگرفتیم و خواهش می کردیم نگذارند در برف نگهبانی دهد، همین چیزها بود که باعث تعجبمان میشد وقتی می خواست سوریه برود.
خاطرات شهید مجید قربانخانی
#شهیدانه
@shahidan_e
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#عاشقانه_های_شهدایی
بچه ها #دعا کنید
#دعا کنید...
#دعا کنید #شهیـــد " باشیم"
نه اینکه فقط #شهیــــد" بشویم".
اصلا تا #شهیـــد نباشیم،
#شهیــــد نمیشویم. .
تا حالا فکر کرده اید،
پشت بعضی دعاهای #شهادت،
یک جور فرار از کار و تکلیف است.
سریع #شهیـد شویم
تا راحت شویم!
اما ..
دعا کنید
قبل از اینکه #شهیـــد بشویم،
یک عمر #شهیــــد باشیم.
مثل #حاج_قاسم_سلیمانی
که #رهبر به او می گوید تو خودت #شهید زنده ای برای ما.
مثلا هشتاد سال
#شهیـد باشیم.... !!!!
#شهیـد که " باشیم"، خودش مقدمه میشود تا #شهیـد هم "بشویم"
#ان_شاءالله
#شهیدانه
@shahidan_e
لبخنـد زیبایتـــ ...
مساحتـــ ڪوچڪے
از صورتتــــ را در بـــردارد
اما مساحتـــ بزرگے
در دل ما تسخیــر ڪرده اے
#ســردار_دلها♥️🕊
#عمـار_حلب♥️🕊
#صبـحتون_شـهدایے🙃🌸
#شهیدانه
@shahidan_e
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹
#شهیدانه
#فرزندان_شهدا
تصویری پر معنا از فرزندان
#شهید_مدافع_امنیت
#مرتضی_ابراهیمی
در کنار تابوت پدر
خواهرها کارشان این است
گهگاهی بی خیال خودشان بشوند
شانه را در مصیبت ها
تکیه گاه بغض های دیگران کنند
شبیه #روضه علی اکبر است
آن وقت که زینب رسید و حسین را...
شبیه #روضه مادر است
آن وقت که زینب رسید و حسن را...
#شهیدانه
@shahidan_e
🍁🌹شهدا ;
🍁نیروهای جامانده در خاکریز دنیا ، از نفس افتاده اند... !
🍁عن قریب است که گرفتار شویم...
بعد از کربلای شما ، قرار بود ما زینبی باشیم... ..!!
🍁صدایم را میشنوید ؟!
🍁سربندها و سنگرهایمان را گم کرده ایم !!🥀🥀🥀
دستمان را بگیرید
🌹 سلام صبحتون شهدایی 🌹
#شهیدانه
@shahidan_e
💐 ولادت با سعادت جبل الصبر ، بنت امیر المؤمنین علی علیه السلام ، عمه جان امام زمان(علیه السلام) ، حضرت زینب کبری سلام الله علیها مبارک باد. 💐
#کلنا_فداک_یا_زینب(س)
#شهیدانه
@shahidan_e
#نمازاول وقت
سفارش #شهــــــدا
#تلنگرِ_شهید: بینمازها از شفاعت محرومند!
یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد ، شهید پلارک بهشگفت: "من نمیتونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی میتونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبانتان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچکاری از من بر نمیاد..."
#شهیدانه
@shahidan_e
🌺💐🌸🌼🌸💐🌺
#خاطرات_دفاع_مقدس
تکلیف منو روشن کنید
یادم می آید یک #مجروحی داشتیم که از ناحیه شکم #آسیب دیده بود، بنده خدا را تازه عمل کرده بودند و برای جلوگیری از #عفونت از طریق #آنژیوکت به وی هر شش ساعت آنتی بیوتیک #تزریق می کردیم
یک روز اول صبح یکبار برای #تزریق دارو رفتم #دارو را داخل آنژیوکت تزریق کردم کمی درد داشت یک #مسکن هم بهش دادم و دیدم پایه سرم پایین است
آن را بالا کشیدم و رفتم دو ساعت بعد اومدم بهش سر زدم،
یه نگاه به #سرمش کردم دیدم سرم به سختی #پمپ می شود و باز سرم را در قسمت بالای پایه سرم آویزان کردم .
خلاصه آن روز تا پایان #شیفت بیش از ۱۲ بار سرم را به بالاترین قسمت پایه نصب کردم دفعه آخر که مراجعه کردم خواستم جابه جا کنم که برادر #مجروح بی حوصله و یک کم عصبانی به من نگاه کرد وگفت :
خواهر تو را به #خدا این پایه سرم را طوری تنظیم کنید که #همکارتان که قدشان کوتاه است نیز بتوانند کارشان را انجام دهند و دچار مشکل نشوند ، از #صبح تا حالا شما می آیید و سرم را بالا نصب می کنید و آن بنده خدا با زحمت زیاد پایه سرم را پایین می آورد #تکلیف منو روشن کنید .
💐 #روز_پرستار💐
سلامتی همه
#سفید_پوشان_بی_ادعا
#شهیدانه
@shahidan_e
#شخصیت_ابراهیم
#پرهیز_از_اسراف📛
💠تکه #نان خشکی را روي زمين ديد. خم شد و آن را برداشت. در كنار كوچه نشست و با آجر به آن نان کوبيد و خرده های آن را در مقابل پرندگان🕊 ریخت تا نان #اسراف نشود.
🌴(بارها از بزرگان شنیده ایم که اسراف، بخصوص در #نان که غذای اصلی مردم است سبب سلب رحمت و گرفتاری دنیا و آخرت خواهد شد. بکوشیم تا اسراف نکنیم❌)
#شهیدانه
@shahidan_e
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺
#خاکریز_خاطرات
#اسیر_جنگی
یک روز یک اسیر جنگی را که در پشت جبهه عمل قلب باز انجام داده بود به بیمارستان صحرایی اعزام کردند. گویا بنده خدا قبل از اعزام به این #بیمارستان، از بس از درد به خود پیچیده بود، امکان اینکه بخیه هایش باز شود هم بود. پزشکان تشخیص داده بودند که دست و پاهایش را به تخت ببندند و با مسکن آرامش کنند. اسیر عراقی وقتی در بیمارستان به هوش آمد فکر کرده بود چون اسیر است او را به تخت بستند. ابتدا شروع کرد با زبان عربی درخواست آب کردن و بعد از آن با قسم دادن به ائمه اطهار از ما خواست که دست و پایش را باز کنیم در اون ساعت متاسفانه کسی نبود که صحبت های او را ترجمه کند او نیز مدام هر کدام از #پرستارها را که می دید التماس می کرد نمی دانستیم چه جوری به این بنده خدا بگوییم که بستن دست و پایت دلیل پزشکی دارد. یادم می آید سالن پر از مجروح بود و خواهرم که با هم به جبهه اعزام شده بودیم در حال #پانسمان کردن زخم مجروحان بود با دیدن #اسیر عراقی و التماس وی با حالتی خیلی جدی گفت : "والله اخوی #عربی بیل میرم" که همه مجروحین و پرسنل با صدای بلند خندیدند.
#شهیدانه
@shahidan_e
🥀چشمان شهدا
بہ راهے است ڪہ
ازخود بہ یادگار گذاشتہ اند،
اما چشم ما
بـہ روزے است ڪہ با
آنان رو برو خواهیم شد...
#شهیدحسین_معزغلامی
🌸سلام صبحتون شهدایی🌸
#شهیدانه
@shahidan_e
✍ خودســــازیباشهدا🌹
#شهید_هادی_ذوالفقاری
⚠ در ڪوچه و خیابان سرتان
را بالا نگیرید و با صدای بلند
در جلوی نامحرم صحبت نڪنید.
🚫سعی ڪنید سر به زیر باشید.
🔥با نامحرم زیاد و بیدلیل حرف نزنید،
ڪه حیا و عفت از دست میرود.
🌷 #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#شهیدانه
@shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری
🔸میگفت وزن استخوان ها چقدره؟
پرسیدن پدر جان برای چه این سوال رو میکنید؟
جواب داد:
میخوام ببینم امانتم رو چطور دارم پس میدم
😭😭😭
#شهیدانه
@shahidan_e
🌱ّْ🌱
با موتورش تصادف کرده بود.
رفتیم بیمارستان. دکتر ده روز براش استراحت مطلق نوشته بود. کمر درد شدیدی داشت. حتی در این حالت مقید بود که بعد از اذان مغرب موقع آب خوردن بنشیند. می گفت: «از امام صادق (ع) روایت داریم که اگر شب نشسته آب بخوریم، رزق مان بیشتر می شود»...❣
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌹
#شهیدانه
@shahidan_e
[خاطراتشهیـــد🌱]
دوری از شهادت حتی با یک نگاه به نامحرم
همرزم شهید:
یک روز برای تهیه مواد غذایی به دمشق محله ی زینبیه رفتیم .آنجا بر خلاف اسمش خانم های بی حجابی زیادی دارد، وقتی حسین این وضعیت را دید گفت من نمیام، خودت خرید کن بعد بیا باهم می بریم داخل ماشین. وقتی خرید کردم و برگشتم دیدم حسین داخل ماشین نیست. تعجب کردم، قراربود داخل ماشین باشد تا من برگردم، چند ساعت همان محل را گشتم ولی اثری از حسین نبود. تصمیم گرفتم خودم تنها بروم، به دلیل مسائل امنیتی نباید خیلی در آن منطقه صبر کنیم. داخل ماشین که شدم دیدم حسین کف ماشین نشسته و سر خود را روی صندلی های ماشین گذاشته، تعجب کردم، گفتم چرا اینطور نشسته ای؟ گفت: رفت و آمد خانم های بدحجاب زیاد است، ترسیدم چشمم بیفتد و از شهادت دور شوم.
#شهیدمدافعحرمحسینمحرابی🌱
#سالروزوصال✾✾
#شهیدانه
@shahidan_e