#سلام_امام_زمانم
چہ زیباسٺ آغاز یڪ صبح شیرین
بہ نام سلام علے آل یاسین
سلامے ڪہ بوے خوش یار دارد
دلٺ را پر از عشق دلدار دارد
چہ زیباسٺ آغاز هرروز خود را
سلام علے آل یاسین
#شهیدانه
@shahidan_e
در قاموس شما
#عشق حرف اول را میزند
نه #سن و #سال ...
سایز لباس خاڪی ات
گـواهِ حـرف من اسـت
و نگاهــی که شایــد
هرگز نتوانم تفسیرش کنم
امـا سربند #لبیڪ_یا_خمینی
اتمـام حجـت تـو با مـن است ...
#سلام_صبحتون_شهدایی
#بزرگ_مردان_کوچک
#هفته_دفاع_مقدس
#شهیدانه
@shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_آوینی
💠 ما همه افق های معنوی انسانیت را در #شهدا تجربه کردیم ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل میابد
عشق را هم
امید را هم …
🌸 بسیار زیباست ؛ پیشنهاد دانلود
🌹 هفته #دفاع_مقدس گرامی باد
اللهمعجللولیکالفرج
•┈••✾🍃🌸🍃✾••┈
#شهیدانه
@shahidan_e
#شهید_آوینی
💠 ما همه افق های معنوی انسانیت را در #شهدا تجربه کردیم ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل میابد
عشق را هم
امید را هم …
🌸 بسیار زیباست ؛ پیشنهاد دانلود
🌹 هفته #دفاع_مقدس گرامی باد
اللهمعجللولیکالفرج
#شهیدانه
@shahidan_e
🌹چه سربازانی داشت خمینی ...
عشق و وفاداری به ولایت و رهبری را
از آن بچههای چهارده و پانزده سالهی
جبهه ها باید آموخت..!
#شهیدانه
@shahidan_e
اولین روزهای مدرسه یاد این دانشآموزا رو هم باید زنده کرد. درسته درس و مشق رو بیخیال شدن، اما شاگرد ممتاز مکتب ایثار و جهاد بودند...
#میدان_خودسازی
#شهیدانه
@shahidan_e
یکی از آشنایان خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید.
وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد،شهید پلارک بهش گفت: من نمیتونم شما رو شفاعت کنم...فقط وقتی میتونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید،همچنین زبانتان را نگه دارید در غیر این صورت هیچکاری از من بر نمیاد...
#شهید_سید_احمد_پلارک
#شهیدانه
@shahidan_e
🌱روی جلد نوشته بود: دفترچه محاسبات نفس
وصيتنامه اش دو خط هم نمي شود!
نوشته:
"ولا تكونوا كالذين نسوا الله فانسٰهم انفسهم"...
همانند كساني كه خداي را فراموش كردند و خداوند به كيفر خدافراموشي، خودشان را از يادشان برد، نباشيد.
✅چقدر خوب میشه که برای خودمون دفترچه ی محاسبات نفس داشته باشیم،قبل از اینکه خدا مارو محاسبه کنه خودمون این کارو انجام بدیم😔❤️
شهید علی بلورچی🕊
#شهیدانه
@shahidan_e
❣ #سلام_امام_زمانم❣
گرچه یک عمر من از دلبر خود بیخبرم..
لحظهای نیست که یادش برود از نظرم..
نه که امروز بود دیده من بر راهش
از همان روز ازل منتظر منتظرم..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
#شهیدانه
@shahidan_e
🌹نسیم یادت
پیراهن دلتنگی را
بر تن ساعتهای انتظار
می دوزد ،
و آرزوها با هر پلک زدن
دنیای با تو بودن را
بر قامت واژه ها
هجی می کنند ..
کاش!
آغوشت رویایی
دور از دست نبود...
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی_
#شهیدانه
@shahidan_e
#طنز_جبهه
❇️ وقتی که ورقه های امتحانی شهید شدند
🔹️ مقطع سوم راهنمایی که آن موقع میگفتند سیکل درس میخواندم.
◇ قرار شد همراه تعداد دیگری از رزمندگان امتحان بدهیم امتحان به اصطلاح امروز دانشجویان به صورت «اُپِن بُوک» به معنی اجرای آزمون جزوه باز بود.
◇ البته جبهه معلم نداشت و بچه های قدیمی و کلاس بالایی در سنگرها برای سال پائینی ها کلاس درس میگذاشتند
◇ خلاصه با این سلیقه های مختلف تدریس و معلم های جورواجور ، امتحان را دادیم و ورقه ها را جمع کردند و بردند .
◇ موقعی که می خواستند ورقه ها را به پشت جبهه به مدرسه ای در اهواز منتقل نمایند، یک خمپاره روی ماشین حامل ورقه ها اصابت میکند و ورقه ها آتش می گیرند .
◇ وقتی برای گرفتن نتیجه به مدرسه مراجعه کردیم ، گفتند ورقه های شما همگی شهید شده اند و همانجا امتحان دیگری از ما گرفته شد.
#درس_خواندن_در_جبهه
#هفته_دفاع_مقدس
#مدیون_شهدا_هستیم
#شهیدانه
@shahidan_e
📌 شهید کاوه و حمل گونی در سنگرها
🔹️ همه میدانستند که مسئول تدارکات مجروح شده است
◇ یک نفر که دستش مجروح بود گونی بزرگی رو گذاشته بود روی دوشش و تو سنگر ها جیره پخش میکرد!
◇ بچه ها باهاش شوخی میکردن.
● -اخوی دیر اومدی!
● -برادر میخوای بکشیمون از گشنگی؟
● -عزیز جان! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برا خودشیرینی دیگه..
◇ گونی بزرگ بود و سر اون بنده خداپایین.
کارش که تموم شد، گونی روگذاشت زمین ...
◇ همه شناختنش! سردار شهید محمود کاوه بود.
#سردار_شهید_محمود_کاوه
#مدیون_شهدا_هستیم
#شهیدانه
@shahidan_e
#سلام_امام_زمانم💚
ای آنکه عزیزی و مرا جانی و جانان
صد یوسف مصری ز غمت،سر به بیابان
ای کاش بیایی و بگویند که آمد
بر مصر وجود من قحطی زده،باران
#اللمعجللولیکالفرج🤲
#شهیدانه
@shahidan_e
🌷🕊🍃
بر لبش لبخندِ نابی
صبح ها گل می کند ...
چایی از این قند
پهلوتر کجا پیدا کنم..؟!
#دفاع_مقدس💔🥀
#صبحتون_شهدایی_
#شهیدانه
@shahidan_e
#خاطرات_شهدا
♥️حاج حسين رزمندهها را #عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد.
🔸يك شـب تانكها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچهها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانكها راه میرود و با سرنشيــنها گفت و گوهای كوتاه میكند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست.🤔
💫مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد.
🌹گفت: به خدا سپردمتون!
تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟
🤫گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی.
#شهید_حاج_حسین_خرازی
اللهمعجللولیکالفرج
#شهیدانه
@shahidan_e