eitaa logo
🕊🥀شهیــــــــدانه🥀🕊
153 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
🌹بســـــــــــم رب الشهــــــــــــــدا🌹 ✳ گـــویـــندچـــرا دل بــه شهیــــــدان دادی ⁉️ ✅ والله کـــه مـــــن نــــدادم ‌آنـــــهابــــردند🕊 #استوری_شهدایی #عطر_شهدا #عکس_نوشته_شهدا #خاطره_شهدا ❤️❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی شما از این و آن طعنه می‌خورید و لاجرم به گوشه ی اتاق پناه می‌برید و با عکس های ما سخن می گویید و اشک می‌ریزید به خدا قسم این جا کربلا می‌شود و برای هر یک از غم های دلتان این جا تمام شهیدان زار می زنند... 🕊🌹 @shahidan_e
📌 شهیدی که خبر شهادتش را اهل بیت(ع) به مادرش دادند 🔷️ شهید حمزه علی یاسین ، دهه هفتادی بود و بزرگ شده کانادا، در دل فرهنگ غرب؛ اما پرواز را نمی توان از مرغ باغ ملکوت دریغ کرد! ◇ شهید حمزه علی یاسین، رزمنده ۲۰ ساله حزب الله لبنان و برادرزاده همسر سیدحسن نصرالله بود که در سوم مرداد ۹۳، در دفاع از حرم عمه امام زمان(عج)، در سوریه به شهادت رسید. ◇ مادرش ابتدا مخالف حضورش در جبهه بود، به همین خاطر بعد از شهادتش، فرماندهان حزب‌الله نمی دانستند چطور خبر شهادت پسر را به مادر برسانند. ◇ وقتی درِ خانه شهید رسیدند، در کمال تعجب دیدند بر دیوارهای خانه پارچه مشکی نصب شده،‌ در حالی که هنوز آن خبر مهم اعلام نشده بود! در زدند و مادر حمزه در خانه را باز کرد، نوع تعارف او نشان داد انگار از همه چیز با خبر است. ◇ تعجب فرماندهان زیاد طول نکشید، مادر شهید بعد از پذیرایی از میهمانان، با آرامش تمام گفت: دیشب در رویای صادقانه‌ای دیدم که وجود نازنین پنج تن آل عبا وارد منزلم شدند و درست همین جایی که شما نشسته‌اید، نشستند و به من بشارت دادند و گفتند فرزندت در راه ما اهل بیت(ع) به شهادت رسیده و امروز خبرش خواهد رسید⁦⁦⁦⁦. @shahidan_e
1_6924193960.mp3
5.6M
روزای دفاع چه روزایی بود شب حمله‌ها چه هوایی بود .. دلای همه کربلایی بود🚩 حاج @shahidan_e
🌹تک پسر بابا . . . ☀️ روایت هایی کوتاه از شهید غلامعلی مهران زاده، تک پسری که به شهادت رسید . . . 🌹 پدرش به او گفته بود اگر به جبهه نروی هر چه می‌خواهی برایت فراهم می‌کنم. او در پاسخ گفته بود: آن چیزی را که من می‌خواهم، شما ندارید و نمی‌توانید برایم فراهم کنید. در ‌روزهایی که در بیمارستان بستری بود، چند بار برای تکمیل فرم و تشکیل پرونده جانبازی به ما مراجعه کردند اما غلامعلی زیر بار نمی‌رفت و با این که به سختی می‌توانست سخن بگوید، به ما و آن‌ها فهماند که اجازه تشکیل پرونده ندارید. سه نفر جلو و بقیه عقب وانت نشستند. برای رفتن غلامعلی جلو نشست و برای برگشت هنگام غروب من جلو نشستم و به او گفتم: بیا جلو. گفت: نوبت من است عقب بنشینم. گفتم: بیا با تو کار دارم. تقریبا تمام مسیر خرمشهر تا پادگان حمید با هم صحبت کردیم. ۷، ۸ کیلومتر مانده به محل استقرارمان گفت: صبر کن من می‌روم عقب. گفتم: رسیدیم، نمی‌خواهد. گفت: نه اینطور درست نیست. نوبت من است که عقب بنشینم، رفت و عقب نشست. رادیو را روشن کردم. نزدیک اذان بود. داشتم رادیو ‌گوش می‌کردم و سرم پایین بود، یکدفعه صدای مهیبی بلند شد. نگاه کردم و دیدم سقف ماشین پرتاب شده بود. راننده هم زخمی بود. فرمان را از دستش گرفتم و گفتم: اگر می‌شنوی پایت را روی ترمز بگذار. آرام ماشین را کنار زدم. سریع به عقب رفتم تا ببینم حال مهران‌زاده چطور است. دیدم جای جراحت قبلی سرش به لبه ماشین خورده و کف ماشین افتاده، خودم هم بیحال شدم. بیش از ده ساعت بیهوش بود وو در‌‌ همان حالت به شهادت رسید... @shahidan_e
52.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹مثنوی شهادت 🌷شب است و سکوت است و ماه است و من.... 🌷فغان و غم و اشک و آه است و من... 🌷شب و خلوت و بغض نشکفته ام... 🌷شب و مثنوی های ناگفته ام... 🌷شب و آخرین سوز مستانه ام... 🌷شب و های های غریبانه ام... 🌷کجا رفت تاثیر سوز دعا... 🌷کجایند مردان بی ادعا... 🌷کجایند شور آفرینان عشق.... 🌷علمدار مردان میدان عشق... 🔰حاج صادق آهنگران @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🔹سر فدای قدمت، ای مه کنعانی من قدمی ‌رنجه‌کن،‌ای‌ دوست ‌به ‌مهمانی ‌من 🔹عمرمان رفت به تکرار نبودن هایت غیبتت ‌سخت ‌شد،ازدست‌ِ مسلمانی‌ من @shahidan_e
❤️ سرنوشتم بستہ برخط دو چشمِ مستِ توست یڪ نظر بر من ڪنے خیرِ دو عالم برده ام... 🌷 @shahidan_e
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آسانترین جنگ در دنیا ، جنگ با اسرائیلی‌هاست 🌹شهید والامقام سردارحاج محمد ابراهیم همت. @shahidan_e
📌 «مادر است ؛ عادت به دل بستن دارد نه دل بریدن .... » 🔹 حاجیه خانم خدیجه حسنخانی ، مادر شهید حق وردیان می‌گوید: داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، داود آنقدر به خدا نزدیک بود و در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید وبه همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد. ◇ شب‌ها هر از گاهی که بیدار می شدم می‌دیدم زمزمه‌ای از داخل اتاق داود به گوش می‌رسد وقتی در را آهسته باز می‌کردم می‌دیدم فرش را کنار زده روی خاک نشسته و گریه می‌کند، می‌گفتم داوود جان تو این راه رو میروی مدرسه و میای آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه می‌کنی؟ می‌گفت: مادر جان برای شما دعا می‌کنم…! 📎 پ.ن تصویر: گیلان_تصویر وداع مادر با فرزندش چند روز قبل از شهادت @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎🌹نمک زندگی😍😍 اگه بچه هاتون رو با حب علی بزرگ کردید نشون میده شیعه واقعی هستید. @shahidan_e