eitaa logo
🕊🥀شهیــــــــدانه🥀🕊
143 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
🌹بســـــــــــم رب الشهــــــــــــــدا🌹 ✳ گـــویـــندچـــرا دل بــه شهیــــــدان دادی ⁉️ ✅ والله کـــه مـــــن نــــدادم ‌آنـــــهابــــردند🕊 #استوری_شهدایی #عطر_شهدا #عکس_نوشته_شهدا #خاطره_شهدا ❤️❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔اربعینی‌ها یادتان باشد که ستون به ستون، مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید 💔اربعینی‌ها وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد،یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن‌هایشان می‌نوشتند: 🌹یا زیارت یا شهادت😭 💔اربعینی‌ها میانِ هروله‌های بین‌الحرمین،یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارتِ شش گوشه‌ی اربابـــــ پرپر شـــدند 💔اربعینی‌ها نمی‌دانم از کدام مرز می‌گذرید اما؛ یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای خسروی... مهران… چذابه… حاج عمران…شلمچه… التمــــــــــــــاسِ دعای فرج برای عزیز دل حضرت زهرا س 🖤 ¦ @shahidan_e
شهید به قلبت نگاه می‌کند... اگر جايی برايش گذاشته باشی، می‌آيد و می‌ماند، تا شهيدت کند... 🦋🌿 🌼 @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🕊🖤 ‍🕊﷽ 🕊' . دلـــــم‌عاقبـت‌بہ‌خیرے‌مےخواهد زیر‌سایہ‌ےپرچــم باذڪر‌نامـــــت...! برادرآسمانـٖےام' سلام صبحتون شهدایی✋ @shahidan_e
✨ این شھدا به عشق زیارٺ رفتند 💔 و پشٺ پیراهن هایشان نوشتند یا زیارٺ‌ یا شھادٺ و شھادت نصیبشان شد ( زیارٺ قسمت ما ) ولۍ قیامٺ چه بگوبیم بعداز شھدا چہ کردیم 😔 🥀 @shahidan_e
خدايا... دلم تنگ است هم جاهلم هم غافل نه در جبهه سخت می‌جنگم نه در جبهه نرم... كربلای حسین(ع) تماشاچی نمیخواهد يا حقی یا باطل... راستی من کجا هستم؟! 🥀 @shahidan_e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱دوستانش مزاح كردند كه شهيد شوی بايد با بيل جنازه‌ات را جمع كنيم، آنقدر كه اين طرف و آن طرف می‌روی.گفت بيل هم لازم‌تان نمی‌شود❗️ به همسرش هم گفت كه اگر شهيد شوم، پيكری نخواهم داشت.🖤 پيش‌بينی محمود رادمهر درست بود.در خان‌طومان شهيد شد، اما هيچ‌وقت پيكر مطهرش پیدا نشد. امنيت‌اتفاقی‌نيست❗️ ♥ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌@shahidan_e
گفت:‌دخترروچہ‌بہ‌شهادت؟ گفتم‌ ”شایددخترها‌توےِ‌جنگ شهیدنشن اماهمین‌بس‌کہ‌ازنسلِ‌بعضے مادَرهآ چمران‌و‌آوینے‌و‌سُلیمانے داریم✨🙃 @shahidan_e
[ 🎉❣🎊] یک خاطره از 🔖 به روایت ☘ حسن کار همه را راه می‌انداخت. از صبح تا شب برنامه‌ه­اش يک چيز بود، آن هم خدمت به رزمند­‌گان. همه بچه‌ها می‌گفتند: «حسن آخر معرفت هست». ☘ همه را می‌خنداند. همه به یک طریقی عاشقش شده بودند. يک روز که می‌خواستيم غذا به دست بچه‌ها برسانيم با موتور راه افتاديم. وسط راه حسن و گم کردم. يک لحظه خيلى ترسيدم. بعد از مدتی حسن برگشت. من تو اوج ناراحتى برگشتم به حسن گفتم خيلى . خيلى ناراحت شد. گفتم من را تنها رها کردى. گفت نمی­‌دانستم که راه و بلد نيستى. 🍂 تا شب حرفى نزد، حتى شب شام هم نخورد. وقت خواب آمد کنارم و گفت ديگه به من بى معرفت نگو. من تمام وجودم را براى همه شما می گذارم. هر چى می‌خواهى بگى بگو، ولى به من بى معرفت نگو. ☘ با این حرف حسن، من گراى او را پيدا کردم. بعد از شهادتش هر وقت کارش داشتم بهش می‌شدم و می‌گفتم اگر جواب من را ندهى خيلى بى‌معرفتى. خيلى جاها به کمکم آمد. ❤️ خيلى داداش حسن و دوست دارم. با اينکه ٢٢ روز بیشتر با هم نبوديم، اما انگار که ٢٢ سال با هم بوديم. روحمان به هم نزديک شده بود. هميشه کنارم حسش مى‌کنم. 🎉🎊 @shahidan_e
توی کُمدش در را با عکس شُهدا پُر کرده‌بود و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا،من بی سر و پا خودم را کنار عکس شهیدان پیدا کردم... برادرش می‌گوید: کنار عکس‌ها اندازه یک ‌جای عکس در کمدش خالی بود... گفتم: محمد عکس یکی از شهدا رو اینجا بزݧ این جای خالی قشنگ نیست جواب داد: اونجا جای عکس خودم هست...🥀 @shahidan_e
تو را ندیده‌ام حتی به‌ لحظه‌ای... اما دلم برای‌ کسی که‌ ندیدمش‌ تنگ‌ است... یا صاحب الزمان 🥺 @shahidan_e