سالروز شهادت شهید غدیر پاسدار شهید جواد عسکری و حضور چهار قلوهای کرمانی در کنار دایی شهیدشان
@shahidan_kerman
سالروز شهادت دانشجوی پاسدار شهید جواد بذرافشان و دلنوشته خواهر شهید در فراق برادر شهیدش
داداش شهیدم ۲۰ سال است که دلتنگتم ۲۰ سال است که بی تو نفس میکشم ۲۰ سال است که هر روزش خورشید بی تو طلوع میکند و من ۲۰سال است از فراقت ۷۳۰۰ بار غمگینم
خدایا چگونه این همه تاب آورده ام 😭
داداش شهیدم باز ۳۰ بهمن ،باز خاطرات سقوط هواپیما
باز دل شکسته ام داداش حال ِ دلم وخیم است
من موندم و یک چشم تر و یک دلِ بی تاب
برای ِ بی قراری دلم دعا کن.
برادرم ! می خواهم امروز که سالگرد عروج و پرواز عاشقانه ات به سوی محبوب است با تو کمی درد دل کنم و خود را از این کوله بار درد و غم و غربتی که مرا در آغوش گرفته است کمی سبک کنم.
مهربان برادرم ! هیچ وقت یادم نمی رود آخرین دیدارت را آن دیداری که درواقع وداع آخرینت بود یادت هست با چشمانی که برق شهادت از آن پیدا بود برایم لبخند زدی وگفتی بالاخره من هم رفتنی شدم آن زمان دنیا روی سرم خراب شد اما با لبخند دلداریم دادی وگفتی نگران نباش منظورم سفرم بود
دلتنگی لجبازترین حس دنیاست هرچه برایش توضیح دهی بیشتر پاهایش را به فرش می کوبد گریه می کند بهانه می گیرد نق می زند خسته می شود و...
داداش خییییییلی دلتنگتم !!!!
مگر تو چه کردی چه معامله ای با خدا کردی که این قدر دوست داشتنی هستی برای من فقط چند تا عکس و کلیپ و خاطره مانده و با همین ها زندگی می کنم و یه تاریخ تولد که بگم تولد مبارک و یه تاریخ شهادت که بگم شهادتت مبارک داداش و چقدر حرف دارد عکس هایت چه کرده ای با دلم که اینگونه می سوزد و لحظه ای تو را فراموش نمی کند.
هدیه به محضر شهید صلوات
@shahidan_kerman
39.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت ریحانه قسمت اول
آشنایی با زندگی سردار شهید معلم محمد رضا کاظمی زاده
به مناسبت ایام سالگرد شهید
تاریخ شهادت پنجم اسفند ۱۳۶۴
کلام شهید محمد رضا کاظمی زاده
می ترسیم از روز حسرت
می ترسیم از روزی که عقب مونده باشیم.
@shahidan_kerman
🌹سردار شهید معلم محمد رضا کاظمی زاده
🔹شب تا صبح بیدار بود و کنار محمود سلطانی گوشه سنگر نشسته بود.
🔸یک پتو انداخته بودند روی سرشان دعا و قرآن می خواندند.
🔹تا صبح مناجات کردند.
🔸اشک ریختند و گریه کردند.
🔹آهسته ، آهسته
✅از کتاب معلم نوشته شده توسط احمد ایزدی
@shahidan_kerman
مناجات نامه بسیار زیبای دانشجوی شهید حسین انجم شعاع
خدايا! ما چيزی نداريم که با دادن آن از تو طلب چيزی کنيم و فقط اين درخواست را از تو دارم که مرا در لحظه ای ببر که عشق به تو در تک تک سلولهايم نفوذ کرده باشد.
بارالها! معبودا! ما را جزو بندگان صالح و نيکوکارت قرار بده.
الهی رضاً برضائک تسليماً لامرک صبراً لبلائک لا معبوداً سواک
خدايا! رضايم به رضايت ،رضايم بقضايت، تسليمم در برابر اوامرت، صبر می کنم در بلا و سختيهايت.
خدايا! در اين دنيا معبودی و الهی و مولايی جز تو ندارم و از تمام بلاها و انحرافات به تو پناه می برم فقط از تو کمک و ياری می طلبم و از تو طلب مغفرت و آمرزش دارم و اميدوارم به بخششت چون رئوف و بخشنده ی تمامی گناهان هستی.
خدايا! کيست که بتواند از عدل و حکومت تو فرار کند؟
خدايا! تو را شکر می کنم که با پيروزی انقلاب مرا از منجلاب گناهان بيرون آورده و در مسير راهی قرار دادی که همه اش برايم برکت و رحمت است.
بارالها! پناه می برم به تو از نفسی که سير نمی شود و از نمازی که بالا نمی رود و از دعايی که به اجابت نمی رسد.
خدايا! از تو می خواهم آسانی را از پس سختی، و گشايش را از بين رنج و اندوه، فراوانی را از پس تنگی، خدايا هر نعمتی که برای ما بندگان است از جانب توست.
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید سنگر سردار شهید محمد حسین یوسف الهی را و نماز شب شهید یوسف الهی در باران شدید
هوا بارانی بود من و مهدی شفازند و حسین یوسف الهی طبق معمول داخل یک سنگر خوابیده بودیم نیمه های شب باران خیلی شدید شد به طوری که آب به داخل سنگر نفوذ کرده بود.
خواستم بچه ها را بیدار کنم دیدم حسین نیست فکر کردم حتما حسین زودتر از من متوجه شده و تنهایی برای درست کردن آن بیرون رفته با عجله خارج شدم اما او را ندیدم.
باران آنقدر شدید بود که چیزی نگذشت لباسم کاملا خیس شد.
همونطور که داشتم اطراف را نگاه میکردم یکدفعه احساس کردم پشت تانکر آب چیزی تکان خورد.
سعی کردم با احتیاط عمل کنم آهسته و با احتیاط جلو رفتم و خودم را پشت تانکر رساندم.
صحنه ای دیدم که سرجایم خشکم زد حسین داخل یکی از چاله های پشت تانکر به نماز ایستاده بود آنهم در آن باران شدید.
واقعا چه چیز باعث شده بود که او نیمه های شب زیر باران خواب را رها کند و در آن شرایط سخت به نماز بایستد.؟
راوی محمد رضا مهدی زاده
@shahidan_kerman
🌹شهید حاج یونس زنگی آبادی
🔹مواظب منافقین داخلی باشید و نگذارید آن ها پا روی خون شهدای ما بگذارند و ثمره خون شهدایمان را پایمال کنند و همانگونه که تا به حال ثابت قدم بودهاید از این به بعد نیز پا در رکاب باشید.
🔸شهید حاج یونس زنگی آبادی سال۱۳۴۰ در زنگی آباد از توابع کرمان به دنیا آمد و در ۲۵ دی ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
✅تصویر کمتر دیده شده از شهید حاج یونس زنگی آبادی
@shahidan_kerman
May 11
روایت عبودیت سردار شهید علی ماهانی
این جوان شب تا صبح عبادت و مناجات می کند من نمی دانم این چطور تا حالا شهید نشده؟
اولین بار که برای ملاقات پسرم ابوالفضل سنجری به بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران رفتم با علی آقا آشنا شدم که در عملیات منطقه سومار تیر به فکش خورده و به سختی مجروح شده بود.
آن روز شهید علی اکبر محمد حسینی همراه علی آقا بود که به او گفتم:
شما اگر می خواهید بروید من اینجا می مانم و از اینها مواظبت می کنم.
آنها رفتند من واقعاً نمی دانستم علی آقا اینقدر مؤمن است.
این را رزمندگانی که برای ملاقات به آنجا می آمدند به من گفتند.
خودم هم می دیدم که فقط قرآن می خواند و اصلاً به جایی دیگر توجه ندارد.
بعد از اینکه حالش مساعد شد از بیمارستان رفت اما باز هم مجروح شد.
این دفعه، چون آشنایی قبلی با او داشتم و می دانست که من مادر ابوالفضل هستم بیشتر صحبت می کرد.
من در آن بیمارستان کسی را ندیدم که علی آقا را بشناسد و یک ساعت در موردش حرف نزند.
یادم می آید خانمی که فرزندش هم اتاقی علی آقا بود می گفت:
این جوان شب تا صبح عبادت و مناجات می کند من نمی دانم این چطور تا حالا شهید نشده؟
خدا می داند همه کسانی که به جبهه رفتند ایده و عقیده ای داشتند به کسی بالاتر از فوق تصور ما اعتقاد داشتند.
راوی خدیجه موسوی مادر شهید ابوالفضل سنجری کتاب روز تیغ
@shahidan_kerman
🌹اکبر تی ان تی شهیدی که آیت الله خامنه ای برای عاقبت بخیری اش دعا نمود.
🔹در بازدید حضرت آیت الله خامنه ای از جبهه به وی عنوان شد جوانی هست خیلی فعال و ورزیده مقام معظم رهبری گفته بودند بگویید بیاید.
🔸پس از ملاقات امام خامنه ای با سردار شهید علی اکبر محمد حسینی رهبری عنوان کرده بودند که اکبر تی ان تی تو هستی و هر دو خندیده بودند.
🔹پس از آن شهید علی اکبر محمد حسینی مقام معظم رهبری را بوسیده بود.
🔸سپس رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله العالی به شهید علی اکبر محمد حسینی فرموده بود که عاقبت بخیر شوی.
✅راوی برادر شهید علی اکبر محمد حسینی
پ،ن:
نفر اول سمت راست شهید اکبر محمد حسینی کنار حضرت آیت الله خامنه ای
@shahidan_kerman
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید سنگر شهید مظهری صفات را و ماری که قرآن گوش می داد.
معمولا در اوقاتی که فرصت دست می داد با شهید علیرضا مظهری صفات مجتبی زرنگی پور و چند نفر دیگر به غاری که در نزدیکی ما بود می رفتیم و قرآن تلاوت می کردیم.
یک مار هم در این غار بود که هنگام قرائت قرآن سرش را از سوراخی بیرون می آورد و سراپا به قرائت قرآن ما گوش می داد.
یک روز یکی از بچه ها به جمع ما پیوست و به حضور این مار در جمع آگاه نبود.
تا مار را دید سنگی برداشت آن را بزند.
شهید علیرضا مظهری صفات گفت:
نگاه کن این مار داره قرآن گوش میده کاری باهاش نداشته باش.
راوی همرزم شهید مظهری صفات
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅صحبت های پدر شهیدان ماهانی درباره دو فرزند شهید خود
🔹من علی و محمود را مکتب نفرستادم اینها از غیرت و تعصب خودشان
🔸از بس مطالعه کردند تا این را قرآن همیشه می خواندند تمام قرآن را
🔹هر چی من درباره این دو تا بچه بگویم کم گفتم
🔸زمستون داخل این اتاق سرد چله زمستون هر وقت من می اومدم بیرون
🔹می اومدم از پشت شیشه می اومدم علی نگاه می کردم
🔸فرش زده عقب صورتش گذاشته رو موزاییک ها با خدا خودش حرف می زنه
@shahidan_kerman