eitaa logo
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
6.5هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
7.9هزار ویدیو
45 فایل
○•|﷽|•○ ❁کانال‌رسمی‌مصطفی‌بابک‌قلبها❁ بزرگترین‌کانال‌رسمی‌شهیدان!):-❤️ 🔹💌شهید مصطفی صدر زاده! 🔹💌شهید بابک نوری هریس! 🌸ڪانال‌ٺحٺ‌مدیریٺ‌مسٺقیم #خانواده‌شہیدان فعاݪیٺ‌دارد🌸 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋 تبادل @khadem_87 تبلیغات هم پذیرفته میشه 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق عليه السلام: هيچ بنده اى كار صدقه دادن را به خوبى انجام نداد، مگر اينكه خداوند بعد از او جانشين خوبى براى وى بر فرزندانش شد .. ما أحسَنَ عَبدٌ الصَّدَقَةَ إلاّ أحسَنَ اللّهُ الخِلافَةَ على وُلدِهِ مِن بَعدِهِ عدّة الداعی، صفحه61
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شانس آوردیم بعضی درها به رومون باز نشد ..🌸 رضایت مومن یعنی تسلیم به رضای خداوند ❤️
20.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهترین حس "دنیـــا" اینه که یه رفیق شهید داشته باشے بهش "نِگــــاه" کنی و ببینی اونم داره دلتو "نگــــاه" می کنه.. شهید بابک نوری❤️ شهید مصطفی صدر زاده❤️
سلام .. سلامت باشید إن شاء الله به نفر اول تا سوم هدیه داده میشه .. به دو نفر هم با قرعه کشی به مناسبت عید هدیه داده میشه 🌸
🌸 داستان شهدایی 🌸 شرایط ازدواج زهرا و حبیب بعد از چندین ماه رفت و آمد بالاخره خانواده حبیب به خانه ما آمدند و قرار شد ما با هم صحبت کنیم و شرایط مان را با هم در میان بگذاریم. حبیب گفت که شرطی ندارد و فقط ایمان من برایش اهمیت دارد. می گفت: من انتظار زیادی ندارم. نمی گویم این طور آشپزی کن آن طور ظرف بشور. اصلاً می توانی کار هم نکنی. دوست داشتی انجام بده دوست نداشتی انجام نده. ولی شرایط شما را تا حد توانم قبول می کند. گفتم: شرط من این است که از خانواده ام جدا نشوم و شرط دیگرم هم این است که شما مانع جبهه رفتن من نشوید. حبیب گفت: من الان خانه ای ندارم و می توانیم با خانواده شما باشیم. جبهه هم که خودم هستم و هر وقت امکانش بود شما را هم می برم. گفتم: این حرف را برای دلخوش کردن من نزنید. تقاضای من برای جبهه رفتن هوس نیست. بعداً نگوئید زن و جبهه رفتن معنی ندارد ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ 👱🏻جوانے بہ مادرش گفت: من خاطرخواه فلان دختر شدم..😍 مادر گفت: کدام دختر؟! پسر آدرس دختر را داد.. مادر گفت: بچہ تو دو رکعت نماز نخوانده‌اے و اين دختر پدرش صف اول نماز جماعت است. اگر ميخواهے برايت خواستگارے بروم برو يک هفتہ‌اے اداے نمازخوان‌ها را در بياور😉! پسر هم حسابے اداے نماز خوان‌ها را درآورد‼️ بعد از یک هفتہ مادر بہ خواستگارے رفت. پدر دختر گفت: پسر شما کجاست؟ ما کہ او را نمےشناسيم! تحقيق اجمالے بکنيم تا بقيہ خواستگارے🚶 مادر گفت: سر و تہ اين بچہ را کہ بزنے در مسجد است!! تا آدرس پسرش را داد، پدر دختر بہ همسرش گفت: خانم اين خيلے پسر خوبے است من سجود و رکوع او را ديده‌ام.. بعد گفت: بگوييد بيايند.. مادر بہ خانه آمد و بہ پسر گفت: چہ‌کار کردے؟! پسر گفت: يک هفتہ اداے نمازخوان‌ها را درآوردم.. مادر گفت: اين‌ها جواب مثبت داده‌اند :) پسر گریہ کرد..! مادر گفت: چرا گريہ مےکنے؟! گفت: عجب دستگاهے است! يک هفتہ فيلم بازے کردم، جوابم را دادند.. اگر واقعے بہ سمت خدا مےرفتم ، چکار مےکردند...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدانند که شهادت مرگ نیست رسالت است رفتن نیست جاودانه ماندن است جان دادن نیست بله جان یافتن است ..🌸 شهید احمد محمد مشلب❤️
🌸داستان‌کوتاه🌸 حضرت عيسي (ع) با جمعي در جايي نشسته بود. مردي هيزم شکن از آن راه با خوشحالي و خوردن نان مي گذشت. حضرت عيسي (ع) به اطرافيان خود فرمود: «شما تعجب نمي کنيد از اين که اين مرد بيش از يک ساعت زنده نيست؟»..... ولي آخر همان روز آن مرد را ديدند که با بسته اي هيزم مي آيد. تعجب کردند و از حضرت(ع) علت نمردن او را پرسيدند. حضرت(ع) بعد از احوال پرسي از مرد هيزم شکن فرمــــــــــــود: «هــــــــيزمت را باز کن». وقتي که باز کرد، مار سياهي را در لاي هـــــــــيزم او ديد.حضرت عيسي (ع) فرمود: «اين مار بايد اين مرد را بکشد ولي تو چه کردي که از اين خطر عظيم نجات يافتي؟» گفــــــت: «نــــان مي خـــــــوردم که فقيري از مقابل من گذشــــــــت. قدري به او دادم و او درباره من دعا کرد.» حضرت عيسي (ع) فرمود: بر اثر همان دستگيري از مستمند، خداوند اين بلاي ناگهاني را از تو برداشت و 50 سال ديگر زنده خواهي بود.
「بِسمِ‌رَ‌بِ‌الحُسینْ」 «روز سی و یکم»🪴 امروز به نیابت از شهید احمد محمد مشلب🌸 قبل خواندن حتما نیت کنید.💚 التماس دعا اجرکم عندالله!🌻
|مادر‌شہید| وقتی‌برای‌اولین‌بارازمدافع‌حرم‌شدنش‌با‌من صحبت‌کرد؛گریه‌کردم. به‌من‌گفت: "مامان‌گریه‌نکن‌!دوست‌دارم‌برم..قوی هستم؛هیچ‌اتفاقی‌برای‌من‌نمی‌افته نگران‌نباش." گفت:" مادردیگه‌م‌حضرت‌زینب(س)‌توی‌سوریه‌ست من‌باید‌برم‌وراه‌روبرای‌زیارت‌شمابازکنم." بعدمن‌روبوسیدوبارهادرآغوش‌گرفت‌وگفت: "گریه نکن مامان بخند تا من راحت‌تر بتونم برم." دعای‌همیشگیش‌شهادت‌بود. دوم‌آبان‌ماه۹۶برای‌اولین‌وآخرین بارراهی‌دفاع‌ازحرم‌شد. 💌⃟🌿¦