دوستان به هر کی دوست دارید رأی بدید بین آقای جلیلی و قالیباف فرقی نمیکنه ..
ولی آقای قالیباف الان مجلس نفر سوم مملکت هست همونجا بمون بزار آقای جلیلی هم یبار یه پست بگیره همیشه که نباید جهادی و خالصانه کار کنه ..
تنها کسی که خالصانه کمک کرد به دولت ریسی آقای جلیلی بود و هیچکس هم متوجه نشد که دو مشکل بزرگ از دولت آقای رئیسی رو آقای جلیلی با برنامه هاش برطرف کرد ..
آقای جلیلی با تمام وجود برای ملت بدون پست و مقام کار کرده کدوم مسئول بدون پست و مقام کار میکنه ؟؟
اگه میگین آقای قالیباف کارهای اجرایی کرده چون همه جا پست داشته و وظیفش بوده !!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او شبیه ترین شخص به شهید جمهور ماست ..💔
#شهیدابراهیم_ریسی
#سعیدجلیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در دفتر خاطرات ما بنویسید: ما هرچه داریم از شهدا داریم..♥️!
#پنجشنبه_شهدایی
@shahidanbabak_mostafa🕊
برای آخرین کلام من و تمام !!
دشمن کدوم شخصیت رو نشانه گرفت ؟؟
آقای سعید جلیلی ✨
چرا بقیه کاندید ها رو نشانه نگرفت و نکوبید؟؟
چون میدونن آقای جلیلی ولایت پذیرترین کاندید هست و خیلی براشون بد تمام خواهد شد انتخاب آقای سعید جلیلی✌️🏻🇮🇷
سخنرانی آقای جلیلی کاری میکنیم که آمریکا از انجام تحریم پشیمان بشه این حرف کوچکی نیست ..✌️🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_آوینے
اهـل ولایــت بــودن
دشــوار اسـت..!🕊🌱
@shahidanbabak_mostafa🕊
تنهاامیدیکهمیتونمداشتهباشم
اینهکهخودامامحسینحواسشهست ..
وگرنهمنکهخیلیوقتهدیگهنمیتونم💔:)))
#کربلا
- خستهازاینروزهاےِتلخوتکرارےوپوچ . . ៹
پیڪرِبـےجـٰآنِخودراتـٰامُحرَّممےڪشم ࣫͝ . .❤️🩹🌱"¡
#اَللهُمَالْرزقنـٰاحَـرم-
#کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میسوزمومیسازممنبااینفراق..
آقامگرچارهایدگردارم.؟💔(((:
#کربلا
#دلبر_عراقی
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
میسوزمومیسازممنبااینفراق.. آقامگرچارهایدگردارم.؟💔(((: #کربلا #دلبر_عراقی @shahidanbaba
کسی که قلب و روحش
کربلا باشه، نمیشه بهش
گفت جامانده ؛
جامانده کسی است که
درگیر ِعشق ِحسین ع نیست ... 🥲♥
#حسین_جـآنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام صادق فرمودن:
« اذا اَحْبَبْتَ رَجُلاً فَأَخْبِرْه »
حرف دلتان را به محبوبتان بزنید....
ما جز شما محبوبی نداریم
"حسین جان"♥️
@shahidanbabak_mostafa🕊
کد سعید جلیلی همون کد انتخاباتی شهید رئیسی هست ۴۴ ..💔
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۱۰۷
اوایل مهر بود.
یک روز از سرکار برمیگشتم.به سر کوچه که رسیدم ماشین کامران رو دیدم.بدنم شروع کرد به لرزیدن.خودم رو به ندیدن زدم و قصد ورود به کوچه رو کردم که از ماشین پیاده شد و صدام کرد.ترجیح دادم جوابشو ندم.دنبالم اومد و مقابلم ایستاد.
صورتم رو به سمت دیگر چرخوندم .
او دستها رو داخل جیبش انداخته بود و از پشت عینک سیاهش نگاهم میکرد..گفت:
_باهات حرف دارم.
گفتم:
_من حرفی با کسی ندارم.مزاحم نشو.
خواستم از کنارش رد شم که چادرم رو کشید. به سمتش برگشتم ودرحالیکه اطرافمو نگاه میکردم گفتم:
_چیکار میکنی؟خجالت بکش.من اینجا آبرو دارم.
پوزخند زد:
_هه!! سوار شو اگه خیلی آبروت واست مهمه وگرنه به علی قسم واست تو این محل آبرو نمیزارم.
عصبانیت از لحنش میبارید.باید چیکار میکردم؟؟ گفت:
_فقط پنج دیقه بیا و جواب یک سوالمو بده بعدم بسلامت!!!
آب دهانم رو قورت دادم.مردم نگاهمون میکردند. گفتم:
_همینجا بگو من سوار ماشینت نمیشم.
چقدر خشمگین بود.
_میترسی بلایی سرت بیارم؟! خیالت راحت!میشینی تو ماشین یا داد بزنم همه بفهمن کارم باهات چیه؟
چاره ای نداشتم.سوار ماشینش شدم.او هم به دنبال من سوارشد و با سرعت زیاد حرکت کرد.گفتم:
_کجا داریم میریم.قرار بود واسه پنج دیقه حرف بزنی بری..
جوابم و نمیداد.ترسیدم.نکنه میخواست بلایی سرم بیاره.دستم رو داخل کیفم کردم و تسبیح رو فشار دادم.
خدایااا خودم و سپردم دستت.. داد زدم:
_نگه دار…منو کجا میبری!؟
گفت:
_یه جایی که راحت بتونم سرت داد بکشم.. هرچی دهنمه بهت بگم.. بعد میتونی گورتو واسه همیشه گم کنی.
🍃🌹🍃
همه ی این رفتارها نشون میداد که کامران پی به اون راز برده!
والبته شاید با چاشنی بیشتر و دروغ بیشتر.! صدای ضبطش رو زیاد کرد .یک موسیقی درباب خیانت و بی وفایی پخش میشد. سکوت کردم و زیر لب دعا خوندم. نمیدونم چقدر گذشت .رسیدیم به یک جاده ی خاکی در اطراف تهران..نفسهام به شمارش افتاده بود.فرمونش رو کج کرد و وارد جاده ی خاکی شد.
🍃🌹🍃
گفت:_پیاده شو.
اشکهام نزدیک بود پایین بریزه ولی اجازه ندادم. نمیخواستم از خودم نقطه ضعفی نشون بدم. خودش زودتر از من پیاده شد و به سمت در عقب، جایی که من نشسته بودم اومد و در رو باز کرد.با لحن طعنه واری خطابم کرد:
_پیاده شید رقیه ساداااات خانووووم…
فکم میلرزید.
اگر لب وا میکردم اشکم پایین میریخت. صورتم رو ازش برگردوندم.گفت:
_خیلی خب اگه دوست نداری پیاده شی نشو.. بریم سراغ پنج دیقه مون..
مکثی کرد و پرسید:
_چراااا؟؟؟؟
هنوز ساکت بودم.با صدای بلند تری فریاد زد:
_پرسیدددم چرااااا؟؟؟؟
ترسیدم. لعنتی! اشکم در اومد.حالا اون هم صداش میلرزید.نمیدونم شاید از شدت عصبانیت.شاید هم مثل من گلوش رو بغض میسوزوند.روبه روی صندلی م نشست و در ماشین رو گرفت تا تعادلش به هم نخوره.
گفت:
_فکر میکردم با باقی دخترهایی که دیدم فرق داری.!! تو چطوری اینقدر قشنگ بازی میکنی؟ هیچ کی نتونسته بود منو دور بزنه هیچکی…
گفتم:
_من بهت گفته بودم که نمیخوام باهات باشم..بهت گفته بودم خسته شدم از این کار.پس دیگه این بازیا واسه چیه؟اگه قصدم فریبت بود اون ساک وبهت برنمیگردوندم.
پوزخندی زد:
_اونم جزو بازیهات بود..خبر دارم.
سرم رو به طرفش چرخوندم و با عصبانیت گفتم:
_کدوم بازی؟!!! اصلا این کارچه سودی داشت برام؟
داد زد:
_چه سودی داشت؟؟ معلومه خواستی دیوونه ترم کنی..گفتی تا وقتی محرم هم نشیم نمیخوام باهات باشم! واقعا که خیلی زرنگی!! پیش خودت گفتی این که خرشده حالا بزار یه مهریه و یه شیربهایی هم ازش به جیب بزنیم بعدم الفرار…
دستم رو مشت کردم.باحرص گفتم:
_اینا رو خودت تنهایی فهمیدی یا کسی هم کمکت کرده؟؟ برو به اون بی شرفی که این خزعبلاتو تو گوشت پرکرده تا از من انتقام بگیره بگو بره به درررک!! و تو آقای محترم!!! تو که ادعات میشه خیلی زرنگی و..هیشکی دورت نزده پس چرا خام حرفهای اون خدانشناس شدی؟!
او بلند شد و با لگد لختی خاک به گوشه ای پرتاب کرد و گفت:
_همتون آشغالید..
🍁🌻ادامه دارد…
نویسنده؛
#فــــ_مــقیـمــے
#ڪپے_بدون_ذڪر_نام_نویسنده_اشڪال_شرعے_دارد.