کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
این مه که به بستان ولایت آمد
نوری ست که از بهر هدایت آمد
او آمده تا نور به شب ها بخشد
روح شرف و عشق به دنیا بخشد
میلاد امام حسن علیه السلام بر شما مبارک باد ✨❤️
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠میخوای فقیر نشی!!
همیشه به یاد این 2 نفر باش
حتی بعد از مرگشون!
@shahidanbabak_mostafa🕊
˼شھیدبابکنوریهریس˹
مالکیتآسمانرا،بهنامکسانینوشتهاند
کهبهزمیندلنبستهاند..❤️🩹
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درآتشِدوزخنرودپایِکسیکه
یکذرّهبهدلحُبِحسن داشتهباشد ..💗
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
درآتشِدوزخنرودپایِکسیکه یکذرّهبهدلحُبِحسن داشتهباشد ..💗
لُطفِ حَسن مآراتَنهآنِمیگُذارد
گَرخَلقواگُذارد، اووانِمیگُزارد
#رحمةاللهالواسعة✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-اسم این ماه فقط یک رمضان بود ولی
-چون تو در آن آمدی شد رمضان الکریم💚
#ولادتامامحسنمجتبی💗
@shahidanbabak_mostafa🕊
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗جانم میرود💗
قسمت10
جمع کرد و با دستاش خودش و بغل کرد
امشب هوا عجیب سرد بود بیشتر تو خودش جمع شد حوصله اش تنهایی سر رفته بود
ـــ ای بابا کاشکی به زهرا و نازی میگفتم بیان
اه چرا هوا اینقدر سرد شده کاشکی چایی رو نمی ریختم در حال غر زدن بود ڪه
ــــ خانم
با صدای پسری نگاهش را به سمتش چرخوند
چند پسر با فاصله کمی دورتر از مهیا وایستاده بودن با خودش گفت به تیپ و قیافه اشان نمی آد که مزاحم باشن
اما با نزدیک شدنشونِ یکی از همون پسرا با حالتی چندش آور رو به مهیا گفت
ـ چرا تنها تنها میگفتی بیایم پیشت
دوستاش شروع کردن به خندیدن
مهیا با اخم گفت
ـــ مزاحم نشید
و به طرف خروجی پارک حرکت کرد
اونام پشت سرش حرکت می ڪردن
به تیکه های پسرا اهمیتی نداد و یکم سرعتش و بیشتر کرد ناگهان دستی و روی بازوش احساس کرد
و به طرف مخالف کشیده شد با دیدن دست یکی از اون پسرا که محکم دستش رو گرفته شوکه شد
ترس تمام وجودش و گرفت هر چقدر تقلا می کرد نمی تونست از دست اونا خلاص بشه
مهیا روی دست پسره خم شد و محکم دستش و گاز گرفت
پسره ام فریاد کشید و دستش و از دور بازوی مهیا شل شد مهیا هم از این فرصت طلایی استفاده کرد و شروع کرد به دویدن هر چقدر می دوید پسرها هم به دنبالش بودن پسره فریاد و تهدید می کرد
ـ بزار بگیرمت دختره وحشی میکشمت..
🍁نویسنده: فاطمه امیری 🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗جانم میرود 💗
پارت۱۱
پاهاش درد گر فته بودن چقدر خودش را نفرین کرده بود که چرا این کفش ها را پاش کرده بود
با دیدن چراغای نیمه روشن هیئت با خوشحالی به طرف هیئت دوید
با نزدیکی به هیئت شهاب رو از دور دید که مشغول جمع جور کردن بود وهیچکس دوروبرش نبود
مثل اینکه مراسم تموم شده بود
مهیا آنقدر خوشحال بود که کسی پیدا شد که اونو از شر این پسرای مزاحم راحت کنه که بی اختیار شروع کرد فریاد زدن
ـــــ سید ، شهاب ،شهاب
شهاب با دیدن دختری که با ترس به سمتش می دوید و اسمش و فریاد می زد نگران شد
اول فکر می کرد شاید مریمه ولی با نزدیک شدن مهیا اونو شناخت
مهیا به سمتش اومد فاصله شون خیلی به هم نزدیک بود شهاب ازش فاصله می گرفت
مهیا نفس نفس می زد و نمی توانست چیزی بگه
ــــ حالتون خوبه ؟؟
مهیا در جواب شهاب فقط تونست سرش و به معنی نه تکان بده
شهاب نگرانتر شد
ـــ حال آقای معتمد بد شده ؟؟
تا مهیا می خواست جواب بدهه پسرا رسیدن
مهیا با ترس پشت شهاب خودش و قایم ڪرد
شهاب ازش فاصله گرفت و بهش چشم غره ای رفت که فاصله رو حفظ کنه با دیدن پسر ها کم کم
متوجه قضیه شد
شهاب با اخم به سمت پسرها رفت
ـــ بفرمایید کاری داشتید
یکی از پسرها جلو امد
ــــ ما کار داشتیم که شما داری مزاحم کارمون میشی اخوی و برادر و خنده ای کرد...
🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗جانم میرود 💗
پارت۱۲
ـ اونوقت کارتون چی هست
ـ فضولی بهتون نیومده برادر شما به طاعات و عباداتت برس شهاب دستاش و تو جیب شلوارش فرو بردبا اخم تو چشمای پسره خیره شد
ـ بله درست میگن، خانم معتمد شما بفرمایید برید منزلتون من هم این جارو جمع جور کنم واینڪه مزاحم ڪار آقایون نباشیم
مهیا با تعجب به شهاب نگاه می کرد
شهاب برگشت
ـــ بفرمایید دیگه برید
ــــچرا خودش بره ما هستیم میرسونیمش ریسکه یه جیگری رو اینطور موقعی تنها تو خیابونــــــ ....
شهاب به طرفش رفت و نذاشت صحبتش و ادامه دهد .
دستش رو محکم پیچوند و تو گوشش غرید
ـــ لازم نیست توِی عوضی کسیو برسونی
و مشتی حواله ی چشمش کرد
با این ڪارش مهیا جیغی زد
پسرا سه نفر بودن و شهاب تنها .
شهاب می دونست امشب قرار نیست بخیر بگذره
با هم درگیر شده بودند
سه نفر به یک نفر این واقعا یک نامردی بود
سخت درگیر بودن
یکی از پسرا به جفتیش گفت
ــ داریوش تو برو دخترو بگیر
تا خواست تڪون بخوره شهاب پاش و کشید و روی زمین افتاد
شهاب رو به مهیا فریاد زد
ــــ برید تو پایگاه درم قفل کنید
🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
1_1582153038.mp3
1.82M
دعای عهد🌸
علیرضا فرهمند 🎤
🌸دعای روز پانزدهم ماه رمضان
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِينَ، وَ اشْرَحْ فِيهِ صَدْرِي بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِينَ، بِأَمَانِكَ يَا أَمَانَ الْخَائِفِينَ.
خدایا در این ماه طاعت فروتنان را نصیبم کن، و سینه ام را برای انابه همانند بازگشت خاضعان باز کن، به امان دادنت ای امان ده هراسندگان.
@shahidanbabak_mostafa🕊
- صبحم بھ طلوعِ
- دوستت دارم توست˘˘!
- ˼#ایهاالعزیزقلبم♥️˹
#ذکرروزسه_شنبه
ــــ ـ بِھنٰامَت یا ارحم الراحمین 🌸
۱۰۰ صلوات روزانه هدیه به امام زمان عج ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_منیقیندارمتمامکوهها
_بهاستقامتِتواقتدامیکنند . . .
_بیاکهآغوشت
_امنترینپناهِخستگیهایزمیناست❤️🩹
#اللهمعجللولیکالفرج
@shahidanbabak_mostafa🕊
#سخن_ناب 🌸
#امیرالمومنین_علیعلیهالسلام
صحبت کردن غیر ضروری با زنان نامحرم انسان سالم را گرفتار بلا و مصیبت ها میسازد و قلب انسان را به انحراف و مریضی میکشاند ..
#حدیث
@shahidanbabak_mostafa🕊
بزرگترینامانتسپردهشدهبهما
جمهوریاسلامیاست
کهامامعارفمانفرمود :
حفظآنازاوجبواجباتاست؛
بنابرایندرحفظاینامانتازهر
کوششیدریغنفرمائید !.
#حاجقاسم
#شهیدانه
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشاآنانكهباغیرتزگیتی
ندایِیاحسینگفتندورفتند
دراینبازارایندنیایِفانی
شهادتراخریدندورفتند...
#شهیدانه🌸
@shahidanbabak_mostafa🕊
بهگونهایقرآنبخوانکه
چشمتوقرآنراببیند،
گوشتوقرآنرابشنودو
قلبتونسبتبهمعارفبلند
اوحضورداشتهباشد...🌿
#آیتاللهبهجت✨
@shahidanbabak_mostafa🕊
هرڪس به شما خوبے ڪرد ،
جبران ڪنید و اگر نتوانستید ؛
آنقدر برایش #دعا ڪنید تا مطمئن
شوید تلافۍ ڪردید . . !
رسولِخداﷺ
#آیه_گرافی
@shahidanbabak_mostafa🕊
#سخن_ناب
امام صادق عليه السلام: 🌸
اگر به كسى خوبى كردى، آن را با منّت گذاشتن زياد و به رُخ كشيدن تباه مساز، بلكه با خوبىِ بهترى ادامه اش بده؛ زيرا اين كار براى اخلاق تو زيبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر مى گرداند
📚بحارالأنوار، جلد78، صفحه283
#حدیث
‹@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آسماننشینِمهربانمن
جزدیدارتومداوانشودزخمدلم:)
چهشودگرنظریبرمنِبیچارهڪنی!؟
#شهیدبابڪنورے
@shahidanbabak_mostafa🕊